پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۰
اشتریان: علوم سیاسی نیازمند گذار از تمرکزگرایی است

محمودی با اشاره به مغفول ماندن نگرش انتقادی در آموزش علوم سیاسی در ایران گفت: «در متون درسی علوم سیاسی، اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی، گرایش غالب عبارت است از نگرش تاریخچه‌ای، نگرش کل‌گرایانه، انتخاب برش‌هایی از متون حاوی برون‌دادها و نتایج و نادیده گرفتن مبانی فلسفی و بنیان‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی نظریه‌ها و سرانجام چیرگی کتاب‌های درسی تدوین شده از سوی مدرسین بر گزینش متون بنیادین علوم سیاسی، اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کیومرث اشتریان استاد رشته سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران در میزگرد مسائل و چالش‌های آموزش علوم سیاسی در ایران که چهارشنبه 14 آذر در قالب پنجمین همایش ملی روز علوم اجتماعی برگزار شد به مقوله آموزش آزاد و سیال علوم سیاسی در بستر انقلاب چهارم صنعتی پرداخت. اشتریان با اشاره به اینکه انقلاب چهارم صنعتی دارای ماهیتی متکثر است گفت: «فناوری‌های گوناگونی از قبیل هوش مصنوعی، بلاکچین، رایانش ابری، انبوه-داده‌های تحلیلی، نانوفناوری، حسگرهای هوشمند، بیوفناوری و... در قالب این انقلاب تعریف می‌شوند.»
 
وی درباره نحوه تاثیرگذاری این انقلاب بر علوم سیاسی گفت: «این انقلاب از رشته‌های گوناگون سرچشمه گرفته است و ماهیتی توده‌ای دارد. توده‌ای از این حیث که نوآوری‌های فراوان و افسارگسیخته‌ای از طبقات پائین علمی یعنی تکنولوژیست‌های جوان آغاز می‌شود شکل می‌گیرد که در عین حال با نیازها و زندگی روزمره توده‌های مردم سروکار دارد. این به نوبه خود باعث می‌شود که انتشار نوآوری‌ها و تحولات گسترده سیاسی-اجتماعی-اقتصادی صرفا به قطب‌های سنتی قدرت و ثروت وابستگی نداشته باشد و در نتیجه الگوهای آموزشی و پژوهشی در علوم سیاسی را در معرض تغییر و تحول قرار می‌دهد.»


کیومرث اشتریان
 
اشتریان سپس با توجه به خصوصیات رشته علوم سیاسی به امکان‌هایی که انقلاب چهارم صنعتی برای آن فراهم می‌سازد پرداخت و افزود: «دانش سیاسی مستلزم دیالکتیک موضوعی با رشته‌های گوناگون است و این از طریق کلاس‌های ترکیبی با رشته‌های مختلف و در دانشگاه‌های مختلف میسر است. به عنوان نمونه در رشته‌ای مانند سیاستگذاری عمومی ایجاد رشته‌هایی تخصصی همچون اینترنت اشیا ضروری است که خود مستلزم استفاده از یک استاد آمار یا یک استاد کامپیوتر با تخصص هوش مصنوعی است. همچنین برای چنین رشته‌ای به یک استاد سیاستگذاری فناوری اطلاعات نیاز است.»
 
او از رشته «بلاکچین و سیاست» از دیگر رشته‌هایی یاد کرد که در بستر انقلاب چهارم صنعتی لزوم وجود آن در قالب رشته علوم سیاسی احساس می‌شود و گفت: «این رشته نیازمند یک استاد متخصص شبکه‌های اجتماعی و یک استاد علوم سیاسی است. ایجاد رشته‌های تخصصی فرعی گوناگون باید در دستور کار آموزش علوم سیاسی قرار بگیرد.»
 
اشتریان درس‌های روش تحقیق کنونی در دانشکده‌های علوم سیاسی ایران را ناکارآمد دانست و گفت: «آموزش مهارت گفتگوی میان رشته‌ای و نحوه تعامل و یادگیری از رشته‌های گوناگون یکی از بایسته‌های علوم سیاسی است که از درس‌های روش تحقیق سنتی که هم‌اینک در دانشکده‌های علوم سیاسی رایج است فاصله بسیاری دارد.»
 
اشتریان گفت: «انطباق با شرایط جدید و کارکرد تجمیعی علوم از طریق ساختار اداری صورت نمی‌گیرد بلکه از طریق نهادهای ساختاریافته و نهادهای ساختارنیافته در محافل دانشگاهی شکل می‌گیرد. این رویکرد می‌تواند ساختار بسته وزارت علوم را در خصوص ایجاد گرایش‌ها و رشته‌های جدید که معمولا فرآیندی بسیار طولانی دارند به چالش بکشد. ساختار آزاد اجتماعی علم مستلزم عدم تمرکز دموکراتیک و ساختار حقوقی غیرمتمرکز به جای سانترالیسم غیردموکراتیک است.»

چیرگی با انتقال معلومات است
در ادامه این میزگرد دکتر سیدعلی محمودی استاد دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه به نقد و ارزیابی روش‌های آموزشی و متون درسی رشته علوم سیاسی در ایران پرداخت. محمودی گفت: «در ارزیابی وضعیت رشته علوم سیاسی در ایران دو موضوع روش‌های آموزشی و متون درسی از اولویت و اهمیت بسزایی برخوردار است. در نظام آموزشی ما با گذشت سال‌ها به این موضوع توجه لازم صورت نگرفته و بر سبیل عادت همواره شاهد تکرار راه و رسمی بوده‌ایم که کمتر از ماهیت و ضرورت دگرگون ساختن آن صحبت به میان آمده است.»

وی درباره ویژگی‌های آموزش علوم سیاسی در ایران گفت: «روش‌های آموزشی رشته علوم سیاسی در ایران به نحو معمول از چیرگی انتقال معلومات، چیرگی کمیت بر کیفیت، چیرگی تک‌گویی بر گفت‌وگو حکایت می‌کند.»


سیدعلی محمودی
 
محمودی با اشاره به مغفول ماندن نگرش انتقادی در آموزش علوم سیاسی در ایران افزود: «در متون درسی علوم سیاسی، اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی، گرایش غالب عبارت است از نگرش تاریخچه‌ای، نگرش کل‌گرایانه، انتخاب برش‌هایی از متون حاوی برون‌دادها و نتایج و نادیده گرفتن مبانی فلسفی و بنیان‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی نظریه‌ها و سرانجام چیرگی کتاب‌های درسی تدوین شده از سوی مدرسین بر گزینش متون بنیادین علوم سیاسی، اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی.»
 
این استاد دانشگاه در جمع‌بندی سخنان خود گفت: «رشته علوم سیاسی نیازمند دگرگونی بنیادین در گزینش نوآئین روش‌ها و متون درسی است تا راه شکوفایی و تاثیرگذاری آن در جهت کمک به روند توسعه همه‌جانبه و پایدار ایران گشوده شود.»

دیوار کوتاه‌تر علم سیاست
پس از محمودی نوبت به احمد گل‌محمدی استاد دانشگاه علامه طباطبایی رسید که به بررسی وضعیت آموزش علوم سیاسی در ایران بپردازد. گل‌محمدی گفت: «با پیروزی انقلاب اسلامی، تعریف متفاوتی از ماهیت و اهمیت دولت تسلط و رسمیت یافت. بر این این اساس نسبت دولت و جامعه هم بازتعریف شد تا دولت نهادی همه‌دان و همه‌توان تصویر شود.»
 
به گفته گل‌محمدی آنچه در برابر دولت همه‌دان تصویر شد جامعه نادان، ضعیف و فسادپذیر بود. به گفته او: «بنابراین حضور کارگزارانه و نه کارسازانه دولت در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی توجیه و دیوار تقریبا همه نهادهای زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی در برابر دولت کوتاه و کوتاه‌تر شد. دانشگاه و علوم انسانی هم به همان سرنوشت گرفتار شدند.»
 
وی سپس به فراگیر شدن مقوله شبه‌علم به ویژه در حوزه علوم سیاسی پرداخت و گفت: «کوتاه شدن دیوار دانشگاه و علوم انسانی در برابر دولت منجر به شکل گرفتن پدیده‌ای شد که می‌توانیم آن را شبه‌علم بنامیم. هر چند این پدیده در همه حوزه‌های علوم انسانی فراگیر شد اما پیشروی آن در حوزه علوم سیاسی بیشتر از دیگر حوزه‌ها بود و بیشتر هم به چشم آمد. در حوزه علوم سیاسی این پدیده هم در حوزه آموزش نمایان شد و هم در حوزه پژوهش.»


احمد گل‌محمدی
 
گل‌محمدی سپس به سلطه دو گرایش روشنفکرانه یا ایدئولوژیک بر مقوله آموزش علوم سیاسی پرداخت و با ذکر این نکته که هر یک از این دو مقوله در جای خود می‌توانند محاسنی داشته باشند سیطره آنها بر کلاس‌های آموزش علوم سیاسی را مضر دانست و گفت: «سلطه علائق و ملاحظات روشنفکرانه و ایدئولوژیک بر کلاس‌های علوم سیاسی اهمیت تلاش برای روشن کردن نسبت میان تئوری‌های علوم سیاسی با آنچه در سطح جامعه می‌گذرد را کمرنگ کرد و این موضوع به انتزاعی شدن بیش از پیش آموزش علوم سیاسی در دانشگاه‌ها انجامید. در حوزه پژوهش هم پایبندی‌های روش‌شناختی به دلیل همین سلطه‌ها هر روز بیشتر از دیروز کاهش پیدا کرد و پایان‌نامه‌ها و مقالات و پژوهش‌ها بیش از آنکه منظری آکادمیک داشته باشند کلان‌روایت‌های روشنفکرانه یا ایدئولوژیک را دنبال کردند. این باعث شد که دستاورد چهل ساله علوم سیاسی کلی‌گویی‌های ایدئولوژیک یا روشنفکرانه‌ای باشد که چندان قابل ارزیابی از منظر روش‌شناختی نیستند.»
 
ادیبان مورخ به مثابه اندیشه‌ورزان سیاست
آخرین سخنران این میزگرد رضا نجف‎‌زاده عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود که عنوان سخنرانی خود را «امر سیاسی، تاریخ و ادیبان مورخ: آموزش علوم سیاسی در غیاب آموزش بنیان‌های فلسفی» گذاشته بود. نجف‌زاده سخنرانی خود را با تمرکز بر آموزش سیاسی طی سال‌های 1299 تا 1357 ارائه کرد و گفت: «طی این سال‌ها امر سیاسی از طرف قدرت‌های رسمی کشور با زبان و تاریخ ایران در نسبت قرار گرفته بود و مطالعات زبان‌شناسی و مطالعات تاریخی روش‌های بنیادین اندیشیدن به امر سیاسی بودند.»
 
نجف‌زاده افزود: «از منظر تاریخ نظام‌های اندیشه، در ایران دوران پهلوی هنوز آکادمی قدرتمندی برای تئوریزه کردن مفاهیم اندیشه سیاسی مدرن وجود نداشت و در چنین شرایطی وظیفه تئوریزه کردن این مفاهیم را اساتیدی از آکادمی‌های دیگر بر عهده گرفته بودند. این‌گونه است که تعداد مقالاتی که درباره مفهوم وطن در آن سال‌ها توسط ادبا و اساتید رشته‌هایی چون باستان‌شناسی نوشته شده است بسیار جالب توجه است.»
 
به گفته نجف زاده «ادبیان مورخ عمده‌ترین یا شاید فعال‌ترین متولیان اندیشه سیاسی و اصلی‌ترین کارگزاران رژیم دانایی مستقر در اوایل دوران پهلوی بودند. در دوران پهلوی‌ها فکر تاریخی تجددطلبی که میراث مشروطیت را به ارث برده بود فرایندهای خاطره زدایی، خاطره گزینی، خاطره سازی، تاریخ‌گذاری و آینده سازی را برای تمهید گونه‌هایی از اندیشه سیاسی تجددطلبانه به استخدام درآورد. این اندیشه سیاسی تجددطلبانه هم در میان دولتی‌ها نمایندگانی داشت و هم در میان اندیشمندان آلترناتیو که به طور عمده چپ‌گرا بودند.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها