علی تمیزال، رئیس انستیتو تحقیقاتی مولانا و مدیر دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه سلجوق ترکیهگفت: مولانا هم از صلح و هم از جنگ میترسد؛ چون میداند که قبل از صلح، حتما جنگی در میان بوده است و ممکن است این فضای آشتی به همین سبب ایجاد شده باشد. او میگوید برای رسیدن به آشتی، باید صلح دور شویم، یعنی با کسانی شبیه شیطان یا نفسی که به بدی امر میکند، آشتی نکنیم.
دومین بخش از روز نخست این همایش، با تکنوازی تنبور خراسان و خوانش اشعار مولانا توسط عبدالله عبدی، هنرمند خراسانی، آغاز شد.
اگر به تاریخ مکتوب بشر نگاه کنیم بیشتر جنگ است تا صلح
پس از آن، مهدی سالارینسب، عضو شورای علمی سروش مولانا، در مقدمه صحبتهای خود با عنوان «جنگ ناگزیر، ریشههای قرآنی و چارههای عرفانی» گفت: اگر به تاریخ مکتوب بشر نگاه کنیم، بیشتر جنگ است تا صلح. افلاطون در رساله خود جملهای به نقل از سقراط دارد که میگوید، هر طالبی، همواره طالب چیزی است که به آن نیاز دارد، نه چیزی که نیاز ندارد و این یعنی اینکه ما همگان که در این همایش نشستیم، صلح را نداریم که برای آن همایش برگزار کردیم؛ وگرنه همایشی برای صلح برگزار نمیشد.
مهمترین پایه فکری مولانا قرآن است
سالارینسب ضمن اشاره به آیات قرآن، مهمترین پایه فکری مولانا را قرآن دانست و افزود: هیچ وقت نمیشود اندیشه مولانا را به تمامی دانست، الا اینکه به خوبی با ریشههای قرآنی فکر او آشنا باشیم. البته فارغ از اینکه اندیشه مولانا قرآنی است، ریشههای اساطیری اندیشه دینی، هم در شکلگیری تفکر و هم بین اذهان عموم، مهم بوده است.
او ادامه داد: طبق سنت ادیان سامی، گفته شده که آدم ابوالبشر در بهشت عدل، مسکن داده شد، اما به هر ترتیب گناهی مرتکب شد، بهشت رضوان را به دو گندم بفروخت و به زمین آمد؛ یا به قول قرآن هبوط کرد. در سه آیه قرآن، هبوط آدم آمده و در هر سه آیه، به آدم و حوا، به خاطر گناهی که مرتکب شدهاند، به هبوط به زمین فرمان داده شده است.
مهدی سالارینسب
وی افزود: جالب است که در هر سه آیه، بلافاصله بعد از فرمان هبوط، جمله «بعضکم لبعض عدوُّ »-یعنی بعضی از شما دشمن بعضی دیگرید- آورده شده است. بنابراین همواره در روی زمین اینطور تعبیه شده، که عدهای با عده دیگر دشمن باشند. به همین سبب ما باید توجه کنیم که هیچ اندیشمند اسلامی از جمله مولانا، نمیتواند به این مسئله اعتقاد نداشته باشد.
سالارینسب پس از اشاره به لزوم جنگ در جهان، در بخش دوم صحبتهای خود، به سراغ صلح رفت و گفت: واژگانی هستند که اشتراک لفظی بین علوم دارند؛ در عرفان هم واژگان و اصطلاحاتی داریم که با دانشها و علوم دیگر مشترکاند. از جمله این واژههای عرفانی، آزادی است که مولانا در مقدمه مثنوی آن را به کار برده است. از اصطلاحات دیگر صلح است که در آثار مولانا و دیگر عرفا به کار میرود؛ که قبل از آن، بیشتر در علوم حقوق و حقوق بینالملل کاربرد داشته است.
وی ضمن اشاره به کتاب حقوق جنگ و صلح گراسیوس و خواندن تعریفهای مختلف جنگ، بیان کرد: به گفته گراسیوس ریشه لغوی جنگ یعنی دوگانگی و صلح یعنی وحدت. یعنی تا وقتی دوگانگی هست، جنگ هم هست و اگر وحدتی باشد، صلح هم هست.
مولانا در اندیشه وحدتانگار است
او ادامه داد: مولانا در اندیشه، وحدتانگار است. اما ما انواع گوناگون وحدت داریم و اصلا وجود وحدت در قرآن، که ریشه تفکر مولاناست، جای تامل است. در کتاب قرآن، ما غالبا با توحید سروکار داریم و هر جا که نامی از وحدت آمده، منظور وحدت یعنی یگانگی خداوند است. اما وحدت وجود، در تفکر ابنعربی، ابنسینا و یونان باستان، یک وحدت هستیشناختی است. بنابراین آن وحدتی که امروزه، مدام درباره آن صحبت میشود، ریشه قرآنی به آن معنا ندارد و در مثنوی معنوی و اندیشه اسلامی، محل تأمل است.
سالارینسب در ادامه گفت: غیر از بنیان فکری، که عالم بر این مدار قرار داده شده و مسئله صلح که لازمه آن وحدت است و در عالم وحدت نیست؛ مولانا بنیانهای دیگر فکری هم دارد، که اجازه نمیدهد ما فکر کنیم، صلح دیرینهای ممکن است. مثلاً یکی از اعتقادات کلامی مولانا، این است که عقول و استعدادها در اصل فطرت با هم مختلفاند؛ یعنی اختلاف یک اختلاف بنیادی است، در حالی که معتزله به تعدیل معتقدند. البته طبیعی است که مولانا اعتقاد به اختلاف فکری داشته باشد، چرا که اشعریون و عرفا باید بتوانند مسائلشان را جواب دهند.
او در ادامه نیاز و خواسته انسان را، موجب جدال دانست و اضافه کرد: حرف صوفیان هم بر سر این است که ما باید از این خواستهها بگذریم. اینکه گفته شده انسان میتواند به خدا برسد، دقیقا به این معنی است که از نیازمندی، بینیاز شود. گرچه هیچ وقت انسان به طور مطلق بینیاز نمیشود و تنها در یک صورت است، آن هم زمانی است که مرده باشد. به همین دلیل هم هست که فنا آخرین مرحله است. یعنی وقتی که بمیری، بینیاز هستی و میتوانی به خدا برسی.
مقدمه دفتر ششم مثنوی اعلامیه یا بیانیه فکری مولاناست
وی ضمن بیان اینکه، خواسته و نیاز بلاشک محل جدال است، بیان کرد: البته مانع دیگری که باید به آن بیندیشیم، این است که یکی از مهمترین پایههایی که بر عالم انسانی حکومت دارد، رقابت است و یکی از پایههای جدال هم همین رقابت است؛ که در مثنوی مولوی به این مسئله هم اشاره شده است.
سالارینسب، در پایان ضمن قرائت ابیاتی از دفتر ششم مثنوی، مقدمه این دفتر را اعلامیه یا بیانیه فکری مولانا خواند و اضافه کرد: دو چیز کلی میتوان از حرفهای مولانا برداشت کرد؛ ابتدا اینکه مولانا و دیگر عرفا، در برخی جاها، مجبورند طفره بروند و چارهای جز سکوت و تسلیم ندارند. اما در مورد تنازعات و روابط، همان اصلی است که عرفان اسلامی بر آن بنا شده و آن هم ترک خواستههاست.
در نگاه مولانا دشمن اصلی در درون خود ماست
در ادامه علی تمیزال از ترکیه، رئیس انستیتو تحقیقاتی مولانا و مدیر دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه سلجوق ترکیه، به ارائه سخنرانی خود با عنوان «صلح و دوستی از نظر مولانا» پرداخت و گفت: در ادبیات عرفانی، به وصف واژههای صلح و آشتی، دوستی و محبت، توجه فراوانی شده و شاعران و نویسندگان در متون عرفانی خود، مکرر در این باره به انسان سفارش کردهاند. مولانا نیز یکی از مهمترین و معروفترین، این عارفان در قرن سیزدهم میلادی است، که با آثار گرانبها و افکار ارزشمند عرفانی خود، از ۸۰۰ سال پیش تاکنون، نور عرفانی آشتی، دوستی و مرحمت را در سراسر جهان پخش میکند.
علی تمیزال از ترکیه
او ادامه داد: مولانا در آغاز مثنوی، وجود انسان را به نیای تشبیه کرده، که از نیستان و اصل خود جدا افتاده و به سبب این جدایی، فریاد و شکایت سر داده است. پس باید تلاش کند که از قید و بندهای دنیایی ببرد، تا سرانجام به اصل خود برگردد. چنین انسانی مطمئنا در طول زندگی خود، فردی بی آزار و صلحجو خواهد بود.
رئیس دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه سلجوق ترکیه، ضمن بیان اینکه مولانا دشمن اصلی ما را در درون خودمان و نفس ما میداند، اضافه کرد: مولانا میگوید دشمن اصلی ما درون ماست. قبل از هر چیز باید از این دشمن درون نجات پیدا کنیم و برای رهایی از این دشمن، باید به درک دردهای دیگران علاقهمند شویم.
وی ضمن خواندن اشعاری از مولانا درباره دشمن درونی و نفس، عنوان کرد: مولانا در مثنوی نفس را به دشمن پنهان تشبیه میکند و میگوید، برای رهایی از دست این دشمن، باید نفس درونمان را بکشیم؛ زیرا وقتی که نفس اماره را مهار کنیم، دیگر هیچ خصم و دشمنی برای ما نمیماند.
مولانا هم از صلح و هم از جنگ میترسد
تمیزال در ادامه گفت: مولانا هم از صلح و هم از جنگ میترسد؛ چون میداند که قبل از صلح، حتما جنگی در میان بوده است و ممکن است این فضای آشتی به همین سبب ایجاد شده باشد. همچنین در جایی دیگر درباره همین موضوع میگوید، برای رسیدن به آشتی، باید صلح دور شویم، یعنی با کسانی شبیه شیطان یا نفسی که به بدی امر میکند، آشتی نکنیم.
او ادامه داد: مولانا برای بنیان نهادن آشتی، اشاره میکند که لازم است از دست دیوانه سلاح را بگیریم. زیرا با کسی که اسلحه دارد، نمیتوان درباره صلح، آشتی و آزادی حرف زد. در نظر مولانا، آنچه موجب رفع این اختلافات و ایجاد اتحاد و دوستی میشود، تمسک به پیشوای آگاه و دینی الهی است. همچنین در جایی دیگر هم، از بین رفتن دشمنیها را، مستلزم گرویدن به دین و پیروی از دستورات خدا دانسته است.
رئیس انستیتوی تحقیقاتی مولانا، ضمن اشاره به اینکه در مثنوی ریشه بسیاری از دشمنیها و جنگها، جهل و برداشت سطحی از مسائل دانسته شده، بیان کرد: مولوی بر این باور است که، اگر در دست انسانها شمعی هدایتگر باشد و چشمی معنابین پیدا کند، دیدشان نسبت به جهان دگرگون خواهد شد. مولانا همیشه در آثار خود انسان را به محبت کردن دعوت میکند و آن را کیمیای گرانبهای عشق میداند. او بر این باور است که با دشمنان هم باید به خوبی و زیبایی رفتار کنیم. مولوی همچنین به اهمیت احسان اشاره میکند، زیرا احسان علاج بسیاری از مشکلات جامعه است.
وی در ادامه گفت: مولانا، این سفیر صلح و دوستی، بارها در داستانهای مثنوی، انسانها را به وحدت فکری دعوت میکند و معتقد است که اختلافهای مردم، به علت عدم درک درست از مسائل است و برداشتهای نادرست آنها از حقایق، دنیا را اینچنین به جنگ و دشمنی میکشاند.
آثار مولانا را از این دید که فردی پیامآور و خواهان صلح نوشته، بخوانید
تمیزال، ضمن بیان اینکه، مولانا در آثار و افکار عرفانی خود، به ما میآموزد که در برخورد با دیگران، باید اول رضایت خدا را در نظر بگیریم و بعد به خود فکر کنیم؛ در پایان گفت: بیایید یک بار دیگر مثنوی و آثار دیگر مولانا را، از ابتدا تا انتها با این دید بخوانیم، که فردی پیامآور و خواهان صلح و اتحاد، آنها را نوشته است؛ تا آنگاه پنجرههای جدید در مقابل دیدگانمان باز شود و دنیا را به گونه دیگر ببینیم.
ثبت روزی به نام مولانا در تقویم تاریخ تاجیکان
در ادامه پیام تصویری نورعلی نوراف، مهمان تاجیکی نشست، که نتوانسته بود خود را به همایش برساند، پخش شد و در صحبتهای خود با عنوان «جغرافیای تاریخی فرارودان و فرهنگ تاجیکی در آثار مولانا» اشاره کرد: از دیدگاه تاریخ و براساس شهادت سرچشمهها، آگهیم که مولانا محبت بینظیری در میان مردم تاجیک داشته و دارد. نقطه عطف این محبت، امروز در سراسر تاجیکستان به عنوان یک روز در تقویم تاریخ تاجیکان است، که با نام مولانا ثبت شده و از نظر دیگر به قلم آمدن کتابی با نام «مولانا و تمدن انسانی» است، که خود بیانگر آن است که مولانا، جایگاه ویژه در فرهنگ، سیاست، علوم و هستی معنوی مردم تاجیک دارد.
نوراف در بخشی از صحبتهای خود، یکی از عوامل اصلی توجه، ارادت، محبت و تحقیق و پژوهش آثار مولانا در تاجیکستان را، پیوند و ذکر واژه تاجیک، به مثابه یک ملت و قومیت در آثار مولانا دانست و افزود: در آثار مولانا_ چه در غزلیات و چه در مثنوی_ بارها با حضور منور تاجیک و تاجیکی مواجه هستیم. البته سخن گفتن مولانا از تاجیک یا تاجیکی، در کنار ملت و خلقیتهای جهان، همان اندیشه وحدتگرایی مولاناست، که انسانها را به همدلی و شناخت مقام و جایگاه انسان دعوت میکند.
نورعلی نوراف از تاجیکستان
مولانا؛ مبلغ فرهنگ انسانی و آرمانهای عالی انسان بودن در جهان
او مولانا را مبلغ فرهنگ انسانی و آرمانهای عالی انسان بودن در جهان دانست و ضمن اشاره به داستان نینامه، داستان اول مثنوی معنوی و جغرافیای تاریخی فراوردان، بیان کرد: اگر مولانا در نینامه، از جداافتادگی روحانی خود صحبت میکند، در داستان اول مثنوی، از هجران جغرافیایتاریخی خود بحث میآورد. یعنی اینجا سخن از هجرت مولانا از بلخ، زادبوم اصلی خود است. البته وقتی به محتوای داستان «شاه و کنیزک» هم توجه میکنیم، شاهد بسیاری از نکات هستیم، که هم با جغرافیای تاریخی و هم با فرهنگ تاجیکی پیوند دارد.
نوراف ضمن اشاره به نامها و تعبیرات مربوط به تاجیکستان، که در داستان «شاه و کنیزک» به آن پرداخته شده، گفت: در کنار این، وقتی با مثنوی معنوی آشنا میشویم، خیلی از اسامی جغرافیای تاجیکستان در متن آن آمده است.
او ادامه داد: نکته دیگری که، هم در مورد جغرافیای تاریخی و هم فرهنگ تاجیکی پیوند میگیرد، تجسم عنصرهای، هم فرهنگ تاجیکی و هم حفاظت واژههای نابی است، که در آثار مولانا هستند و امروزه در زبان تاجیکی استفاده میشود. نکته مهم و آموزنده دیگر آن است که، مولانا بسیاری از واژههای فارسی را در آثار خود محفوظ داشته، که ما امروزه میتوانیم به مثنوی معنوی و دیوان شمس مولانا، به عنوان خزینه بزرگ غنای زبان فارسی مراجعه کنیم.
نوراف در پایان، ضمن برشمردن مثالهایی از واژهها و تعبیرهای رایج تاجیکی، که در آثار مولانا وجود دارد، بیان کرد: این موارد و نکتهها، نشان از این دارد که آثار مولانا، در کنار این که بیشتر از دو هزار موضوع را مطرح میکنند، آثاری غنامند از تعبیرها و واژههای ناب است، که آنها را محفوظ نگه داشته و لازم است که روی آن تحقیق بیشتری صورت گیرد.
نظر شما