امیر پوریا گفت: من اولین بار نام علی عباسی را از خاطراتی که پدرم تعریف میکرد شنیدم؛ اینکه او فردی خوشتیپ بود، گوینده، مجری رادیو بود و صدای بسیار قوی داشت؛ همچنین در جایگاه نویسنده و قلم به دست نیز فعالیت میکرد. فکر میکنم تنها کسی که از بعد از انقلاب مجموع این ویژگیها را در خود داشت علی معلم بود. خوشتیپ بودن علی عباسی در این کتاب هم مشهود است، البته معمولا در ایران از همین خوشتیپ بودن شروع میرود؛ در فضای فرهنگی که آدمها فکر میکنند خیلی لزومی ندارد که به ظاهرشان برسند.
وی درباره دیدارش با علی عباسی گفت: من علی عباسی را در هشتمین جشن منتقدان دیدم، جایی که هوشنگ گلمکانی، کیانوش عیاری و دوستانی دیگر روی سن بودند، علی عباسی نیز بود. حضور او روی سن در این صورت اتفاق افتاد که محمدرضا داوودنژاد، عباسی را در میان جمعیت دید و او را روی سن دعوت کرد؛ در حقیقت حتی حضور علی عباسی در ایران یک سورپرایز بود. فکر میکنم صحبتکردن درباره علی عباسی در حالی که من او را فقط روی همان سن و در همان برنامه دیدم خیلی روا نباشد و بزرگترهایی که او را میشناسند باید درباره او صحبت کنند. یکی از ویژگیهای این کتاب همین است، یعنی کسی که اصلا متعلق به آن دوره نیست و شناخت و خاطرهای از آن دوره ندارد این کتاب را نوشته است.
این منتقد مطرح کرد: در ایران در فضای فرهنگی و کسانی که مدعیان فرهنگ بودند دو چیز را به عنوان ادعا مدام میشنویم! یکی اینکه افراد ادعا میکنند که من اسامی یادم نمیماند. آن فیلم را دیدم و این کارگردان را میشناسم اما اسامی یادم نمیآید در حالی که آمار بیماری دیسلکسیا که فرد اسامی و اعداد را یادش نمیماند ۴درصد است نه این که در ایران ۹۸ درصد از افراد به دلیل نادقیقی اسامی یادشان نماند.
نکته دوم اینکه به کسی میگویی همشهری کین، مهدی میثاقیه، علی عباسی و یا چند اسم دیگر را میشناسی؟ فرد در پاسخ میگوید نه! من که آن زمان نبودم. این چه جوابی است که میدهند؟ مگر از زمان داوینچی کسی مانده؟ اولین حرف به عنوان نشناختن تاریخِ یک چیزی در حالی که منابع، اطلاعات و روش برای شناخت وجود دارد به نظرم به عنوان مهمترین ویژگی این کتاب است که این حرف انکارناپذیر میشود. کسی که از نسل بعد از ماست دلبستگی و سماجتی را پیدا میکند و این ماجرا را دنبال میکند و این کتاب شکل میگیرد.
او درباره ساختار کتاب «علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله» گفت: به عنوان نکته دوم درباره ساختار کتاب بگویم که همانطور که در ابتدای کتاب میبینید موضوع این کتاب در حقیقت پایاننامه قصیده گلمکانی در دانشگاه سوربن فرانسه بود؛ ولی کتاب کاملا ساختاری متفاوت از شکل کسالتبار یک متن آکادمیک را دارد. یعنی ساختار متفاوت لازم برای این کتاب را به درستی شناسایی کرده و به کار برده است. در این کتاب سیر وجود دارد و سرگرمکنندگی روایی هم در ساختار کتاب جاری است؛ حتی بهگونهای قصه فردی نویسنده نیز هست، تصویری که مراوده، معاشرت و مصاحبتهایی که نویسنده با عباسی داشته و تاثیراتی که روی گلمکانی گذاشته مشهود است.
امیر پوریا در پایان گفت: محور اصلی در این کتاب زندگی فردی عباسی است. از هر زاویهای که بخواهیم به بیوگرافی، فعالیتها و فیلمهای مهمی که تهیه کرد بپردازیم در این کتاب موجود است. درنهایت به این میرسیم که آن اتفاق ناپدیدشدن نگاتیو و فیلمها و این اتفاق مهم در زندگی عباسی تا همین امروز که اینجا نشستهایم ادامه دارد در قالبهای دیگری انجام میشود.
مستند سیبهای درخت آلو ساخته قصیده گلمکانی در این مراسم به نمایش گذاشته شد.
نظر شما