کتاب «گنجینة الاسرار» اثری در حوزه ادبیات آئینی با زبان عرفانی و حماسی، شامل اشعار عمان سامانی درباره شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و واقعه عاشورا است.
عمان سامانی، اهل سامان از توابع چهارمحال و بختیاری است که در سال 1258 هجری قمری دیده به جهان گشود و در سال 1322 هجری قمری در سن 64 سالگی، دیده از جهان فروبست. وی مثنوی «گنجینةالاسرار» را پس از سن 40 سالگی تدوین کرده است.
«در بیان تجلی اول بر وَجه اَتَم و اَکمَل و پوشیدن اعیان ثابته»، «در بیان اینکه هر رازی را پردهداری انباز است و هر سری را غیرتی غیرپرداز»، «در بیان توصیه آن سرحلقه اهل نیاز، به کتمان سر و نهفتن راز»، «در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد و همت و شروع به مصیبت فخرالشهدا» و «در بیان فیضبخشی آن سرحلقه راستین و اسرار شکافتن آستین و مراتب پرده از اسرار برداشتن و نکته توحید را از مکاشفات معلوم عروس خود داشتن» عناوین برخی از بخشهای 41 گانه این کتاب است.
در دیباچه کتاب به قلم عمان سامانی، میخوانیم: «چنین گوید این ذره بیمقدار غلام آستان آلاحمد مختار (ع) نورالله المتخلص به «عمان» السامانی من مضافات اصفهان که مدتی در طریق سلوک بسر برده، گاهی از راه مجاهدات مشاهداتی و از روی ریاضات استفاضاتی در مراتب توحید و رسومات تفرید و تجرید قانون صاحبدلان راز و مقامات عاشقان جانباز دست میداد، پارهای از آنها منظوما محفوظ خاطر و مسوّده اوراق نموده، فراغ بالی و جمعیت خیالی که باعث جمع آن تفریق و سبب التیام آن تحریق بوده باشد، میسر نمیشد و شفیقان مشتاق و رفیقان صافی مذاق را در اتمام و انجام آن اصرار تمام و ابرام ما لا کلام میرفت تا در این سال فرحفال یکهزار و سیصد و پنج از هجرت حضرت نبوی صلیالله علیه و علی دینه گذارم، در دارالسلطنه اصفهان ارم نشان افتاد و در ایام مجاورت وقتی با رئیس خواجهساریان آقا سلیمان خان حفظهالله من آفاتالزمان، اتفاق ملاقات افتاد. انسانی دیدم با فطرت فرشته و طینتی از صدق و صفا سرشته، جامع جمیع صفات انسانی و محبوب و مطبوع اقاصی و ادانی از کمال ملاطفت و مهربانیش در حیرت مانده... روزی در اثنای محاوره لب گشوده فرمود مثنویاتت در آستان رضای خامس آل عبا علیه آلاف التحیه و الثناء مقبول و بشرف قبول موصول گشت. شَرذِمّهای از آن اشعار خاطر عاطر کریمه حجر عصمت و عفیفه سرادق عظمت را مسموع گشته، مطبوع افتاد. امر شد دریغ است چنین مخزنی لآلی شاهوار و گنجینه اسرار در پس پرده استتار مختفی از مسامع و انظار بماند. طبعش کن و انتشارش ده تا این عروس روی از پرده اختفا بنماید و اهل دانش از شنیدن و خواندنش احتظاظی کامل حاصل آید.»
یکی از اشعار این کتاب پیشکش شیفتگان آستان مقدس جضرت سیدالشهداء (ع) میشود:
«باز هستی طاقتم را طاق کرد
دفتر صبر مرا، اوراق کرد
یادم آمد خلوتی خالی ز غیر
پیری اندر صدر آن، یادش بخیر
خم صفت صافیدل و روشنضمیر
خِضروَش گمگشتگان را دستگیر
مَر مرا از حال خویش افزوده حال
خواب بود این می ندانم یا خیال
هِشت بر زانو، سر تسلیم من
خواست تا سّری کند تعلیم من
پس لب گوهرفشان آورد پیش
پیشتر بردم دو گوش هوش خویش
از دم آن مقبل صاحبنظر
گشتم از شور شهیدان با خبر
عالمی دیدم ازین عالم برون
عاشقانی سرخرو یکسر ز خون
دست بر دامان واجب بر زده
خود ز امکان خیمه بالاتر زده
گرد آن شمع هدی از هر کنار
پرزنان و پرفشان، پروانهوار
ترسم از این بیشتر شرحی دهم
تارتن را، نطق بشکافد ز هم
زآنکه در گوش من آن والانژاد
گفت، اما رخصت گفتن نداد
نخستین چاپ کتاب «گنجینة الاسرار» در 140 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه از سوی نشر آماره راهی بازار نشر شده است.
نظر شما