ابوالقاسم اسماعیلپور اسطورهشناس و استاد دانشگاه شهیدبهشتی به عنوان نماینده کشورمان امسال در جشنواره ادبی پراگ حضور داشت. او درباره حضور نویسندگان ایرانی در جشنوارههای دنیا میگوید: نویسندگان ایرانی در وهله اول خودشان باید معرف خودشان در سطح بینالمللی باشند نه اینکه منتظر باشند از اقصی نقاط دنیا به سراغشان بیایند.
شما مهمان جشنواره نویسندگان پراگ از ایران بودید و در دو برنامه جشنواره شرکت کردید. یکی در نشستی اختصاصی با پرسشگری آزاده لنکرانی که در حضور نویسندگان و شاعران جشنواره برگزار شد و بیشتر در باب اسطوره و شعر بود و یکی در میزگردی که با مدیریت مایکل مارچ و با حضور جیدی ماجیا شاعر چینی و کلتوس نلسون شاعر سوئدی بحث و گفتوگو داشتید، چه مباحثی در این دو برنامه مطرح شد؟
بله بنده به دعوت مایکل مارچ شاعر آمریکاییالاصل چک در بیست و هشتمین فستیوال نویسندگان پراگ حضور پیدا کردم. ایشان قبلا کتاب انگلیسی مرا درباره عرفان مانوی و ترجمه برخی از مقالات و اشعار مرا خوانده بودند و راغب شدند که در این فستیوال مهم ادبی جهان سخنرانی کنم. در روز دوم جشنواره در تالار باشکوه مجلس سنای چک در برنامهای اختصاصی یک ساعت درباره پیوند اسطوره و شعر صحبت کردم و نیز درباره ادبیات فاخر ایرانی و علت ماندگاری و جهانیشدن آن بحث کردم که خیلی مورد توجه حضار قرار گرفت. مخصوصا اینکه موضوع اصلی شعر و هنر سه واژه کلیدی زندگی، عشق و مرگ است و نویسندگان و شاعران در طول قرنها درباره این سه بنمایه کلیدی انسان شاهکارهایی آفریدند. تکیه به رباعیات خیام و اشعار کوتاه هایکووار که با کلامی موجز موضوع زندگی و مرگ و کوتاه بودن و گذرایی عمر انسان را مطرح کردهاند برای حضار تازگی داشت. پرسش اصلی دیگر این بود که چرا شعر کهن فارسی اینقدر ماندگار و جهانی شده. در پاسخ همین قدر کافی است که بگوییم شعر فارسی با عرفان عمیقی آمیخته شده که به حیات معنوی انسان تاکید دارد و از لحاظ فرم نیز با موسیقی و نقاشی درآمیخته و عجین شده است و این امر به دلیل منع موسیقی و نقاشی در بعضی ادوار بوده که شعر فارسی گاه به موسیقی تبدیل شده و با تصویرپردازیهای شگرف کار نقاشی را نیز انجام می داده است.
موضوع محوری امسال جشنواره مساله شر و گناه و ادبیات بود. به نظر شما مباحثی که شاعران و نویسندگان در جشنواره مطرح کردند چه مقدار توانست نسبت این مفاهیم را با یکدیگر روشن کند؟
بله در میزگرد سه ساعتهای که درباره موضوع شر و ادبیات برگزار شد، بنده سعی کردم که مضمون خیر و شر در فرهنگ باستانی ایران از جمله در اساطیر زرتشتی و مانوی را مطرح کنم که در فرهنگ ایرانی بسیار مهم بوده. بهویژه که مطابق اسطورههای ایرانی ما در دوران سههزاره آمیختگی خیر و شر یا به تعبیر مانوی در آمیختگی نور و ظلمت به سر میبریم. ولی اینکه ادبیات چه نقشی میتواند در دوران سلطه شر در جهان داشته باشد، موضوع با اهمیتی است. درست است که ادبیات مستقیما در مبارزه یا براندازی شر در جهان معاصر نقش داشته باشد خود امر قابل ملاحظهای است، ولی ادبیات با ترویج معنویت و با رسواکردن مظاهر شر در جهان امروز و جنبه انتقادی آن بهویژه بهواسطه ادبیات داستانی میتواند گامهای استوار در دورکردن شر از زندگی داشته باشد. موضوع مهمی که در ادبیات جهان امروز مطرح است به چالشکشیدن حضور شر در زندگی انسان است و اینکه انسان معاصر با رویکرد مادیگرایانهاش به نوعی کوری ذهنی دچار شده و این مضمون جهانی را در شاهکار ساراماگو آشکارا میتوان دید. بدیهی است که شعر و داستان از چنان قدرتی برخوردار نیستند که با شر قدرتمدار مستقیما مبارزه کنند و آن را برافکنند اما از چنان قدرت معنوی برخوردارند که ذهنیت انسان را در بعدی جهانی تغییر دهند و نافذ و تاثیرگذار باشند. این بهویژه در هنر سینما که شاهکارهای ادبی را به تصویر میکشد تاثیرش آشکارتر میشود.
شما به تازگی مقالهای در اینباره که شعر مایکل مارچ در چه جایگاهی قرار دارد و چه مسائلی را بیشتر در شعرهایش مطرح میکند نوشتید. آیا او مضمون فلسفی، اجتماعی یا معنای خاصی دنبال نمیکند؟
بله مقالهای با عنوان مایکل مارچ آفریننده سرزمین سترونی نو با برگزیده اشعارش در فصلنامه ادبی کاغذ رنگی چاپ شده که در آن به جهان شعر این شاعر پرداختم و اینکه ویژگی شعر او به گونه ای است که او سرزمین سترون یا سرزمین بیحاصل تی. اس. الیوت را به گونهای دیگر در زمانه ما روایت میکند. به گمان من، مایکل مارچ مضمونی فلسفی و در عین حال اجتماعی را در اشعار خود دنبال میکند. اشعار او بیانگر درد عمیق انسانی است. البته خودش میگوید که او بیشتر تحت تاثیر ازرا پاوند است تا الیوت. به هر حال او نیز مانند هر دو شاعر آمریکایی مهاجر به اروپا بوده است و شرایطی همسان با زندگی آن دو داشته و جا دارد که برگزیده آثارش به فارسی برگردانده شود.
از نظر شما این جشنواره چه ویژگیهایی از نظر سابقه، شیوه برگزاری، سطح مهمانان و برنامههای جنبی داشت. نمونهای از این نوع جشنوارهها را تاکنون در ایران یا در کشورهای دیگر دیدهاید؟
این فستیوال بیستوهشت سال متوالی است که در اروپا ابتدا در فرانسه و انگلستان و بیست سال اخیر به طور منظم در شهر زیبای پراگ برگزار می شود. تاکنون بزرگانی ادبیات و شعر جهان مانند مارگارت اتوود، وله شوئینکا، سوزان سانتاگ و چهرههای برجسته شعر و ادبیات داستانی به این فستیوال دعوت شدند. امسال هم نویسنده برجستهای از آمریکا مانند مارک اسلوکا، ارواین ولش نویسنده معروف انگلیسی و نویسنده رمان مشهور رگ زنی، کیران دسای رماننویس هندی ساکن آمریکا، ایوا پکارکوا و آنا آمرال شاعر پرتغالی و جیدی ماجیا شاعر معروف چین و نویسندگان برجسته دیگری از چک، سوئد و دیگر کشورها حضور داشتند حتی نماینده انجمن قلم مراکش و فلسطین و یک ناشر هندی هم شرکت داشتند. در سالهای گذشته محمود دولتآبادی دعوت شده بود و بنده دومین ایرانی هستم که در این رویداد ادبی سخنرانی کردم. شیوه برگزاری بسیار منظم و در یکی از بهترین تالارهای شهر یعنی تالار مجلس سنای جمهوری چک برگزار شد و حمایت وزارت فرهنگ و هنر و انجمنهای ادبی ارزشمند بود. برنامههای جنبی موسیقی و نمایش بسیار تاثیرگذار بود. نمونه این جشنواره را البته بنده در جشنوارههای چینی دیده بودم ولی در ایران با این وسعت و اهمیت که چهرههای برجسته جهانی در آن شرکت داشته باشند ندیدم. حمایت بعضی از رایزنیهای سفارت سوئد و پرتغال با حضور سفیران و دعوت به ضیافت با شرکت همه نویسندگان جشنواره مثالزدنی است.
چه پیشنهادهایی برای تداوم فعالیتهای فرهنگی و علمی میان ایران و چک دارید و برای معرفی ادبیات معاصر ایران در چک چه برنامههایی را توصیه میکنید؟
از موهبتهای این سفر فرهنگی این بود که آقای محمدخانی معاون فرهنگی موسسه شهر کتاب در جشنواره حضور پیدا کرد و برای تداوم فعالیت های فرهنگی و ادبی ایران و جمهوری چک قدمهای ارزشمندی برداشت. از جمله دیدار ما با مایکل مارچ رییس فستیوال در دفتر کار ایشان برای معرفی ادبیات معاصر ایران و دعوت از ایشان به ایران و ادامه همکاری ها درخور توجه است. دیدار ما از دانشگاه چارلز و ملاقات با زوزانا کریهوا و دو تن دیگر از استادان باعث شد که برنامه پیشنهادی شهر کتاب برای ترجمه و معرفی و نیز دعوت از نویسندگان چک به ایران و همین طور دعوت نویسندگان ایرانی به این فستیوال در سالهای آینده و تحقق یافتن پلی ادبی ایران و چک در آینده ای نزدیک عملی شود.
پیشنهاد بنده این است که نویسندگان ایرانی در وهله اول خودشان باید معرف خودشان در سطح بینالمللی باشند نه اینکه منتظر باشند از اقصی نقاط دنیا به سراغشان بیایند. البته اگر این امر محقق شود بسیار خوب است ولی ترجمه بخشی از آثارشان به یک زبان بینالمللی با کمک خودشان اهمیت دارد و حضور در مجامع و جشنوارهها و همایشهای بینالمللی ادبی و هنری و سخنرانی در آن مجامع است که ادبیات معاصر ما به جهانیان معرفی خواهد شد.
نظر شما