«مردی از ناکجا» تنها رمانی است که از الکساندر همن به فارسی برگردانده شده است، نام رمان این رمان برگرفته از ترانه محبوب نویسنده از گروه بیتلز است.
رمان «مردی از ناکجا» تنها رمانی است که از او به فارسی ترجمه شده است. این رمان درباره مردی به نام یوزف پرونک است که از زبان چند راوی گفته میشود. این روایات تمام جزئیات زندگی این شخصیت را دربرمیگیرد از دوران کودکی او در سارایوو و سالهای دانشجوییاش در بحرانهای سیاسی کییف تا سرگردانیهایش برای یافتن هویتی جدید در شیکاگو.
در فصل اول این رمان به نام عید فصح میخوانیم:
«اگر خواب بودم، خواب میدیدم آدم دیگری هستم، موجودی کوچک دورن جسمم نقب زده است و آن تو به قفسه سینهات چنگ میکشد، کابوسی تکراری. اما بیدار بودم و به صدای وزوز توی بالشم گوش میدادم، به صدای اسباب و اثاثیه که انگار زیر فشار و آرام خرد میشدند، به خانه که از زور باد قرچقروچاش راه افتاده بود. پاهام را دراز کردم، پتو کنار رفت و پای راستم از دل تاریکی مثل فانوس دریایی قد برافراشت. لحظهای سروصدای کرکرهها بلند شد، انگار درباره من حرف میزدند، اما بعد صداشان خوابید.»
نام رمان «مردی از ناکجا» برگرفته از ترانه محبوب نویسنده از گروه بیتلز است. علاقه نویسنده تنها به انتخاب نام رمانش ختم نمیشود و در بخشهای دیگری از رمان نیز به این گروه موسیقی مشهور اشاره میشود:
«به گیتاربرقی احتیاج داشتند - گیتارهای آکوستیک درازشان که دیگر نمیشد کوکشان کرد به شکل ناخوشایندی روزهای معصومانه کودکی را به یادشان میآورد... آیندهای را تصور میکردند که روی سنهای بزرگ مینوازند، گردونهای از چراغهای استودیویی بالای سرشان است و درامری که چوبهاش را تندتند میچرخاند. دور دنیا میگردند-لندن، آمستردام، شیکاگو- با اتوبوسی که یخچال هم دارد. میلیونها دلار پول دارند: پرونک خانهای در لیورپول خریده، همان جایی که بیتلها (البته به جز جان) آنجا زندگی میکردهاند و میرزا هم مزرعه و اسب دارد و زمین سوارکاری.»
رمان «مردی از ناکجا» را میتوان رمانی سیاسی نیز قلمداد کرد. نویسنده در خلال روایت ماجرای زندگی «یوزف پرونک» توجه ویژهای به بیان اتفاقات سیاسی دارد و وارد فضاهای سیاسی زمان روایت رمان شده و مشروحی از حال و هوای آن دوران را پیش چشم خواننده به تصویر میکشد:
« ... با اندوه گفت: آبراهام لینکلن زمانی گفته بود: ما نمیتوانیم از تاریخ فرار کنیم...» و هنوز داشت با میکروفن ور میرفت. پایین سن، مردان یونیفورمپوش سرپا نشسته بودند و دستشان روی اسلحهشان بود. سرشان میخورد به تیرچههای چوبی. زیر یونیفرمهاشان، پیراهنهای ملوانی راهراه پوشیده بودند که نشان میداد مال کاگب هستند. سیگار میکشیدند و معلوم بود کاملا از اتفاقی که بالای سرشان میافتاد غافل بودند...»
در میانه این رمان خواننده به ناگهان با نامهای از شخصی به نام میرزا غافلگیر میشود. میرزا یکی از شخصیتهای کلیدی این رمان است. شخصیتی که برای قهرمان این رمان یعنی پرونک بسیار مهم است.
پایانبخش این رمان فصلی همنام با نام رمان است. در این فصل زبانآوری نویسنده بیش از هر فصل دیگری به چشم میآید. زبانآوری، نثر شاعرانه و مملو از استعارات و تشبیهات فراوان از خصوصیات بارز زبان و نثر نویسنده در این اثر است. در پاراگراف آخر این رمان میخوانیم:
«... من توی تاریکی دراز میکشم، بیدار، از ترس فلج شدهام، انگشتم را گاز میگیرم و منتظر میمانم که شیطان از آن غده سرپوشیده از پشم که زنده است و نبضش میزند بیرون بجهد و بیاید سروقت من. او هم همین کار را کرد. حالا او درست درون من است، به دیوار سینهام پنجه میکشد، میخواهد بیرون بیاید و من هم نمیتوانم کاری کنم تا جلویش را بگیرم. بنابراین از خواب بیدار میشوم.»
الکساندر همن در سال ۲۰۰۰ اولین مجموعه داستان خود به نام «سوال برونو» را که حاوی چند داستان کوتاه بود، منتشر کرد. دو سال بعد رمان «مرد ناکجاآباد» به قلم او منتشر شد که در ایران به نام «مردی ازناکجا» راهی بازار کتاب شد. از نکات جالب این دو اثر وجود یک شخصیت مشترک بین آنهاست به نام جوزف پرونک. این کتاب نامزد جایزه انجمن منتقدان آمریکا در سال ۲۰۰۲ شد. الکساندر همن برنده جایزه داستاننویسی پن آمریکا نیز هست.
«ردوبدل کردن حرفهای خوشایند»، «سکه»، «پروژه لازاروس» و «عشق و موانع» از دیگر آثار این نویسنده است.
رمان «مردی از ناکجا» با عنوان فرعی خیالبافیهای پرونک نوشته الکساندر همن با ترجمه لیلا نصیریها در 288 صفحه و 1100 نسخه در سال 1396 به قیمت 18500 از سوی نشر افق منتشر شده است.
گفتنی است ترجمه دیگری نیز از این رمان از سوی نشر ماهی با ترجمه محمدرضا ترکتتاری در بازار کتاب موجود است.
نظر شما