در پنجمین همایش روز ملی علوم اجتماعی ایران مطرح شد:
عدهای میخواهند مطالعات فرهنگی در مطالعات فرهنگ حل شود/ چالشهای آموزش علوم اجتماعی در دبیرستانهای ایران
سعید ذکایی گفت: هنوز بر سر معنای فرهنگ دعوا داریم و عدهای میخواهند مطالعات فرهنگی در بخش بزرگتری به نام مطالعات فرهنگ حل و هضم شود .
در پنل «مسائل و چالشهای آموزش مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ایران» که با حضور محمدمهدی فرقانی، سعید ذکایی, عباس کاظمی و علیرضا کتابدار برگزار شد سعید ذکایی با اشاره به پیشنه تاسیس رشته مطالعات فرهنگی گفت: مطالعات فرهنگی دانشگاهی سالهای اول دهه 80 آغاز به کار کرد و هدفش تسهیلگری روشمندسازی در حاشیهماندگیهای آکادمیک بود اما واقعیت این است که با گذشت بیش از ده سال از این اتفاق هنوز هم خلاءهای آکادمیک زیادی در این حوزه وجود دارد. البته پس از سال 88 و با پا گیری آکادمیهای موردی یعنی موسسات که دورههای پژوهشی و آموزشی خارج از دانشگاه برگزار میکنند مطاعات فرهنگی بیش از بیش مورد توجه قرار گرفت.
او تاکید کرد: در دوره تنگناهای آموزشی رشته مطالعات فرهنگی فرصتی ایجاد کرد تا فضای آکادمیک از این تنگناها گذر کند اما کم کم به جایی رسیدیم که به انفکاک و تجریه ظرفیتهای مطاعات فرهنگی منجر شد. ما حتی میتوانیم و باید روی مباحث مرتبط با شبکههای اجتماعی هم مطاعات فرهنگی صورت بدهیم. البته آموزش مطالعات فرهنگی بیش از هر رشته دیگری برای استاد و دانشجو فردی است. یعنی مباحث مرتبط با آن میتواند برای هر فرد با فرد دیگر تفاوت داشته باشد. با این حال هنوز جایگاه فعالان مطالعات فرهنگی مشخص نیست. اگر هدفمان توسعه فرهنگی است باید افرادی را تربیت کنیم که با مفهوم توسعه غریبه نباشند. هنوز بر سر معنای فرهنگ دعوا داریم و عدهای میخواهند مطالعات فرهنگی در بخش بزرگتری به نام مطالعات فرهنگ حل و هضم شود .
عباس کاظمی نیز در این پنل با اشاره به اینکه مطاعات فرهنگی دانشی مستر و دگرگونشونده است گفت: مطاعات فرهنگی مثل هوا جریان دارد و آن را نفس میکشیم، مثل مایع به اشکال مختلف درمیآید. مطاعات فرهنگی هم دگرگونشونده است هم دگرگونیساز و دانشیست غمخوار و نگران. ساختارهای اشتباه و کهنه دانشگاه ما که دیکتاتوری دانشجو بر استاد، استاد بر دانشجو و دانشجو بر دانشجو را باعث میشود و بعضا هنجارهای غیرعلمی و ضدعلمی را باعث میشود هنوز در مقابل رشته مطالعات فرهنگی مقاومت میکند. این رشته مامن کسانی بود که از برخی چارچوبهای بسته در موضوعات پایاننامههای جامعهشناسی و انسان شناسی خسته شده بودند. این رشته نه ضد ارتباطات است نه ضد اجتماعی بلکه همه اینها را پوشش میدهد. ما حتی استادانی از باستانشنسی و جغرافیای شهری در گروه داریم.
این جامعهشناس افزود: البته مطاعات فرهنگی بیشتر مطاعه درباره طبقه متوسط را مورد توجه داده و باید کمکم در این حوزه به دنبال گفتن و شنیدن از طبقه کارگر و ... هم باشیم باید از فرهنگ دستفروشی و زبالهگردی هم پژوهش داشته باشیم. ما سعی داریم با سازمانهای مردم نهاد هم ارتباط بگیریم و از تجریبات آنها هم استفاده کنیم تا در این حوزه ملموستر و واقعیتر کار کنیم.
در پنل دوم با عنوان «مسائل و چالشهای آموزش علوم اجتماعی در دبیرستانهای ایران» نیز بیژن زارع با اشاره به اینکه وجه سختافزاری امر آموزش و آموزش پرورش را مد نظر ندارد و تنها از بحث محتوایی آموزش جامعهشناسی صحبت میکند بیان کرد: بر اساس مصوبه شورای آموزش و پروش توجه به بعد اجتماعی زندگی بشر در امر آموزش باید در دستور کار مدارس ما باشد اما واقعیت این است که نسبت به این مسئله بیتوجهی شده و میشود. اگر توسعه میخواهیم باید دانشآموزانی با ویژگیهای توسعه دستیابی به توسعه تربیت کنیم. آغاز فرآیند جامعهپذیری از خانواده است ولی از بحث آموزش زندگی اجتماعی در مدرسه هم نباید غافل باشیم. منتها انگارههای آموزشی مدارس ما عامگراست و با ویژگیهای خنثی از نظر اجتماعی. باید در مدارس کمکم دانشآموزان با افقهای هنجاری و نمادی جامعه منطبق شوند و این جز با حضور آنها در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی ممکن نمیشود. لازم داریم تا برنامههای درسی را با سفرهای اجتماعی ترکیب کمنیم تا بچهها با نیازهای جامعه آشنا شوند.
ذکایی ادامه داد: در عمل ولی بچهها در خلاء رشد داده میشوند و فکر میکنیم با حرف و صحبت میتوان آنها را اجتماعی کرد. در بحث آموزش رسمی که تنها در رشته علوم انسانی حرفی از جامعه زده میشود رشتههای ریاضی و فیزیک که عملا هیچ آموزشی در این حوزه در برنامه درسی و آموزشی جای ندارد.
صلاحالدین قادری نیز در سخنرانی خود با موضوع «نقد و بررسی جامعهشناسی در نظام آموزش متوسطه ایران» گفت: من کتابهای جامعهشناسی متوسطه را بررسی کردم تا ببنم چقدر با دانش جامعهشناسی کلاسیک و معاصر و نظریات آنها منطبق هستند و این کتابها چقدر به جامعهشناسی به عنوان علم نگاه کردهاند.بیطرفی در جامعهشناسی اساس مشروعیت آن است اما این کتاب فقط یک الگوی اسلامی و دینی برای شناخت جامعه و گروههای آن به مخاطب خود نشان میدهد و شاید در بهترین حالت یک فلسفه اجتماعی کلی را مطرح کند.کتاب تخیل جامعهشناسی در امر جامعهشناسی را نادیده گرفته و خیلی به حوزههای اندیشهای و باوری ورود کرده است. درواقع کتاب از جامعهشناسی به عنوان یک علم مبتنی بر عقل و وحی حرف میزند نه یک علم به عنوان ساینس.
قادری متذکر شد: نکته مهمتر اینکه در کتاب اصلا واژه جامعه به کار برده نشده است و تنها از جهان اجتماعی و جهان فرهنگی و جهان ذهنی صحبت به میان آمده که شاید در بهترین حالت اثری درباره پدیدارشناختی باشد. از جمله نقاط مثبت کتاب هم بیان پیامدهای جهانهای اجتماعی و محدودیتها و فرصتهای آنهاست. هرچند در همین کتاب و در درس بعدی همین گفتهها هم نقض میشوند و بیان دیگری پیدا میکند.
نظر شما