در چهلوهشتمین درسگفتار درباره سنایی عنوان شد:
تحقیقات سناییپژوهی در غرب، برآمده از کتاب سیرالعباد الیالمعاد است
مهیار علویمقدم، استاد دانشگاه حکیم سبزواری گفت: بخشی از تحقیقات سناییپژوهی در غرب، برآمده از کتاب سیرالعباد الیالمعاد است. دلیل آن هم، مشابهتها و تاثیر و تاثر این اثر با کمدی الهی دانته است. یعنی یکی از کتابهای مورد توجه پژوهشگران کمدی الهی، همین کتاب سیرالعباد الیالمعاد حکیم سنایی است، که اگر به دقت این دو کتاب را بنگریم، وجود اشتراکات در آن دو، خیلی چشمگیر است.
توجه به سنایی در غرب معطوف به «سیرالعباد الیالمعاد» است
علیاصغر محمدخانی در آغاز این نشست گفت: آثار سنایی به گستردگی شاعران بزرگ ما چون حافظ، فردوسی، سعدی و مولانا به زبانهای دیگر ترجمه نشده و خیلی از کشورها با سنایی آشنایی چندانی ندارند، اما در طول چند سال اخیر در چند کشور و خاصه اروپا هم، از جهات مختلف به سنایی توجه شده است. بیشتر هم به خاطر سیرالعباد او، که هم در حوزه تطبیقی و هم در حوزه ایرانشناسی مورد توجه قرار گرفته است.
او ادامه داد: علت توجه به سیر العباد هم این است، زمانی که تحقیقاتی راجع به سنایی میشده، نشانه سیرالعباد در برخی آثار اروپایی دیده میشده است. بسیاری بر این عقیدهاند که «کمدی الهی» دانته، «بهشت گمشده» میلتون و «سلوک زائر» جان بانین، از سنایی تأثیر گرفته است و درباره این سه کتاب، در مقام تطبیقی با سیرالعباد سنایی، خیلی بحث شده است.
معاون بین الملل موسسه شهر کتاب ضمن اشاره به کارهایی که درباره سیرالعباد در خارج از کشور صورت گرفته، اظهار کرد: این اثر به ویژه در ایتالیا و اروپا به خاطر مقایسه و شباهتش به کمدی الهی، بیشتر مورد توجه بوده است؛ امّا حدیقه یا غزلیات و آثار دیگر سنایی، کمتر در عرصه تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
محمدخانی ضمن اشاره به تاثیرات سیرالعباد و آثار سنایی در فرهنگ اسلامی و جهان عرب و برشمردن آثار تطبیق یافته از آنها، گفت: در ایران هم چند بحث درباره سنایی داشتهایم، یکی کنگره یک روزهای بود که در سال ۸۴ برگزار شد و کتاب آن به عنوان شوریده ای در غزنه توسط انتشارات سخن منتشر شد. در سال ۸۸ هم سمیناری در دانشگاه الزهرا برگزار شد و مجموعه مقالات آن به عنوان ثنای سنایی چاپ شده است
وی در ادامه به ۵۰ جلسه درسگفتارهای درباره سنایی اشاره کرد و آن را از نمونههای بحث درباره سنایی دانست.
سنایی؛ شاعری مظلوم
پس از آن مهیار علویمقدم، استاد دانشگاه حکیم سبزواری به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: جدا از بحث تراز اولی و جایگاهی که سنایی در ادبیات ما دارد و نقطه عطفی در شعر فارسی و حوزه ادبیات صوفیان محسوب میشود، حکیم سنایی شاعری مظلوم است و جایگاهش آنگونه که باید و شاید، شناخته نشده است.
او ادامه داد: آن چیزی که سنایی را بارز و برجسته میکند، به روزگار سنایی برمیگردد؛ یعنی به نظر میرسد در سده پنجم و ششم قمری، یک جریان فرهنگی وجود دارد و آن حکمت ایرانی باستانی که جنبه اشرافی دارد، آرام آرام کمرنگ شده، با حکمت ایرانی ساخته میشود و بعد از دل آن، حکمت تصوف ایرانی بیرون میآید. اما نکتهای که خیلی اهمیت دارد، این است که در اواخر سده پنجم هجری، جامعه ما با یک بحران و بنبست فرهنگی روبهروست و کار اساسی که سنایی انجام میدهد، دمیدن نفس و روح جدید به این جامعه است و این نکته بسیار قابل توجهی در شعر سنایی است.
دمیدن روح و نفس تازه به ادبیات توسط سنایی و نجات آن از بنبست
علویمقدم با بیان اینکه اگر در آن دوره سنایی را نداشتیم، جامعه ما با بحران بسیار ناگوارتری روبرو بود، اضافه کرد: سنایی با وارد کردن مفاهیم صوفیانه در شعر و ادب و دمیدن روح و نفس جدید به ادبیات، ما را از آن بنبست نجات میدهد.
او در ادامه به دو وجه تقریبا متضاد مدح و نقد در شعر سنایی اشاره کرد و افزود: وجود مضامین مدحی و ستایشی از یک طرف و مضامین صوفیانه و عارفانه از طرف دیگر در آثار سنایی، به این خاطر است که خود او هم در یک حالت برزخی است. چون در سده ۶ هنوز ضدیت با مفاهیم اشرافی پررنگ نشده و این دو سویی شعر سنایی، بیانگر این موضوع است که جامعه ما، مانند نوزادی در حال تحول است و سنایی نقطه عطفی در این دوره است.
سنایی روح حاکم بر شعر سده ششم هجری
سخنران نشست ضمن اشاره به نقد اجتماعی در کنار مفاهیم صوفیانه و مدحی در شعر سنایی؛ عنوان کرد: همه اینها بیانگر این است که شعر سنایی یک شعر چند ساحتی، چند بعدی و چند سویه است؛ به همین دلیل هم هست که سنایی روح حاکم بر شعر سده ششم هجری میشود.
استاد دانشگاه حکیم سبزواری در ادامه به سراغ جایگاه سنایی در حوزه مباحث ایرانشناسی و بررسیهای تطبیقی رفت و در مقدمه آن گفت: حوزه ایرانشناسی که در سدههای پیش مطرح بوده، بخشی از حوزه شرقشناسی بوده و دایره بحثهای ایرانشناسی هم بسیار گسترده بوده است. یکی از این حوزههای بنیادین، مباحث و مطالعات ایرانشناسی در ادبیات است. مطالعات ایرانشناسی حوزهای است که با حوزه تمدنی ایران ارتباط دارد و صرفاً نمیتوانیم آن را در حوزه جغرافیایی محدود ایران در نظر بگیریم.
علویمقدم ضمن تأکید بر لزوم توجه به حوزه تمدنی ایران، به جای حوزه جغرافیایی، اظهار کرد: از مسائلی که امروزه با آن مواجه هستیم، این است که کشورهایی که هویت تاریخی کهنی ندارند، ادعا میکنند که برخی ادیبان و دانشمندان ایرانی متعلق به آنها است. یکی از مشکلات اساسی که در این باره داریم، به این برمیگردد که حوزه تمدنی ایران را تعریف نکردهایم؛ چون چنین تعریفی از حوزه تمدنی ایران نداریم و در حوزه جغرافیایی تعریف میکنیم، در نتیجه با مشکل اساسی نظیر این مسئله مواجه میشویم، که مثلاً مولانا متعلق به افغانستان است یا ایران یا ترکیه؟
کمک کرسیهای زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور به ایرانشناسی
وی ضمن تقسیم ایرانشناسی در دو بخش ایرانشناسان غیرایرانیو ایرانیها، گفت: ایرانشناسی تا به حال پنج دوره را پشت سر گذاشته است. ما در دوره پنجم به سر میبریم، که دوره گسترش و توسعه تحقیقات ایرانشناسی توسط غربیها، غیرغربیها و ایرانیها است. این دوره به چند علت اهمیت بسزایی دارد. یکی به علت مبادلات علمی و فرهنگی. علت دیگر همکاریهایی است که بین ایرانشناسان داخلی و خارجی صورت گرفته است. اعزام شماری از پژوهشگران غیر ایرانی و اروپایی به ایران و تقویت توانایی مالی حوزههای ایرانشناسی در خارج از کشور، از دیگر دلایل آن است. همچنین بخش عمده، بارز و برجسته که حوزه ایرانشناسی را، به ویژه در ۶۰ سال اخیر خیلی پررنگ و برجسته کرده، برپایی کرسی زبان و ادبیات فارسی در خارج از کشور است.
او ادامه داد: ما در مجموع، حدود ۲۵ کرسی زبان فارسی در کشورهای دیگر داریم. با کمال تاسف در سه سال اخیر با این مشکل اساسی روبهرو شدیم که استادان ایرانی به دلیل مشکلات ارزی، رغبتی به اعزام به این کشورها ندارند و وقتی چنین مشکلی داشته باشیم، یقیناً در ایرانشناسی و آموزش زبان فارسی در آن سوی مرزها مسئله خواهیم داشت. ما وقتی از آموزش زبان فارسی در یک کشور خارجی حرف میزنیم، یعنی انتقال فرهنگ و هویت ایرانی و جالب است که هر زمان در هر کشوری، سفارتهای ایران از کرسیهای زبان فارسی حمایت کنند، آن کرسی خیلی موفق عمل میکند، اما به محض اینکه پشتیبانی و حمایت آنها برداشته شود، تعداد دانشجویان این حوزه افت میکند.
هرمان اته؛ نخستین کسی که وارد حوزه تاریخ ادبیات در ایرانشناسی شده
علویمقدم در ادامه ضمن اشاره به ایرانشناسی در کشور های اروپایی و غربی در گذشته، اضافه کرد: نخستین کسی که وارد حوزه تاریخ ادبیات در مباحث و مطالعات ایرانشناسی شده، هرمان اته، پژوهشگر و شرقشناس آلمانی است. کارهایی که پژوهشگرانی مثل اته یا ادوارد براون در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی انجام دادهاند، تا حد زیادی از رویکرد تذکره نویسی متاثر بوده، که نخستین نمونههای تاریخ ادبیات ما است. یعنی کار اساسی که اته انجام میدهد و در نوع خودش بسیار قابل توجه است، این است که ما را با رویکردهای جدیدی در تاریخادبیاتنویسی آشنا میکند و به تاریخادبیات به عنوان دانشی نگاه میکند، که برآمده از هویت و فرهنگ ایرانی است.
سخنران نشست آشنایی با ادب فارسی توسط تاریخنگاران، تصحیح دستنویسها و نسخههای خطی، زندگینامهنویسی و تاریخادبیاتنویسی را چهار مرحله اولیه ایرانشناسی خواند و افزود: ما تا پیش از دوره چهارم، اساساً چیزی به نام نقد، تحلیل و ارزیابی در تذکرههای گذشته نداشتیم و از این نظر هرمان اته پیشگام اینگونه روشها است. بعد از او، ادوارد براون و تاریخادبیاتنگارانی هستند که در اواخر قرن ۱۹ و قرن ۲۰ ظاهر میشوند.
تاثیر رویکردهای تاریخادبیاتنویسان غربی بر نگاه انتقادی در ادبیات ما
او ادامه داد: حوزههای های ایرانشناسی از یک طرف ما را با بحثهای جدیدی مربوط به ادبیات تطبیقی آشنا کرده، از طرف دیگر هم تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی که توسط برخی از این تاریخادبیاتنویسان و ایرانشناسان مورد توجه بوده، نکته مهمی است. همچنین نگاه انتقادی در ادبیات ما، برآمده از رویکردهای جدید تاریخادبیاتنویسان غربی است، که اینها از مزایای این ایرانشناسان است.
وی اضافه کرد: این ایرانشناسان چند مشکل اساسی هم داشتهاند؛ مثلا آشنایی برخی از آنها با زبان فارسی، آن گونه که باید، نبوده و با جنبههای هنری و زیباشناسی، آشنایی عمیق و ژرف نداشتهاند. برخی از آنها غلطخوانی و بدفهمی در خوانش شعر فارسی دارند و حتی تا حد زیادی سیطره تذکره فارسی را، در آثار برخی از آنها میبینیم.
در غرب حکیم سنایی را آن گونه که باید، نمیشناسند
استاد دانشگاه حکیم سبزواری در ادامه به جایگاه حکیم سنایی در حوزههای ایرانشناسی اشاره کرد و افزود: ما شاعرانی چون خیام، نظامی، مولانا، حافظ، سعدی و ...داریم که فرا مرزی هستند. مرزهای ایران را درنوردیدهاند و در مقیاسهای جهانی شناخته شده هستند؛ اما برخی دیگر این جایگاه را ندارند. با کمال تاسف، در غرب حکیم سنایی را آن گونه که باید، نمیشناسند. شاید علت آن هم این است که، نور برآمده از شاعران بعد از سنایی مثل عطار، سعدی، حافظ و مولانا، تا حد زیادی نور سنایی را کمرنگ کرده است. مشکل دیگر، تردیدی است که در نزد برخی ایرانشناسان، در مورد ارزشهای ذاتی شعر و آثار حکیم سنایی وجود دارد. مثلا ادوارد براون، در تاریخ ادبی ایران اشاره میکند، اختلاف بسیار شدیدی بین حدیقه با غزلهای حکیم سنایی وجود دارد. حتی ادعا میکند چه بسا این دو، سروده یک شاعر نباشند. البته سخن ادوارد براون از جهتی درست است؛ چرا که اگر میخواهیم چهره قلندری سنایی را در یابیم، باید در غزلیات سنایی نگاه کنیم؛ در حالی که چهره سنایی در حدیقه، چهره یک حکیم متشرع است؛ که همین ویژگی را در مقایسه بین مثنوی و غزلیات مولانا هم میبینیم
او ادامه داد: نکته دیگری که تا حد زیادی سد ایجاد کرد، تا سنایی اعتبار و ارزش خاصی در غرب پیدا نکند، این است که عمدتاً ارزش و اعتبار سنایی به معنا و محتوا است، نه به فرم و شکل. ما نباید از ایرانشناسان غربی انتظار داشته باشیم مثل ما ایرانیان، هم به درونمایه توجه داشته باشند و هم به فرم و صورت. چون شعر سنایی در حوزه فرم، نمود کمتری دارد و در سمت و سوی نفس و معنا، در سده ششم قمری، یک نقطه آغاز است.
علویمقدم پس از بیان مشکلات سناییپژوهی در غرب، اظهار کرد: بخشی از تحقیقات سناییپژوهی در غرب، برآمده از کتاب سیرالعباد الیالمعاد است. دلیل آن هم، مشابهتها و تاثیر و تاثر این اثر با کمدی الهی دانته است. یعنی یکی از کتابهای مورد توجه پژوهشگران کمدی الهی، همین کتاب سیرالعباد الیالمعاد حکیم سنایی است، که اگر به دقت این دو کتاب را بنگریم، وجود اشتراکات در آن دو، خیلی چشمگیر است. سنایی در مثنوی سیرالعباد که یک مثنوی ۵۰۰ بیتی تمثیلی و معراجنامه است و در آن یک عروج کاملاً معنوی را شاهد هستیم، که دانته هم دقیقا همین روش را در کتاب کمدی الهی انجام میدهد و تمام رودرروییهایی که سنایی در کتاب سیرالعباد دارد، تا حد زیادی در کمدی الهی قابل مشاهده است. سفر دانته در کمدی الهی از جهات بسیار زیاد شبیه به سیرالعباد است که این یک بررسی تطبیقی است.
وی ضمن اشاره به مسئله بینامتنیت و ضعف سناییپژوهی در غرب، گفت: یکی از کارهای بسیار خوب و ارزنده سناییپژوهشی در غرب، کتابی است که پروفسور یوهانس توماس دوبروین، ایرانشناس و استاد زبانهای شرقی دانشگاه لایدن هلند نوشته است. دوبروین یکی از پژوهشگرانی است که بسیار خوب درباره سناییپژوهی کار کرده است.
مترجم کتاب حکیم اقلیم عشق ضمن اشاره به تاریخچه ایرانشناسی در هلند، گفت: عمدهترین تحقیقاتی که در زمینه ایرانشناسی در هلند انجام شده، مربوط به ۱۹۴۰ میلادی و تأسیس کرسی زبان فارسی در دانشگاه اوترخت هلند است. کار پروفسور دوبروین درباره سنایی، رساله دکتری او است. وی با زبانهای ترکی، عربی و فارسی آشنا است، اما توانایی گفتاری زبان فارسیاش قوی نیست؛ بنابراین عمدهترین برخوردی که اینگونه زبانشناسان با زبان فارسی دارند، بیشتر در حوزه نوشتاری و مکتوب است.
او ادامه داد: دوبروین علاوه بر آشنایی با زبان کلاسیک فارسی، شعر برخی از شاعران معاصر مثل سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و شاملو را هم ترجمه کرده، که در نوع خود بیانگر این موضوع است که، او هم با ادبیات کلاسیک ایران آشناست و هم تا حدی با ادبیات معاصر آشنایی دارد.
علویمقدم ضمن اشاره به نکاتی که دوبروین در تحلیل شعر سنایی استفاده کرده، گفت: از ویژگیهای ایرانشناسان غربی، که در وجود پروفسور دوران هم پررنگ و برجسته است، این است که ساختارمند و نظاممند میاندیشند و با متن هم، ساختارمند و نظاممند برخورد میکنند. همین است که میتوانند از متن شاعر کلاسیک سده ششم قمری، نکات خیلی ارزشمندی دریابند. این همان خلائی است که برخی از پژوهشگران ایرانی با آن روبهرو هستند.
وی توجه پروفسور دوبروین به متن اصلی حدیقه را از ویژگیهای مثبت او خواند و افزود: دوبروین برخلاف بسیاری از غربیها که پژوهشهای خود را وابسته به تحقیقات و مآخذ درجه ۲ کردهاند، هم به منابع و مآخذ درجه ۲ توجه دارد و هم به مآخذ اصیل و درجه یک. این در نوع خودش بسیار ارزشمند است، که یک پژوهشگر غربی به متن اصلی رجوع کند؛ متنی که حتی برای یک پژوهشگر و خواننده ایرانی هم دشوار است. دوبروین تحقیقات بسیار گستردهای انجام داده و به نسخههای خطی مراجعه کرده، که کار بسیار ارزشمند و درخور توجهی است.
نگاه دوبروین به زندگینامه سنایی هم بر پایه دیدگاه سنتی و هم دیدگاه نو است
او ادامه داد: از نظر گستردگی، دامنه کار، نکتهجویی، تازهیابی، شیوه پژوهشی و وسعت منابع و مآخذ، کتاب دوبروین بسیار ارزنده است؛ همان چیزی که ما در سناییپژوهی کم داشتهایم. نکته دیگری که اهمیت دارد، این است که پروفسور دوبروین به شاعری پرداخت که جایگاه بسیار قابل توجهی در پهنه ادب فارسی دارد و آن تاثیرگذاری سنایی، نقطه عطف بودن او و جایگاهی است که سنایی در حوزه تحولخواهی و تحولگرایی دارد. دوبروین در این کتاب، باب جدیدی در حوزه سناییپژوهی باز میکند، که ای کاش این باب ادامه پیدا میکرد و پژوهشگران دانشگاهی و دانشجویان ما، تحقیقات خودشان را بیش از آنچه که الان وجود دارد، به سمت سنایی میبردند.
علوی مقدم در پایان گفت: کاری که پروفسور دوبروین انجام داده، کار ساختارمندی است. چون نگاهش به زندگینامه سنایی، هم بر پایه دیدگاه سنتی و هم بر پایه دیدگاه نو است. از این نظر بخش اول کتاب او که مربوط به زندگی سنایی است، کاملاً ساختارمند است. بخش دیگر کتاب او تحقیق فقه و لغوی است که او درباره آثار سنایی انجام داده و تمامی آثار او را بررسی کرده است. بخش سوم این کتاب هم تحقیقی درباره سنایی بین شعر مذهبی و غیرمذهبی او است؛ یعنی همان حالت برزخی که در کتابهای تذکره ما به آن توجه نشده است.
نظر شما