مرتضی امیری اسفندقه گفت: شعر مغازه نیست که امروز رباعی مُد شد برویم رباعی بیاوریم. شعر مانند آوار بر سر شاعر میریزد. شاعر انتخاب نمیکند و روزی که انتخاب کند باید شاعری را کنار بگذارد.
گنابادی در ابتدای این برنامه، با بیان تاریخچهای از قصیده گفت: اگر برگردیم به اسنادی که داریم، مثلا کتابی مثل کتاب شمس قیس، تئوری بلاغت شعر ما را بیان میکند. یا کتابی مثل چهار مقاله نظامی ساختار قصیده را در حاکمیت به ما میشناساند. شمس قیس معتقد است که مادر دیگر قالبهای شعری قصیده است و قالبهای دیگر مانند غزل از آن جدا شدهاند. در اصل قصیده قالب اصلی شعر فارسی است و قالبی است که بین مردم و حاکمیت پیوندی میدهد.
در ادامه اسفندقه درباره افول قالب قصیده گفت: شعر فرا قالب است و قالب مهم نیست. شعر هرگز در هیچ قالبی نمیمیرد. تا هنگامی که اشعار شاعرانی چون بهار هست قصیده زنده است.
در ادامه سوال شد که آیا مخاطب قالب را تعیین میکند؟ که گنابادی هم پاسخ داد: بله اما قبل از اینکه مخاطب بخواهد تأثیرگذار شود، آن اتفاقی که در جامعه میافتد تعیینکننده قالبهای شعری است. قصیده قالب دربار بوده است و در آن روزگار باید این اتفاق میافتاده. از دل قصیده بلاغت ما بیرون میآید، از دل قصیده رسم و رسوم شعر به وجود میآید. قصیده از سعدی به بعد گاهی در محاق رفته و گاهی آمده اما قالب فرهیختگان شعر بوده است.
امیری اسفندقه با خواندن نمونههایی از قصیدههای معروف گفت: قصیده پس از انقلاب اسلامی با بازگشت ارزشها تجدید حیات داشته است.
گنابادی هم درباره اغراق در قصیده گفت: قصیده دنباله ادبیات حماسی ماست و اغراق ذات آن است. جای قهرمان حماسی را ممدوح گرفت و بعد ممدوح به معشوق در غزل تبدیل شد. مخاطب قصیده کسانی هستند که از ادبیات لذت دیگری میبرند.
مجری برنامه این سوال را مطرح کرد که آیا کم شدن سرودن قصیده به معنای این نیست که حوصله مخاطب کشش قصیده را ندارد؟ گنابادی در پاسخ گفت: قصیده همیشه مخاطب خودش را دارد چون مخاطب شعر خیلی گسترده است. مخاطب قصیده به نظر من کسانی هستند که از ادبیات لذت دیگری میبرند، یعنی به دنبال شعر فنی میگردند بنابراین قصیده مخاطب خاص دارد. کسانی که در عصر حاضر قصیده میگویند سعی میکنند جوری بگویند که مخاطب آن را بپذیرد. روزی که شاعر قالب شعر را انتخاب کند باید آن را ببوسد و کنار بگذارد.
امیری اسفندقه، شاعر کتاب «سیاه مست سایه تاک» هم که بیشتر قصیده است، در پاسخ به چرایی قصیده گفتن با توجه به کم مخاطب بودن این قالب گفت: قصیده مثل این است که به جای اینکه با هواپیما به چالوس سفر کنی، از جاده چالوس بروی و از مناظر و طول سفر لذت ببری. چون جهان، جهانِ سرعت است و نباید قالب قصیده را کنار گذاشت. شعر مغازه نیست که مثلا امروز رباعی مُد شد برویم رباعی بیاوریم. شعر مانند آوار بر سر شاعر میریزد. شاعر انتخاب نمیکند و روزی که انتخاب کند باید شاعری را ببوسد و کنار بگذارد.
گنابادی هم در جمعبندی بحث گفت: در زمانه حاضر در کل دنیا شعر کمی در حاشیه رفته اما تا در جامعه حرکتی به وجود نیاید قالب شعری نیز به وجود نمیآید.
نظر شما