در چهلویکمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی مطرح شد:
در قصیده «مکن در جسم و جان منزل» یک فرخی سیستانی جدید به اسم سنایی غزنوی داریم
عبدالرضا مدرسزاده پژوهشگر و استاد دانشگاه گفت: قصیده«مکن در جسم و جان منزل» مثل اعلا و نماینده نظریه «اضطراب تاثیر» هارولد بلوم است و خلاصه اضطراب تاثیر این است که شاعر دوم میترسد تحت تاثیر و زیر سایه شاعر اول قرار گیرد و برای اینکه این ترس را از بین ببرد، کاری میکند و حرفی میزند که آن حرف کاملا متفاوت است.
مدرسزاده در ابتدا و مقدمه بحث خود ضمن اشاره به دقت نظر، هوش و ذکاوت سنایی از گزینش قصیده فرخی و توجه به آن، گفت: قصیده «مکن در جسم و جان منزل» بر وزن مفاعیلن مفاعیلن بحرهزج است. این قصیده اولینبار به این شکل، با همین قافیه و وزن از سوی فرخی سیستانی سروده شده است. فرخی سیستانی یکی از آن چند شاعر معروف این روزگار و این مقطع است که سنایی به او توجه میکند. فرخی نماد کسی است که از هیچ به الف رسیده بود، زندگی او در قبل و بعد از حضورش در دربار اصلا قابل مقایسه نیست و این قصیده را نیز در مدح سلطان محمود غزنوی سروده بود. حال سوال این است که چرا سنایی از میان شاعرانی که در دوره خراسانی هستند، فرخی را انتخاب میکند.
دلایل توجه به قصیده فرخی
او ادامه داد: گمان من این است که این قصیده فرخی، خیلی در چشم و مورد توجه بوده است، چون هم شاعر آن شاعری است که به یک جایگاه قابل اعتنا در دوره غزنوی رسیده و هم ممدوح آن سلطان محمود است. این قصیده یکی از قصیده های بسیار دیده شده و به چشم آمده در ادب فارسی است. اگر بخواهیم چند قصیده به عنوان نمونه اعلا بیان کنیم، یکی همین قصیده است که به قول دکتر شفیعیکدکنی، از زمان امیرمعزی تا دوره بازگشت کمتر شاعر قصیده پردازی است که به این قصیده توجه نکرده باشد. یکی هم قصیده «مرا دل تحریم است و من طفل زباندانش» از خاقانی و دیگری هم «الا یا ایها الساقی» حضرت حافظ؛ اینها جزو شعرهایی است که بسیار دیده شده، خیلی به آن توجه شده و شعرا دوست داشتند با این شعرها به طریقه اقتراح و استقبال و تضمین پنجه بیاندازند.
حق ناصرخسرو در ادبیات فارسی ادا نشده است
سخنران نشست ضمن خواندن نمونه اشعار تاثیر یافته از قصیده «مکن در جسم و جان منزل» از امیر معزی، سنایی، مسعود سعد و... تا شاعران دوره بازگشت و دوره قاجار، ناصرخسرو را به عنوان یکی از این شاعران معرفی کرد و گفت: حق ناصرخسرو در ادبیات فارسی از سوی استادان و ادیبان ادا نشده یا حتی تذکرهنویسان ما درباره ناصرخسرو کوتاه آمده و کم نوشتهاند؛ که البته دلایل خاص خودشان را هم داشتهاند. ناصرخسرو که شیعه هفت امامی بود، قبل از صفویه به شکلی رانده شد و بعد از آن هم به نحوی دیگر، اما لازم به ذکر است که اول کسی بعد از فرخی که هنجاری که او در این قصیده مدح بنا نهاده بود را شکست، بیتردید ناصرخسرو است؛ بنابراین ناصر خسرو حق بزرگی بر گردن سنایی و امثال او دارد. ناصرخسرو مجال مناسبی داشته که با شعر خراسانی مبارزه کند و البته این کار را هم در لفظ و هم در معنا کرده است.
مدرس زاده ضمن خواندن اشعاری از ناصرخسرو گفت: کوبندگی و مقابل شعر درباری خراسان ایستادن را اگرچه سنایی گل آن را میچیند، اما زحمت تبعید و مرارت تلخی آن را ناصرخسرو کشیده است. میدانیم که قصیده فرخی ۴۰ بیت است، اما ناصر خسرو یک قصیده 34 بیتی کاملا حکیمانه و پر از اصطلاحات فلسفی میگوید. حتی قاآنی در دوره قاجار تشبیب ابر را میگوید، یعنی کاملاً سبکی است که فرخی بنا نهاده و امیر معزی و دیگر شاعران بازگشت هم همین شیوه را داشتند؛ اما چند شاعر هستند که در این مسئله خودشان بودند، اولی ناصرخسرو، بعد سنایی و بعدها وصال شیرازی هم همین قصیده را در مدح پیامبر اسلام بیان کرده است.
وی در ادامه به قصیده «مکن در جسم و جان منزل» سنایی پرداخت و گفت: سنایی قصیده ۴۰ بیتی فرخی را در ۶۳ بیت گفته است. عدد ۶۳ به اعتبار سالهای عمر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله عدد معروفی بوده، بنابراین عدد ۶۳ یک عدد رمزی است که نمیتواند اتفاقی باشد و حتما سنایی هم متوجه این موضوع بوده است. این قصیده سنایی دو شکل اصلی دارد؛ یعنی این قصیده عرفانی در این ۶۳ بیت به دو شیوه پیش میرود، یکی فعل امر است؛ یعنی ساختار قصیده بر فعل امر، تعلیم و آموزش است و دیگری هم خطاب است. معمولاً در اشعار و متون عرفانی فعل امر را میبینیم که این فعل امر به معنی حکم و فرمان دادن نیست، بلکه به معنی دعوت، خواهش و راهنمایی کردن سالک، مرید یا مخاطب است که این امر خودش را در تمام قصیده سنایی نشان میدهد.
نوآوری سنایی در قافیه
این استاد دانشگاه در ادامه ضمن قرائت ابیاتی از قصیده «مکن در جسم و جان منزل»، به نوآوری سنایی در قافیه اشاره کرد و افزود: نمیتوان با قطعیت گفت، اما سنایی جزو اولین کسانی است که قافیه کربلا را در شعر فارسی آورده است. میدانید که پشت سر خود کلمه قافیه یک دنیا باور و اعتقاد هست، بر اساس نظریه «اضطراب تاثیر»، یکی از کارکرهایی شاعرانی که میخواهند تحت تأثیر شاعران متقدم یا اول نباشند؛ انجام میدهند، این است که سعی میکنند تعداد قافیههای مشترک را به حداقل برسانند و قافیههای تازه را زیاد کنند که این امر در قصیده سنایی به خوبی مشهود است. وی برخی از کلماتی چون جان به معنی عرفانی آن، کفر، ایمان، آدم، جنت، شهادت و... که قبل از آن در شعر خراسانی رواج نداشته را استفاده میکند. یا مثلا شاهد آن هستیم که سنایی در حدیقه که مخاطب آن عامند، همه را به قرائت و خواندن قرآن تشویق و ترغیب میکند، اما در این قصیده میگوید که به وصال قرآن رسیدن با تلفظ، داد و فریاد کردن و قرائت آن شدنی نیست. یا مثلاً مردن پیش از مرگ، تیغ عشق، عمر ابد، کشتی نوح، روح القدوس و دهها تعبیر و ترکیب دیگر که در ادبیات خراسانی ما اصلا قابل توجه نیست، برای اولین بار در این قصیده سنایی آمده و شنیده میشود.
او ادامه داد: یکی از کارهایی که شاعر میتواند انجام دهد، تلمیحات تازه است که این نکته را هم در این قصیده سنایی میبینیم. همچنین اسامی تاریخی مثل اسکندر و دارا و ... که قبل از آن هم در شعر خراسانی هست، اما کارکرد و نگاه تازهای که سنایی به آن ها دارد، در آن شعرها نیست.
مدرس زاده ضمن خواندن ابیات قصیده «مکن در جسم و جان منزل» به صورت تک به تک و آوردن معنی آنها بیان کرد: این قصیده سه بخش داشت؛ یکی فعلها و جملههای امری و نهی، دیگری جملات خطابی و آموزشی و بخش سوم قصیده که از بیت ۵۶ تا ۶۳ است، کاملاً خلاف جریان اتفاق افتاده است؛ یعنی در انتهای قصیدهای که شاعر بسیار پند و اندرز و... به مخاطب داده، یکسری حرفهای کاملا شخصی و عرضه نیاز و حاجتی دارد که به یک عارف نمیخورد که البته دلیل هم دارد. من قرینه آن را در قصیده «عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا» از خاقانی یافتم، که آنجا هم در آخر قصیده و بعد از آن همه حرفهای عرفانی از بهشت و دوزخ، جبرئیل، پیامبر و معراج و این قبیل حرفها، خاقانی در حق شاعری که رقیب او است، دعای بد میکند؛ در صورتی که عارف کسی است که حتی به دشمنان خودش دعا کند و برای آنها طلب هدایت کند. سنایی هم در آخر این قصیده، همین کار خاقانی را کرده است.
عرفان در دوره سنایی در مرحله مقدماتی است
او ادامه داد: سنایی هم با همه عظمت عرفانی خود، ناراحت است که چرا دوتا دشمن دارد که پشت سر او حرف میزنند و از خدا طلب میکند که نگذارد آنها بد او را بگویند، در صورتی که اگر عارف درجه یک باشد، نباید اینکه دیگران چه میگویند، برای او مهم باشد. البته چند دلیل میتوان برای اینکه چرا سنایی در پایان قصیدهای که این همه از عرفان، دوزخ، بهشت و ... در آن صحبت کرده، این مسائل را بیان کرده، فرض کرد. یکی اینکه اولا در دوره سنایی عرفان ما هنوز در دوره ابتدایی و مرحله مقدماتی است و هنوز به مرحله دانشگاه نرسیده است. دومین دلیل این است که شعر فارسی تا به آن روز تجربه این حرفها را نداشته و این حرفها برای اولین بار مطرح میشده است، بنابراین هنوز آزمون و خطا در آن صورت نگرفته بوده است، به همین خاطر در مثنوی مولانا یا شعر عطار، دیگر شاهد این نیستیم که شاعر به فکر خودش هم باشد و سوم اینکه ما معتقدیم شاعر باید ابنالوقت باشد، به معنی اینکه عارف زاده وقت و حال عرفانی خود باشد که وقت هم برای عارف گاهی هست و گاهی نیست، بنابراین اگر سنایی با این همه مفاهیم بلند عرفانی از حرفهای دنیای هم سخن میگوید، به خاطر وقت و حال عرفانی است که دارد.
یک فرخی سیستانی جدید به اسم سنایی غزنوی
مدرسزاده به عنوان سخن پایانی گفت: این قصیده مثل اعلا و نماینده نظریه «اضطراب تاثیر» هارولد بلوم است. خلاصه اضطراب تاثیر این است که شاعر دوم میترسد تحت تاثیر و زیر سایه شاعر اول قرار گیرد و برای اینکه این ترس را از بین ببرد، کاری میکند و حرفی میزند که آن حرف کاملا متفاوت است. این کار در سه مرحله انجام میشود؛ مرحله اول سنایی به سمت فرخی رفته است، مرحله دوم حرفهایی میزند که فرخی تا به حال نزده است و در مرحله سوم یک شاعر اولی در قالب و قامت شاعر دوم متولد میشود؛ یعنی ما در این قصیده یک فرخی سیستانی جدید به اسم سنایی غزنوی داریم.
نظرات