چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۵
​او خالق شريعت بود به طراحی

بهزاد زرین‌پور، شاعر به مناسبت درگذشت احمدرضا دالوند، گرافیست یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بهزاد زرین‌پور: گمان نمی‌كردم احمدرضا دالوند به اين سادگی‌ها بميرد اما مرگ خيلی ساده است انگار . ساده انگاری از من است يا كه از مرگ؟

«چقدر ساده فكر می‌كرديم / همين كه به باران نگاه نكنيم/ديگر قطره قطره پير نمی‌شويم/در اين لحظه‌ها كه دست به دست هم داده‌اند/ تا ما را به هر شكلی شده‌، پايان قصه‌ای بگذارند/كه قهرمانش به خاطر هيچ كس نمی‌ميرد/و به خاطر هيچ‌كس نخواهد ماند/ اين مردان پشت در مانده/مثل هرشب كليد را جا نگذاشته‌اند/از باز كردنِ در به آرامی می‌ترسند/می‌دانند/ چراغ خانه از ترس روشن است ؛ نه انتظار....»

سال‌هايی چند همكار بوديم من و احمدرضا. كارش حرف نداشت. اين را نوشتم در يادداشتی در روزنامه‌ای. اولين كسی بودم كه (سال ٧٧ به گمانم) هم زمان با برپايی نمايشگاه آثارش در گالری سيحون‌، نوشتم احمدرضا خالق شريعتی تازه در گرافيک و صفحه‌آرايی روزنامه‌ها و مطبوعات ايران است و بقيه تابعان اين شريعت بوده‌اند. آنقدر نوشته‌ام به دلش نشست كه وقتی به نمايشگاه‌اش رفتم، ديدم از ياداشتم چند تا كپی برداشته و روی همه ديوارهای گالری آويخته است. گفت: «خيلی‌های ديگر هم اين را می‌دانند به خصوص طراح‌ها كه بيشتر می‌دانند اما در ايران رسم نيست كه هنرمندان به تمايزهای فرد هم صنف‌شان اقرار كنند؛ تا بتوانند پنهان‌اش می‌كنند. تو چون شاعری اينها را نوشته‌ای و چون می‌دانم كه اعتقادت را بدون هرگونه ملاحظه‌ای نوشته‌ای، خيلی به دلم نشسته‌؛ برای همين نوشته‌ات را روی همه ديوارها آويخته‌ام.»

حق احمدرضا خيلی بيشتر از آن بود كه من نوشته بودم. او فقط يك گرافيست و كارتونيست طراز اول نبود. يك هنرشناس قابل هم بود؛ يك انسان بلندبالا هم.
من يك يادگار ارزشمند هم از او دارم‌؛ لوگوی نشر اكنون را او به مناسبت دريافت مجوز نشر به من هديه داد. يكی از حرفه‌ای‌ترين و جذاب‌ترين لوگوهايی است كه تا به امروز ديده‌ام. الان در دسترسم نيست كه در سفر شنيده‌ام خبر سفر بی‌بازگشت احمدرضای دوست داشتنی را.

دلم برايت تنگ می‌شود نازنين يار. گمان نمی‌كردم به همين سادگی....

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها