جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
«نوستالژی معکوس» یا «یکی رفت/ یکی ماند...»

فریبا حاج‌دایی،‌ نویسنده و پژوهشگر یادداشتی بر دو کتاب داستانی و تاریخی نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فریبا حاج‌دایی: این بار قصد دارم از دو کتاب، یکی نوباوه و دیگری سال‏خورده، بنویسم. نوباوه «بازگشت» نام دارد و اثر دست «گلی ترقی» است و از سوی نشر نیلوفر در تابستان ۹۷ به طبع رسیده است و سالخورده «آداب زیارت» به قلم «دکتر تقی مدرسی» است که پاییز ۶۸ از سوی نشر نیلوفر به چاپ رسیده و سنی از سالش می‏‌گذرد گرچه دل باید جوان باشد که دل  کتاب سالخورده ما چنین است و از آنجایی‏ که حق تقدم با بزرگان است نوشتارم را با آداب زیارت آغاز می‏‌کنم.

آداب زیارت شرح سفر به دل تاریخ است و دیدن آنچه بین ایران و عراق، به عنوان یکی از چند جنگ ایران با میان‏‌رودان(بین‏‌النهرین)، آشور و آکد و سومر، و حاکمی چون آشوربانی‏پال گذشته است. بانی‏پال کسی است که صدام حسین با او همزادپنداری می‏‌کرد. از دوران صدام حسین عکس‏‌های متعددی موجود است که او را در کنار تمثال آشوربانی‏پال نشانده‌‏اند و زیر پای او کوه‌ه‏ایی از کلاه‏خودهای سربازان ایرانی قرار دارد. تاریخ این منطقه خون‏چکان است و البته باید گفت کجای دنیا نیست. جنگ سرچشمه یادگیری‏‌ها و انتقال علم و فن‏آوری‏‌های بشری هم بوده است.

                                  

اگر جنگ‏‌های صلیبی نبود اروپای مسیحی از علم خاور نزدیک(نامی که در آن زمان به خاور میانه اطلاق می‏‌شده) بی‏‌خبر می‏‌ماند و ما هم از آن سامان چیزی نمی‌‏آموختیم. مهرداد، آدم داستانی کتاب آداب زیارت، به قصد یافتن آثار باستانی و زیارت آثار به جا مانده از مانی و آن اعصار از یاد رفته به جبهه می‏‌رود. برای او این جبهه رفتن سفر به گذشته تاریخی و کشف خود است. جنگ اهداف رسمی اعلام شده دارد که به ضرورت، برآیند خواسته‌‏های افراد شرکت‏‌کننده در جنگ نیست و انگیزه‏‌های فردی معمولا در روزنامه‏‌های رسمی دیده نمی‏‌شود. نویسنده رمان آداب زیارت انگیزه‏‌های منحصربه‏‌فرد و یگانه برای شرکت آدم داستانی‌ا‏ش، مهرداد، در جنگ می‏‌آفریند که کنجکاوی تاریخی خود نویسنده را هم ارضا می‏‌کند.

برای «پرفسور هادی بشارت»، دیگر آدم داستانی این کتاب، هیچ چیز مهم‌تر از مطالعه و تحقیق در مورد تاریخ و زبان‌های باستانی نیست. تنها دلخوشی او تربیت و پرورش دانشجوی خصوصی‏‌اش «مهرداد رازی» بوده است که او هم که برای دیدن رودخانه فرات به جبهه رفته و شهید شده است. یادمان باشد دکترتقی مدرسی نویسنده رمان «یکلیا و تنهایی او» است رمانی  که با نوعی نگاه اسطوره‌وار و برداشتی از داستان‌های عهد عتیق و زبانی وام گرفته از کتاب مقدس و با روایتی منظم و منسجم نوشته شده و نام نویسنده‏‌اش را در تاریخ صدساله داستان‌نویسی ایران تا به امروز تثبیت کرده است.

                             

نه در غربت دلم شاد است / نه رویی در وطن دارم/  شاید این شعر چکیده‏‏‌ خوبی از کتاب بازگشت باشد. در بخشی از پیشانی کتاب آمده است «رویا حقیقت است.» و در شروع مقدمه کتاب از قول نویسنده می‏‌خوانیم: «بمانم یا برگردم؟ این سوالی است که ماه‏سیما شایان (آدم داستانی کتاب) از خودش و از من می‏‌کند.» و در سطرهای پایانی مقدمه دوباره از قول نویسنده می‏‌خوانیم: «بدجنسی می‏‌کنم. ماه‏سیما را جلوتر از خودم می‏‌فرستم تا ببینم چه بر سرش می‏‌آید. راضی‏ست یا از بازگشت پشیمان است؟... این ماه‏سیماست که سرنوشت من را تعیین می‏‌کند. ... من تماشاگرم. نگاه می‏‌کنم و می‏‌نویسم. و شمای خواننده هم کاری از دست‏تان ساخته نیست.»

گلی ترقی زندگی مدرنیته از نوع ایرانی را روایت می‏‌کند، وضعیت انسان ایرانی که در برزخ دو دنیا قرار دارد. ماه‏سیمایِ پنجاه‌‏وپنج ساله‏‌ کتاب او که زمانی زندگی  قبیله‏‌ای را طرد کرد و رفت تا زندگی مدرن و فردی را در دیاری دیگر با دو پسر و همسرش تجربه کند امروز که همسرش نیست شده و دو پسرش دور از او زندگی می‏‌کنند بار دیگر به یاد قبیله و وطن افتاده و می‏‌آید تا در آغوش وطن گرمای قبیله گم‏شده را حس کند: «کلمه ولو را قاپید. در تمام این مدت دوری یک بار هم به خواص بهشتی این کلمه فکر نکرده بود – کلمه‌‏ای که ریشه در زبان و فرهنگ او داشت و به آسانی قابل ترجمه نبود... یک جور مرخصی از زمان بود، فراغتی موقت، حالتی افیونی که فرنگی‏‌ها، با همه عطش و آرزویشان... آن را نمی‏‌شناختند.» این افکاری است که از ذهن ماه‏سیما در مسیر فرودگاه تا خانه دخترخاله می‏‌گذرد. فرنگیس وارد خانه دخترخاله، به عنوان عضوی از خانواده و قبیله بزرگ‏شان می‏‌شود ولی دیگر نه قبیله آن قبیله است و نه وطن آن وطن: «ما هر روز یه حرفی می‏‌زنیم. خودمون هم نمی‏‌دونیم چی می‏‌گیم یا چی می‏‌خوایم. یه روز امیدواریم، یه روز ناامید. یه روز به فکر مهاجرتیم، یه روز به فکر موندن.»

در یک کلام بگویم کتاب بازگشت گلی ترقی «نوستالژی معکوس» است و برای من یادآور این شعر فولکلور و قدیمی است: «یکی رفت/ یکی ماند/ یکی به حسرت سر جنباند.»
 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها