کتابهای جدید پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات رونمایی شد
آزاد ارمکی: ضدیت با ترجمه در جامعهشناسی آن را بدقواره کرد!
آزاد ارمکی گفت: ضدیت با ترجمه در جامعهشناسی آن را بدقواره کرد و موجب شد در جامعهشناسی در حوزههاي اصلي ترجمه صورت نگیرد و در مقابل در حوزههای غير ضروري ترجمه زياد به وجود بیاید. این همان سنتی بود که در علوم اجتماعی از آن با عنوان مترجمان معارض نويسنده و نویسندگان معارض یاد میشود.
تقی آزاد ارمکی در این نشست با بیان اینکه من با اتفاق خوبی در این مراسم رو به رو شدم كه این پدیده مترجم ـ منتقد ـ شارح است گفت: اساساً ما مترجمانی داریم كه دركی از متن ندارند و جامعه شناسی از این بابت رنج میبرد. اغلب مترجمان كتابهای پرمخاطب و پر مصرف را ترجمه میكنند چون خواننده دارد. اما امروز در این مراسم با پدیده مترجم ـ منتقد ـ شارح مواجهه هستیم.
وی ادامه داد: مترجم نباید مدافع متن باشد. مولفان اهمیتشان در ننوشتهها و ناگفتههاست پس شرح بر ناگفتهها و نانوشتههای مولف و نقد آن میتواند در رسیدن به یك متن دیگر اتفاق بیافتد و تحلیل بین متنی باشد. ما مترجمان بزرگی چون ثلاثی، اشرف و نیکگهر داریم اما هیچ كدام شارح نبودند. آنها كتابهای مهمی ترجمه كردند ولی کار این مترجمانی که آثارشان امروز رونمایی شد، شرح و نقد است. بنابراین فقط باید كتاب خوبی برای ترجمه انتخاب شده باشد تا با تحلیل بین متنی از آن عبور كرد و به متن دیگر رسید.
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه امروز با دو گانه مترجم و نویسنده مواجه هستیم افزود: مترجمان معارض نویسنده و نویسندگان معارض ترجمه در سنت علوم اجتماعی ما وجود دارد؛ بدین معنی که مولفانی داریم كه مترجمان خوبی نیستند و یا با ترجمه مخالفند. مثل صدیقی كه اصلا وارد ترجمه نمیشود. اما بعد او با انبوه ترجمه در دهه ٥٠ رو به رو هستیم كه معیار تالیف یحیی مهدوی و کتابش میشود. او نویسنده توانا، معلم خوب و الگو است. پس از آن هم انبوهی از ترجمههای غلط میآید مانند كتاب سرمایه مارکس كه به این دلیل نخوانده شد و نخوانده شده ترین كتاب در جهان است در حالی كه اثر مهمی است.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه ضدیت با ترجمه بلبشویی در ترجمه ایجاد میكند و موجب بدقوارگی در جامعه شناسی میشود گفت: این موضوع موجب میشود که در جامعهشناسی در حوزههای اصلی ترجمه صورت نگیرد و در مقابل در حوزههای غیر ضروری ترجمه زیاد به وجود بیاید. پس بدقوارگی در سامان جامعه شناسی شکل میگیرد چون ما مولفان بی ترجمه و مترجمان بی تالیف داریم. البته اکنون رویكرد ترجمه غالب است و مترجمان معیار علمند. امروز مترجمان هستند كه از فرهنگ سخن میگویند و نه شارحان و مولفان و غیره.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به کتاب جدید «ارزشها و نگرش های ایرانیان» گفت: در این كتاب همه چیز ارزش هست جز فرهنگ! البته انجام این طرح كار ضروری است ولی به دلیل ساحتهای فرهنگی نتوانسته تصویر جامعی به فرهنگ بدهد.
آزاد ارمکی با بیان اینکه پرداختن به عناصر فرهنگی در ایران فرهنگ نیست گفت: زمانی که پرداختن به فرهنگ در حد فرایندی و ایدهآل باشد نمیتواند تصویر درستی از فرهنگ به وجود بیاورد. از سوی دیگر ما در این حوزه مشکل روششناسی داریم که شاید ترجمه کتابهایی مانند تحلیل فرهنگی بتواند به این موضوع کمک کند.
وی افزود: اگرچه برگزاری طرح «ارزشها و نگرش های ایرانیان» بهصورت ذاتی مهم است اما باید توجه داشت که شمارش عناصر فرهنگ نیست و نمیتواند بیان کلی و انتزاعی درباره فرهنگ باشد. زندگی نیز چیزی است که جامعهشناسی باید به آن بپردازد و من مردمشناسی و مطالعات فرهنگی را خائن میدانم چراکه ما را در این باره به انحراف برده و زندگی را از دستور کار خارج کرده است و هریک بدون توجه به فرهنگ با همه ابعاد آن به فعالیت خود ادامه داده است.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در جامعهشناسی تنوعی از لحاظ جانداری و جاندهی زندگی وجود دارد گفت: احساس، هیجان، عشق و نفرت در فرهنگ مهم است در حالی که در رویکرد اثباتگرایی فرهنگ یک بسته کلی دیده میشود. اما باید بدانیم که فرهنگ محل جاندهی، جانگیری و منشأ کنش و حیات است. ما قبل از تعریف فرهنگ باید زندگی جامعه ایرانی را تعریف کنیم. در غرب علومی مانند روانشناسی و جامعهشناسی این کار را کرده است اما در ایران ما نسبت به گذشته زندگی را ترکیبی از احساس و عشق و نفرت نمیبینیم بلکه فکر میکنیم زندگی براساس اراده رضاشاهی ادامه داشته است.
به گفته آزاد ارمکی، ارایه تصویری تاریخی از فرهنگ و زیست ایرانی بسیار مهم است چراکه زیست تاریخی جامعه ایران هیچگاه مطرح نشده است و باید این گزاره را در نظر گرفت که یک ایرانی اگرچه احساساتی است اما احمق نیست و این حرفها که میگویند ایرانیها تابع استبدادند حرف عجیبی است که در فرهنگ گفته میشود! چون فرهنگ ایرانی با روح، عشق و عاطفه در هم تنیده شده و به همین دلیل است که نپرداختن به این بعد مشکلاتی را در جامعهشناسی ایجاد کرده است. از همین منظر بحث مهندسی فرهنگی برای بسیاری در ایران دکان شده و مدیران زیادی در رشته مدیریت در این باره تحصیل میکنند با اینکه مدیریت تنها یک رشته در حد کارشناسی است.
این استاد جامعهشناسی با تاکید بر اینکه 200 سال است میخواهیم پروژه عبور از فرهنگ معاصر را داشته باشیم یادآور شد: من کتابی در دست انتشار دارم با عنوان اینکه چرا در ایران انقلاب اتفاق نمیافتد در این کتاب بیان کردم که شرایط فعلی درست زمانهای است که باید در ایران انقلاب شود اما این اتفاق نیفتاده است. چرا که سازگاری ایرانیان با بدترین شرایط تاریخی در این باره قابل سوال و پاسخ است. ما ملتی هستیم که گاهی برای کسانی که به ما ظلم هم کردهاند احساس همدردی داریم ترحم مردم به رضاشاه به دلیل تمایل آنها به تابعیت از استبداد نیست بلکه به این برمیگردد که در فرهنگ ایرانی ساحت عاطفی آن پررنگتر است و بر وجه عقلانیاش غلبه پیدا کرده است.
وی افزود: این موضوع طی سالهای اخیر به کرات در سفرنامهها بیان شده و ادبیات مبتذلی هم درباره ویژگیهای ما ایرانیان شکل گرفته است. از سوی دیگر باید در پرداختن به فرهنگ ایرانی دوگانه نخبهگرایی و عامگرایی را مدنظر داشته باشیم. ساحت جامعه ایرانی امروز عبور از دوگانه نخبهگرایی و عامگرایی و رسیدن به فرهنگی است که زندگی برایش مهم است.
فاضلی نیز در ادامه این نشست با اشاره به آثار جدید پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات گفت: كارهای خوبی تالیف و ترجمه شده است. البته فرهنگ در ایران امروز چند معنای متفاوت دارد. یك معنا موقعیت زندگی اجتماعی و فرهنگی ماست كه نظرات آزاد ارمکی درباره زندگی و اهمیت توجه به آن ناظر به این رویكرد است.
وی ادامه داد: ایشان بیان کردند که چگونه مطالعات فرهنگی مانع از دیده نشدن زندگی است و جامعه شناسی و غیره هم زیادی تاریخی است. آزاد ارمکی تاکید کرد که در زندگی عنصر مهم تامل است و دانش مدیریت تامل ندارد و چه چیزهایی باعث شده زندگی را نببنیم. به اعتقاد ایشان ترجمه به لحاظ نظری تامل ایرانی را شرح نمی دهد چون تامل شكلی از تنفس است البته من با نكات ایشان همدلی دارم. اینكه علم اجتماعی باید عاطفه گرایی ایرانی را محل توجه قرار دهد بسیار مهم است.
به گفته وی، خوانش آزاد ارمکی میگوید که فرهنگ به معنای محتوای فرهنگ است. با روایت ایشان فرهنگ در گفتمان علوم اجتماعی به حاشیه رفته و نه مترجمان ما شرحی نوشتند كه پیوند با زندگی داشته باشد و نه علوم اجتماعی تامل ایرانی را مد نظر قرار داده است.
فاضلی با بیان اینکه ما درباره مفهوم فرهنگ در ایران معاصر مساله داریم گفت: در زایش تاریخ ایران این مفهوم پا در هوا مانده و ما در تعریفش متوجه آن نبودیم. شاید در حاشیه ماندن زندگی و تامل ایرانی به این دلیل است كه مفهوم فرهنگ تعریف نشده است.
فاضلی نیز با بیان اینکه ما همواره مواجهمان با فرهنگ مصرفی بوده و انباشت انتقادی نداشتیم گفت: پیشفرض دکتر آزاد این است که زندگی و تأمل ایرانی امر بدیهی نیست بلکه امری پیچیده، مبهم و استعاری است. بنابراین برای آنکه ببینیم زندگی چیست نیازمند پیچیدهترین سلاحهای مفهومی هستیم تا امکان فهمپذیری شیوه زیست ایرانی فراهم شود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ با تشریح شرایط دشوار ایرانیان در سال 1296 ادامه داد: در شرایطی که مردم ایران در آتش، خون، گرسنگی و فقر زندگی میکردند درست اوج شکوفایی ادبیات ایرانی با افرادی چون جمالزاده شکل گرفت و روزنامهنگاری ایرانی متولد شد. این امر بسیار قابل تأمل است که چرا ما درست در سالهای فلاکتمان فرهیختگیمان رشد کرد. حتی امروز هم در شرایطی که در تحریم شرایط سخت مالی هستیم عدهای در حال ترجمه کتاب هستند و حتی متفکرانی چون آزاد این سوال را مطرح میکنند که چرا در ایران انقلاب نمیشود؟!
فاضلی افزود: به هرحال ما از سال 1250 به بعد شاهد تکرار واژه فرهنگ در مکتوبات هستیم و میبینیم که چگونه از سده 13 واژه فرهنگ ایرانی ـ ملی در منابع ما شروع میشود. البته ما شاهد نوعی فردگرایی کاذب در ایران هستیم که موجب سیطره موعظه در ایران شده است. مفهوم فرهنگ در جامعه ما از نوعی ضعف نظری و معرفتشناختی رنج میبرد و به همین دلیل است که ما تنها کتاب ترجمه میکنیم تا ببینیم دیگران چگونه فرهنگ را تحلیل کردند و آن را نقد نمیکنیم.
وی با تاکید بر اینکه برخورد مصرفیمان با فرهنگ بسیار بدتر از ترجمه است گفت: چون در ترجمه انتقال دانش صورت میگیرد اما در مصرف واژه هم به علیه خود تبدیل میشود. به همین دلیل است که ما در ایران تاریخ مفهومی نداریم و کسی نیست که مفاهیم را پیدا کرده و صورتیابی کنید. تاریخ معرفت ما هنوز صورتبندی نشده و باید به این مهم مبادرت کنیم.
نظر شما