مصطفی مستور در «کوتاه با داستان» عنوان کرد:
داستانهای صمد بهرنگی را بیشتر از داستانهای پاستوریزه امروزی دوست دارم
مستور میگوید: در نوشتن به این فکر نمیکنم که حال مخاطب با این داستان خوب میشود یا نه. به نظر من فردیت خود نویسنده و مواجهه او با هستی مهمترین چیزی است که نویسنده باید به آن توجه داشته باشد.
روز گذشته، 11آذر فضای ادبیات تحت تاثیر مرگ شاعر و طنزپرداز کشورمان ابوالفضل زرویینصرآباد بود و طبیعتا این نشست ادبی هم نمیتوانست نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد. بهخصوص که خود سیدمهدی شجاعی صبح دیروز با انتشار نامهای تند نسبت به بیتفاوتی مسئولان به وضعیت زرویینصرآباد انتقاد کرده بود. او این انتقاد را دوباره در ابتدای این جلسه مطرح کرد و گفت: به نظر من شخصیت ایشان به لحاظ توانمندی حتا با عبید زاکانی هم قابل قیاس نیست و چیزی که داغ درگذشت او را غیرقابل تحمل میکند بیتوجهی مسئولان به وضعیت سلامتی او در دوران بیماریاش است.
پخش کلیپی از صحبتهای مرحوم زرویی در رابطه با سابقه کاریاش در مجلات و روزنامههای خورجین، همشهری و گلآقا بخش دیگری از ادای احترام این جلسه به این شاعر فقید بود.
از ویژگیهای جلسات کوتاه، فرصت دادن به نویسندگان نوقلم است که در کنار پیشکشوتان، بتوانند آثارشان را عرضه کنند. در این جلسه فرخنده حقشنو، داستان کوتاهی به نام «نارنجهای گذرگاه» را برای حضار خواند.
حسین آشتیانی، مجری نشستهای «کوتاه با داستان» از مجموعه داستان «زیر نور کم» نوشته مستور صحبت کرد و دلیل انتخاب این نام را از وی پرسید. مستور در پاسخ به این سوال گفت: همانطور که میدانید کیشلوفسکی سینماگر موردعلاقه من است. او میگوید؛ سینما این نیست که زیر نور جشنواره به آن جایزه میدهند، سینما یک پشتصحنه احمقانه و ابلهانه دارد که در آن زیر نور کم در زمستان باید برای فیلمبرداری هر پلان رنج بکشی. این را به داستان هم میشود تعمیم داد. هر داستانی به تعبیر فنی با عدم تعادل در چیزی شکل میگیرد و نویسنده برای نوشتن یک وضعیت باید رنج بکشد به طور مثال مشخص است که برای نوشتن داستانی مانند «مرگ ایوان ایلیچ» چه رنجهایی که نویسنده نکشیده. اتفاق بدتر وقتی میافتد که شما این رنج نوشتن را به جان میخرید و در نهایت قصد شما هم حاصل نمیشود و این داستان مانند هدیه دستسازی است که ارزشی ندارد چون هیچ تاثیری بر زندگی دیگران نگذاشته است.
نیما رئیسی، مجری و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در بخش دیگر این برنامه چند داستان از کتاب «تهران در بعدازظهر» نوشته مستور را خواند که با استقبال حاضران مواجه شد.
مصطفی مستور که تا پیش از این خیلی صحبت نکرده بود، در ادامه به سوالات حاضران درباره نوشتن و نویسندگی پاسخ گفت و به سوال یکی از خوانندگان آثارش که آثار او را دارای درونمایه تلخ و رئال و بدون هر گونه تخیل و رویا و امید خوانده بود، اینگونه جواب داد: من وقت نوشتن در آنچه میخواهم بگویم به مخاطب فکر نمیکنم اما در چگونه گفتناش چرا. نوشتن داستانهای ساده به مراتب پیچیدهتر از داستانهایی است که پلات پیچیدهای دارند چون پیچش داستانی در داستانهای ساده نباید به حدی باشد که به درک مخاطب آسیب بزند. من در نوشتن به این فکر نمیکنم که حال مخاطب با این داستان خوب میشود یا نه. به نظر من فردیت خود نویسنده و مواجهه او با هستی مهمترین چیزی است که نویسنده باید به آن توجه داشته باشد. نوشتن روایتهای جعلی از زندگی، دروغگفتن به مخاطب است. من داستانهای صمد بهرنگی برای کودکان را بیشتر از داستانهای پاستوریزه امروزی که برای کودکان نوشته شده، میپسندم.
و در ادامه افزود: امروز ما از دیروز بدتر است و فردای ما از امروزمان بدتر. من کسی را نمیشناسم که به معنای حقیقی آدم خوشبختی باشد. در داستانهای من خبری از مسائل سیاسی و اروتیک نیست و طنزی هم ندارد و از اینکه داستانهایم خوانده میشوند و گاهی اوقات خیلی هم خوانده میشوند یک نوع نگرانی اجتماعی در من به وجود میآید که انگار مخاطبان با این شخصیتها همذاتپنداری میکنند و این خبر خوبی برای جامعه نیست.
مستور داستاننویسان زن را در ایران پیشرو مردان دانست و اینگونه صحبتهایش را خاتمه داد: داستان محل گسیختگی در زندگی است و چون زنان به لحاظ محدودیتهای و مشکلاتی که دارند بیشتر دچار این از همگسیختگیها میشوند، در خلق موقعیتهای داستانی موفقترند و در نتیجه در کشور ما زنان نویسنده از مردان جلوترند. من آرزو دارم ای کاش ادبیات خوبی نداشتیم اما این مشکلات هم در جامعه وجود نمیداشت.
در انتهای این نشست سیدمهدی شجاعی داستان کوتاه طنزی برای حاضران خواند.
نظرات