نام و نشان سازمانملل متحد برای مردم برخی کشورهای کمتر توسعهیافته و فقیر اساساً نام و نشان خوشایندی است؛ آنها با دیدن لوگوی سازمان مللمتحد میفهمند که غذا یا دارویی در راه است. ایران جزو کشورهایی بوده و هست که مردم آن شاید چندان آشنایی زیادی با فعالیت آژانسهای سازمانملل نداشته باشند؛ البته این امر تعبیری خوش دارد، به این معنا که عدم حضور پررنگ سازمانملل متحد در عملیات میدانی؛ دلیل اصلی آن توانمندی نسبی و عدم نیاز دولت و مردم ایران به مددرسانی این سازمان است.
(UNAIDS) نام برنامه مشترک و تخصصی سازمانملل متحد در زمینه بیماری ایدز است. این آژانس، با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سایر وزارتخانههای مرتبط، مانند سازمان بهزیستی کشور، ستاد مبارزه با مواد مخدر و بخش خصوصی (در قالب سازمانهای مردمنهاد مجاز یا همان NGOها) فعالیتهای موثری برای مهار و به صفر رساندن اچ.آی.وی/ ایدز به ثمر رسانده است. علاوهبر آن بخشی از اهداف خود را به کمک هنرمندانی اختصاص میدهد که به صورت داوطلبانه هنر خود را با فعالیتهای نوعدوستانه همراه میکنند.
شهریار پارسه، فعال اجتماعی مهار اچ.آی.وی و خواننده موسیقی پاپ، یکی از افرادی است که در فعالیتهای فرهنگی و هنری خود تلاش داشته اهداف و برنامههای آژانسهای سازمان ملل به ویژه UNAIDS برای مردم شناختهتر شود. وی مولف دو کتاب هنری است که درباره مهار اچ.آی.وی و ایدز منتشر شده است. یکی از این کتابها مجموعهای از کاریکاتورهایی است که محصول یک مسابقه هنری با همکاری سازمانملل متحد در زمینه بیماری ایدز و دیگری مرتبط با نخستین جشنواره بینالمللی گرافیک روبان قرمز است.
وی در اولین آلبوم موسیقی خود نیز به آشناسازی مردم و مخاطبان با بیماری ایدز و ابعاد اجتماعی آن بیماری پرداخته و به نوعی میتوان گفت به حمایت از بیماران مبتلا به ایدز تحت همکاری با آژانس UNAIDS پرداخته است.
پارسه در گفتوگویی که با خبرنگار ایبنا داشته از محتوا و اطلاعاتی سخن میگوید که جای خالی آنها در مطبوعات و کتابها بسیار احساس میشود. شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ابتدا درباره کتابهایی که با همکاری با آژانسهای سازمانملل متحد تالیف شده، بگویید. و اینکه چرا فعالیتهای سازمانملل متحد از نظر اهالی قلم تا حدودی جدا افتاده است طوری که میتوان از آثارشان به خوبی پی به این موضوع برد.
سازمان ملل متحد در ایران چندان برای اهالی قلم و حتی بسیاری از پژوهشگران آشنا نیست. میخواهم در وهله نخست برای معرفی این سازمان، شما و خوانندگان را به کتاب «سازمان ملل متحد در دنیای امروز» که به معرفی این سازمان بزرگ میپردازد ارجاع دهم. به طور کلی باید بگویم، این سازمان از بین بیش از 120 آژانس و کارگزاری و برنامه تخصصی در جهان، با نزدیک 20 دفتر در کشورمان به فعالیت میپردازد که به مجموعه این دفاتر و آژانسها نظام ملل متحد در ایران (UN System in I.R.Iran) اطلاق میشود.
سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم تاسیس شد و اساسا میهمان کشورهای عضو آن است و بخش بسیار بزرگی از فعالیتهای آن، فنی و غیر سیاسی است. به اعتقاد کارشناسان این حوزه، علاوه بر دستاوردهای فنی مانند مبارزه با اپیدمی برخی بیماریها، آموزش، تسریع رشد توسعه در کشورهای جهان سوم، وضع قوانین و غیره، شاید بزرگترین دستاورد سازمان ملل متحد، جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم بوده است.
برویم سراغ اولین فعالیتهای خودتان و همکاری که با UNAIDS در ایران داشتید اینکه از چه سالی همکاری خود را با این آژانس آغاز کردید و علت توجه شما به حمایت از فعالیتهای این برنامه در ایران چه بود؟
این مرکز در تهران، دارای کتابخانه و مرکز اسناد بسیار غنی و ارزشمندی است که پژوهشگران، دانشجویان و استادان دانشگاه و اهالی مطبوعات به راحتی میتوانند از آن طریق به آخرین تحقیقات و دستاورد سازمانملل متحد درباره علوم و فنون مختلف دسترسی پیدا کنند. متاسفانه بسیاری از پژوهشگران یا استادان دانشگاه از وجود چنین مرکزی بی اطلاع هستند. زمانی که با این مرکز آشنا شدم، همکاری من با UNAIDS تسهیل و آغاز شد و از سال 1389 تاکنون، همزمان با فعالیتهای هنری خود به همکاری با UNAIDS در تحقق برنامههای مهار انتشار اچ.آی.وی / ایدز در ایران پرداختم.
علاقه شدید من به خوانندگی از زمان کودکی و همچنین اشتیاقم برای انجام فعالیتهای انساندوستانه، از دلایلی بود که باعث شد با این سازمان برای مبارزه با انتشار ایدز و البته آگاهیرسانی برای حمایت از مبتلایان به ایدز همکاری داشته باشم. با توجه به این که مخاطبان این بیماری در موج جدید انتشار ویروس آن (HIV) عموما بخش جوان جامعه است، در سالهای اخیر فعالیتهای متنوعی مطابق با ذائقه جوانان، به منظور آگاهی رساندن به این گروه، مانند برگزاری کنسرت، تولید فیلم، انیمیشن و سریال تلویزیونی انجام شده است. نتیجهای که از انجام این فعالیتهای هنری به دست آمده بسیار در خور توجه است. مثلاً در مدت کوتاهی بعد از پخش سریال پریا از شبکه 3 سیما، مراجعه جوانان برای انجام تست اچ.آی.وی و اخذ مشاوره به مراکز مجاز، رشدی بیش از 50 درصدی داشت.
چرا برای فعالیت خود در زمینه به صفر رساندن ایدز، هنر را انتخاب کردید؟
من فارغالتحصیل رشته مهندسی الکترونیک در مقطع کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد رشته MBA هستم. وقتی شجریانها، کامکارها، صدیقتعریفها، علیزادهها، لطفیها در موسیقی و ابتهاجها و منزویها در شعر وجود دارند، بر خود جایز نمیدانم که نام خود را هنرمند بگذارم من تنها به هنر علاقه دارم و دوست دارم فعالیت هنری انجام دهم. در کودکی، هم نقاشی میکشیدم و هم خطاطی میکردم و هم تا حدی، تئاتر کار کردهام. اما موسیقی بیشترین جذابیت را برای من داشت.
قبلاً به این نتیجه رسیده بودم که زبان هنر، زبانی رسا و توانمند است. این زبان به راحتی پیام خود را به مقصد میرساند. کتابهایی که در مقدمه سخنان به آنها اشاره شد، ماحصل دو اتفاق هنری بودند. یکی مسابقه ملی کاریکاتور و دیگری جشنواره بینالمللی گرافیک. در میان اجرای این اتفاقات به چشم دیدم و لمس کردم که هنر به چه زیبایی و ظرافت، پیام خود را بدون کم و کاست، به مخاطب خود تحویل میدهد و چه پیامرسان صادقی است.
آیا کتابهایی نیز برای آموزش جوانان در راه مبارزه با شیوع این بیماری وجود دارد؟
در بخش تالیف کتاب برای دانشآموزان به همت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و وزارت آموزش و پرورش، مقوله اطلاعرسانی و نحوه انتشار ایدز و لاجرم نحوه پیشگیری از آن، در کتابهای دانشآموزان مقطع متوسطه، به عنوان یک محتوای درسی، وارد شده است. از این جمله میتوان به کتاب «سلامت و بهداشت» برای پایه دوازدهم دوره متوسطه و کتاب «راهنمای خودمراقبتی» برای سفیران دانشآموزی سلامت وزارت بهداشت ویژه دانشآموزان دوره دبیرستان نام برد.
با توجه به اینکه فعالیتهای زیادی در راستای اطلاعرسانی در مورد بیماری ایدز در سالهای اخیر از سوی سازمانملل، دولت و دیگر سازمانهای غیر دولتی انجام شده است، کتابها کمتر این اطلاعات جدید را برای مخاطب عام پوشش دادهاند و هنوز کتابهای زیادی برای بهتر فهمیدن و راههای جلوگیری از انتقال بیماری ایدز برای عموم مردم، در دسترس نیست. درواقع روی سخنم در مورد محتوایی است که برای بخش بزرگی از جمعیت هدف مناسب باشد.
بهرغم تمام این تلاشها، به نظر من هنوز آن گونه که شایسته است، به این بیماری و نحوه پیشگیری از آن و کنترل همهگیری آن در کتابها و رسانهها پرداخته نشده است. شاید یکی از دلایل این امر عدم پرداختن به یکی از راههای اصلی انتقال ویروس HIV است یعنی همان انتقال از راه جنسی. با توجه به بافت و ساختار فرهنگی جامعه ایران، صحبت درباره آن، تا حدی سخت و پیچیده است و کماکان ترجیح داده میشود در سطح وسیع، سخنی از آن به میان نیاید. این مباحث، مباحثی هستند که معمولاً والدین از آموزش آن شانه خالی میکنند و در اغلب موارد خانوادههای ایرانی، از سخن گفتن در این موارد، شرم دارند و من معتقدم این یک اشکال راهبردی در مبارزه با شیوع و انتشار این بیماری است.
به نظر شما اصلیترین اطلاعاتی که میتوان از این بیماری در کتابها انتقال داد، یا مباحثی که باید در کتابها انعکاس داده شود چیست؟
شاید اولین و اصلیترین دادهای که میتواند نقش پررنگی در اطلاعرسانی برای مردم داشته باشد و باید در محتوای رسانهها به ویژه کتابها به آن پرداخت، شناخت اچ.آی.وی است. اچ.آی.وی، ویروس نقص سیستم ایمنی بدن انسان است و ایدز بیماری یا نقص ایمنی برگرفته از آن ویروس را میگویند.
سندرم ایدز برای بار اول در آمریکا، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی در سال 1981، با بیماری افرادی که رفتار پرخطر داشتند، مشاهده شد. تحقیقاتی در اروپا و آمریکا درباره خاستگاه این بیماری شکل گرفت و نهایتاً عامل آن در سال 1984 کشف، ثبت و نامگذاری شد. قبلاً شایعات متنوع و جالبی در مورد این ویروس و این بیماری وجود داشت. مثلاً این که این ویروس از میمون به انسان منتقل شده! باید بگویم که به هیچ وجه اچ.آی.وی، ویروس مشترک حیوان و انسان نبوده است و این داستان، مانند سایر داستانها مبنای علمی ندارد.
با پیشرفت بشر و دانش دانشمندان، امروزه ابعاد بیشتری از این بیماری هویدا شده است. به زعم من که تخصص پزشکی یا پیراپزشکی ندارم آنچه در مورد اچ.آی.وی و ایدز اهمیت دارد، صرفاً، بعد ویروسی یا بعد بالینی این بیماری نیست. معتقدم که نباید به این مقوله مانند یک بیماری ویروسی ساده نگریست، بلکه ابعاد اجتماعی و فرهنگی حول بیماری باعث شده که ایدز در یک سری جوامع شیوع زیادی پیدا کند و در برخی جوامع دیگر کمتر. من بیماری دیگری را سراغ ندارم که شیوع ویروس آن تا به این حد به پارامترهای مرتبط با جامعه مرتبط باشد.
یکی دیگر از مهمترین مواردی که باید در کتابها و محتوا بیشتر انعکاس داده شود؛ دلایل شیوع این بیماری است. اصلیترین علت شیوع این بیماری نه ابعاد بیولوژیک آن، بلکه جهل، نا آگاهی و فقر دانش در جوامع مختلف نسبت به آن است. دستاورد حاصل از تحقیقات بر روی ایدز نشان داد که در جوامعی که نابسامانیهای اجتماعی، از قبیل اعتیاد، فقر فرهنگی، فقر مالی، نقصان آموزش، خشونت علیه زنان، تبعیض از هر نوع آن و غیره زیاد باشد، این بیماری بیشتر و با سرعت بالاتر انتقال داده میشود و شیوع آن نسبت به جوامعی که از شاخصهای توسعه انسانی (HDI) بالاتری برخوردار هستند؛ به مراتب کمتر است. جالب است بدانید در برخی کشورهای فقیر و جهان سومی آفریقا، بیش از 45% جمعیت کشور به این ویروس مبتلا هستند.
کمی درباره رابطه این بیماری با میزان معضلات اجتماعی جوامع بگویید. اینکه چقدر این دو متغیر به یکدیگر وابسته هستند؟
به نظر من ایدز نوعی بیماری اجتماعی است که در جوامع مترقیتر، کمتر شیوع پیدا میکند. مثلاً تا به امروز، UNAIDS در کشور کانادا، دفتر فعالی ندارد. ما در دنیا، بیماریهای صعبالعلاج، زیاد داریم اما استنتاج من این است که وقتی سازمانملل متحد، دفاتر برنامهای برای مهار یک بیماری تاسیس میکند باید این را فهمید که این بیماری اهمیتی ورای ابعاد طبی آن دارد. از جمله مواردی که باید در مطبوعات و کتابها به آن پرداخت، ارائه اطلاعات صحیح و قابل اعتماد از وضعیت جامعه از حیث شیوع اچ.آی.وی و ایدز در کشور است.
ظهور موج اول بیماری در ایران ناشی از انتقال خون آلوده به افرادی بود که از بیماریهای خونی مانند تالاسمی و هموفیلی رنج میبردند و به نوعی این افراد، اولین قربانیان این بیماری شدند. شاید استفاده از کلمه قربانی در مورد این بیماری اشتباه باشد ولی من معتقدم در این مورد، میتوان از این کلمه استفاده کرد. اولین مورد این سندرم که در ایران شناسایی شد، در سال 1366 پسر بچهای شش ساله که به بیماری هموفیلی مبتلا بود درگیر آن شد. در آن زمان انجام آزمایش تخصصی بر روی خونهای انتقالی با دقت و کیفیت بالا، انجام نمیشد و اساساً هزینه این کار بسیار بالا بود. اما خوشبختانه با ظهور فناوریهای جدید، امروزه تستهای بسیار دقیقی در مبداء خون گیری و در مقصد قبل از استفاده از خون اهدایی وجود دارد که خطر ابتلاء به این ویروس از طریق خون و فراوردههای خونی به شدت کاهش یافته است.
با پیشرفت فناوری در انتقال خون و تمهیدات راهبردی، بعد از سال 1376، دیگر موردی که HIV با خون یا فراوردههای خونی منتقل شده باشد، در ایران گزارش نشده.
موج دوم انتقال از طریق سرنگهای آلوده به ویروس اچ.آی.وی و اعتیاد به تزریق مواد مخدر با سرنگ مشترک بود که معتادان به یکدیگر و به همسرانشان انتقال دادند. لازم به ذکر است که با این روش یعنی تزریق سرنگ آلوده احتمال دریافت ویروس اچ.آی.وی به شدت بیشتر از انتقال جنسی است. با تمهیدات وسیع انجام شده در ایران به خصوص با هماهنگی زیرمجموعههای سازمان ملل و دولت و قوه قضائیه در سالهای اخیر، مهار اچ.آی.وی و ایدز در این گروه و اعضای خانوادههایشان نیز به شدت تحت کنترل است و در این بخش اخبار خوبی موجود است.
انتقال اچ.آی.وی از طریق روابط جنسی موج سوم انتقال ایدز در ایران است. همین مطلب موجب میشود که زنگ خطری در انتشار موج سومی این بیماری به صدا درآید و فعالیت من و سایر فعالان هنری و اجتماعی، بیشتر برای پاسخ به این موج از انتشار اچ.آی.وی و ایدز است. فعالیتهای ما علاوه بر آگاهی دادن، تکرار و تکرار و تکرار مفاهیم مرتبط، برای فرهنگسازی منجر به تغییر رفتار برای پیشگیری از انتشار ویروس است. پیشگیری از این بیماری اهمیت بسیار بیشتری نسبت به درمان آن دارد. در واقع هزینه پیشگیری این بیماری بسیار کمتر از هزینه درمان آن است.
خوشبختانه در سالهای اخیر در کشورمان اتفاقات خوبی در راستای کنترل و پیشگیری از ایدز افتاده است و میتوان گفت ایدز دیگر بیماری وحشتناک یا مهلکی نیست و فردی که به ویروس اچ.آی.وی مبتلا شده، در صورت شناسایی به موقع و گرفتن درمان (دارو درمانی) میتواند درست مانند شخصی که به اچ.آی.وی مبتلا نشده و به همان کیفیت یا حتی با کیفیتی بهتر به زندگی خود ادامه دهد.
با توجه به ماهیت این بیماری، فرهنگسازی اصلیترین راه حل ممکن برای مهار انتقال آن و به صفر رساندن ایدز است. این فرهنگسازی باید در جنبهها و بخشهای مختلف رشد کند. رسانهها، هنر و کتاب میتوانند با تولید محتوای جذاب و خواندنی نقش موثری در این فرهنگسازی داشته باشند.
کمی درباره فعالیتهای UNAIDS و گروههای مردمنهادی که در این زمینه فعالیتهای پیشگیرانه دارند، بگویید.
همراستا با برنامه کشوری مهار ایدز، UNAIDS در ایران با سازمانهای بسیاری از دولت و بخش عمومی غیردولتی، همکاری میکند. NGOها، سازمانهای مردم نهادی هستند که نماینده جامعه مدنی و فعالیت بخش خصوصی هستند. هرکدام از NGOها در زمینه تخصصی خود فعالیت میکنند و اهداف و فعالیتهای آنان با یکدیگر متفاوت است. برای مثال از برنامههای یک NGO جمعآوری سرنگهای آلوده است و NGOی دیگر در زمینههای دیگری مانند جلوگیری از انتقال این بیماری در گروههای به خصوص، مثل نوجوانان پسر یا زنان و غیره فعالیت میکنند.
تاثیرات مثبت فعالیتهای این گروههای مردمنهاد باعث شده بسیاری از افراد در معرض خطر یا مبتلا به بیماری یا مصرفکنندگان تزریقی مواد مخدر، ترک اعتیاد کنند و بیماریشان کنترل شود و حتی به شکل بسیار بهتری به زندگی ادامه دهند. برخی از آنها توانستند ازدواج کنند و فرزندان خوب و سالمی به دنیا بیاورند و اغلب به ورزش و بازار کار رو آوردند. حتی بسیاری از این افراد که درمان یافته و پاک هستند، به عنوان مبلغ همسان در کنار NGOها به کمک دیگر آسیبدیدگان در معرض اعتیاد و ایدز میروند.
باید بگویم که تخصصی شدن روند فعالیت NGOها یکی از اتفاقات خوبی است که به کمک سازمانهای ذی ربط در ایران انجام شد. البته لازم به ذکر است که تمام این گروهها و سازمانهای مردم نهاد زیر نظر UNAIDS نیستند. برخی زیر نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان بهزیستی، دانشگاههای علوم پزشکی و یا وزارت کشور فعالیت میکنند و مجوز خود را از این مراکز دریافت میکنند.
به نظر شما چقدر جالی خالی این نوع اطلاعات در کتابها احساس میشود؟
نمیتوان گفت که خلاء این گونه اطلاعات در کتابها خیلی زیاد احساس میشود به ویژه در سالهای اخیر. اما این کتابها بیشتر در حوزه تخصصی هستند. سخن ما در مورد آموزش عمومی و غیرتخصصی به گروههای مختلف جامعه است. بنابراین هنوز فضا برای کار کردن و انتشار محتوای جدید بسیار بسیار زیاد احساس میشود. متاسفانه در سطح جامعه، کماکان دانش کم و بعضا اشتباهی در مورد این بیماری وجود دارد که مطالعه میتواند این نقص آگاهی را جبران کند.
امروزه ایدز دیگر بیماری نیست که به مرگ منجر شود. این مطلب بسیار مهمی است که متاسفانه بسیاری از آن بیخبرند. حدود دو یا سه هفته بعد از این که ویروس (اچ.آی.وی) وارد بدن میشود. شخص علائمی شبیه سرماخوردگی یا آنفلوآنزا پیدا میکند که به این مرحله عفونت حاد اولیه میگویند. بعد از این مرحله دوره نهفتگی آغاز میشود که ممکن است تا سالها فرد در این مرحله باشد. در این مرحله ویروس به صورت نهفته در بدن فرد باقی میماند تا اینکه به آرامی سطح گلوبولهای سفید فرد را به شدت پایین میآورد. همچنین سیستم ایمنی بدن به شدت ضعیف شده تا جایی که شاید فرد مبتلا، در اثر نقص سیستم ایمنی، از یک سرماخوردگی یا یک خراشیدگی جان خود را از دست بدهد. این جاست که فرد از حالتِ اچ.آی.وی مثبت بودن، به سندرومی به نام ایدز دچار شده است. در این مرحله بدن فرد به شدت آسیبپذیر میشود. افرادی هم که قبلا از این بیماری جانشان را از دست میدادند، در اثر خود بیماری ایدز نمیمردند. ایدز سیستم ایمنی آنها را به قدری ضعیف میکرد که آنها در اثر یک بیماری دیگر یا یک عفونت فوت میشدند. این درحالی است که اکثر مردم به اشتباه تصور میکنند که افراد در اثر بیماری ایدز جان خود را از دست میدهند. حال با تشخیص و درمان به موقع، فرد مبتلا ممکن است اصلاً به این مراحل نرسد و بیماری او کاملاً تحت کنترل قرار گیرد.
تا چندی پیش متاسفانه تصویری که محتوای رسانهها و بعضا برخی کتابهایی که داستانهایشان حول این محور است ارائه میدادند، تصویری نه چندان درست و علمی بود و متاسفانه هنوز همان بار وحشت و ترس از بین نرفته است. البته امروزه میتوان کتابهایی را یافت که حاوی اطلاعات دقیق و درست درباره این ویروس و بیماری ایدز است. حتی برخی از این گروههای مردم نهاد فعالیت تولید محتوا هم دارند و کتابهای خوبی تاکنون از سوی آنان منتشر شده است اما به زعم من هنوز بسیار کم است.
ضمناً در طول این سالها زحمات زیادی از سوی دولت کشیده شده است که شایسته اطلاعرسانی دقیق است. در واقع رفته رفته میتوانیم شاهد انتشار کتابهای زیادی باشیم که اطلاعات مفیدتری درباره ایدز ارائه دهند؛ اطلاعاتی که به لحاظ پزشکی و اجتماعی از استاندارد بالایی برخوردار است.
البته بخشی از خالی بودن جای این محتواها در کتابها بر میگردد به روحیه کتاب نخواندن ما ایرانیها. به جرات میتوان گفت یکی از بزرگترین معایب ما ایرانیان، عدم مطالعه و نداشتن اراده جدی برای خواندن کتاب است و همین نقص، قطعاً سرعت ما را در مسیر تعالی و تکامل علمی و فرهنگی، به شدت میکاهد.
فعالیتهای ناشران را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
البته من در حوزههایی که در آنها فعالیت یا همکاری دارم، صلاحیت اظهارنظر دارم. کتابهایی که من در تدوین آنها نقش داشتم عموماً به صورت حمایتی چاپ میشدند. برای مثال بودجه آن را سازمان ملل یا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تامین میکرد. بودجه برخی هم از سوی گروههای مردم نهاد جمعآوری میشد یا ساختارهایی مثل مؤسسه نشر شهر کتابها را منتشر میکرد. همانطور که در پیش گفتم دو مورد کتاب آموزشی برای دبیرستان به همت دو وزارتخانه چاپ شدهاند.
به نظر من، کتابهای اینچنینی، الزاما خواسته تجاری یک ناشر به خصوص از بخش خصوصی را برآورده نمیکنند. البته من به لحاظ تجاری کاملا به ناشران خصوصی حق میدهم که کتابهایی را منتشر کنند که منطق تجاری و منطق کسب و کار را شامل شود به خصوص با شرایط اقتصادی فعلی و عدم ثبات در قیمت مواد اولیه (کاغذ)، شاید این نوع کتابها جزو آن دست کتابهایی باشد که نه نویسنده و نه ناشر هیچکدام نباید انتظار سود مالی سرشاری از آن داشته باشند. بنابراین چاپ آن باید یک منطق غیر مالی و غیراقتصادی پیدا کند. این منطق به سازمانهایی که قائل به مسئولیت اجتماعی (CSR) هستند میتواند ربط پیدا کند. البته ظهور کتابهای الکترونیکی، به نظر این مشکلات هزینهای را تا حدی مرتفع میکند.
ما نیاز داریم که نویسندگان و ناشران، با فعالان و گروههای مردمنهاد این بخش در ارتباط باشند و با توان نوشتاری خود و با ادبیاتی روان و جذاب، دانش و تجربیات این افراد را به نگارش درآورند. اما متاسفانه این اتفاق هنوز نیفتاده است و تا آنجا که من اطلاع دارم، فعلاً برنامهای جدی برای کتاب، در این عرصه وجود ندارد.
خود من ایدههای فراوانی برای نوشتار کتاب در این حوزه دارم اما احساس کردم ممکن است هنر موسیقی، صدایی رساتر در این زمینه داشته باشد. شاید یکی از دلایل عمدهای که میتوان برای این امر شمرده شود، این باشد که مضاف بر بیعلاقگی جامعه به مطالعه، جوانان یا افراد در معرض خطر یا افرادی که رفتار پر خطر دارند، علقههای دیگری بجز کتاب دارند. علاقه مندیهایی مانند فیلم، موسیقی و غیره.
به نظر شما، برای به صفر رساندن ایدز در ایران به چه مشکلاتی باید فائق آمد و نقش رسانهها و مطبوعات در این زمینه چیست؟
همانگونه که پیشتر گفتم، ایدز را میتوان یک بیماری اجتماعی بر شمرد. بنابراین با سازوکار خاص خود باید با آن روبرو شد. در اینجاست که نقش فعال اجتماعی و رسانهها آشکارتر میشود. این اشخاص (فعالان و رسانهها) به جهت زاویه ورود خود به مسائل، راحتتر میتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند. رسانهها و مطبوعات بیشتر در ایامی حول روز جهانی ایدز به انجام مصاحبههایی در این زمینه میپردازند و تا روز جهانی سال آینده، این رشته گسسته میشود. به لحاط روانی، حرکتی که بتواند منجر به تغییر نگرش و تغییر رفتار در جامعه شود، باید متداوم باشد. لذا پیوستگی جریان خبری و اطلاعرسانی در این بخش تا حصول نتیجه مطلوب، نباید از بین برود.
در مورد مقوله اچ.آی.وی و ایدز، باید بگویم که جهل اطلاعاتی و نبود آموزش عمومی مکفی، به شدت فرایند مهار آن را کند و بعضاً کاملاً مختل میکند! لازم است پس از مخاطبشناسی درست، در وهله نخست اطلاعات صحیح و معتبر به سمت مخاطب ارسال شود تا در وی حساسیت لازم برانگیخته شود. سپس آموزشها و اطلاعات تکمیلی به صورت مداوم و با زمانبندی از قبل طراحی شده و حرکتی کمپینوار، ارائه شود.
طبیعتاً برای هر مرحله باید برنامه و بودجه و البته حمایت مناسب وجود داشته باشد. اگر این چرخه به درستی تکمیل شود، ما هم به جمع کشورهایی ملحق خواهیم شد که روند شیوع بیماری را مهار و آهنگ آن را نزولی کردهاند.قطعاً پرده پوشی و سخن نگفتن در مورد اچ.آی.وی و ایدز، پاک کردن صورت سوال و نادیده گرفتن شرایط جامعه، به لحاظ دادههای اپیدمیولوژیک و دموگرافیک، میتواند هر کشوری را به سمت همهگیری این بیماری سوق دهد. اچ.آی.وی ویروسی نیست که از طریق آب و هوا و غذا سرایت کند. برای ابتلاء به این ویروس، شخص باید عملی را انجام دهد. بنابراین اشخاص بیاطلاع از نحوه سرایت ویروس، در زمینه ابتلاء و انتقال آن، بسیار بسیار آسیب پذیر هستند. میتوان اینگونه نتیجه گرفت که بزرگترین نقص ما در مهار پیشگیری از اچ.آی.وی و ایدز، نقص آگاهی است. نقصان و نارسایی بودجه و برنامههای کاهش آسیب، در ردیف بعدی قرار میگیرند.
محتوای رسانهها در شرایط فعلی چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا رسانه توانسته است برای فردی که میخواهد اطلاعات کاملی داشته باشد یک راه مطمئن باشد؟
باید بگویم تا پیش از این، اطلاعات غلط باعث ترس افراد از این بیماری میشد. آنچه که باعث میشد فرد کمتر سراغ تست و درمان برود ترکیبی از ترس و قضاوت از سوی مردم است. بنابراین برای اثرگذاری بهتر در وهله اول باید قضاوتی از سوی مردم نباشد. قضاوت غیرصحیح باعث میشود فرد بیمار خود را از جامعه پنهان کند. انگ و تبعیض و تفاوتهای نابجا و تحقیرآمیز، نقش بسزایی در بدتر کردن شرایط جامعه برای به صفر رساندن ایدز دارند. رسانه در تصحیح نگاه به این بیماری میتواند کاملاً قوی عمل کند.
طبیعتاً رسانههای وابسته به سازمانهای دولتی و دانشگاهی درستترین اطلاعات را ارئه میدهند و بهتر است افراد برای افزایش آگاهی خود به این رسانهها ارجاع داشته باشند. در حال حاضر در مسیری هستیم که اطلاعات جریان درست خود را پیدا کند، هر چند سرعت حرکتمان در طول این مسیر جا دارد خیلی بیشتر شود. به علاوه، من اعتقاد دارم علیرغم تلاشهایی که در این زمینه انجام شده، حجم و غنای محتوای لازم در این زمینه کماکان بسیار کمتر از آستانه تحریک و حساسسازی جمعیت در معرض خطر است.
برنامههای آتی شما در فعایت اجتماعی- هنریتان، چه خواهد بود؟
ژانری که من در هنر به عنوان رشته اصلی انتخاب کردم، خوانندگی موسیقی پاپ و فیوژن است. البته گاهگاهی شعر هم میگویم و ملودی هم میسازم. مثلاً در آلبوم بعدی (که بر اهمیت مقوله تست تمرکز دارد) به جز خوانندگی کارهای دیگری هم انجام دادهام اما در نهایت من یک خواننده هستم. لازم است بگویم همواره به نوشتن علاقه داشتهام و به جادوی قلم مؤلفان بنام، غبطه میخوردهام و هنر آنان برایم بسیار فاخر و قابل ستایش بوده. همیشه دوست داشتم در صورت توفیق و محبوبیت در موسیقی، کتابی بنویسم و در مورد تجربیات، سعی و خطاها و آموختههایم برای کسانی که به هنر خوانندگی علاقه دارند، توضیح بدهم و دانستههایم را به اشتراک بگذارم. همواره نوشتن به عنوان یک فعالیت جانبی پر اهمیت که دیدگاه و اندیشه انسان را متبلور میکند، برایم جذابیت داشته است.
نظر شما