مهدی محبتی گفت: دو ذهنیت درباره سنایی وجود دارد، یکی اینکه سنایی بخشی از عرفان تمکینی است، یا یک فردیت خاصی که در تاریخ ادبیات ما به وجود آمده است. دوم اینکه سنایی را قالبی بدانیم مثل بقیه قالبها، یا بگوییم به جایی رسیده بود که قالبها را شکسته بود و میتوانست یک ارائه نو از درک مفهوم خداوند بدهد، اما چون جامعه او را درک نمیکرد، بیتاب و شوریدهحال شده بود؛ بنابراین از یک طرف حرفهایی میزند که به قول شمس تبریزی در ردیف وحی است و از یک طرف مردم در بدیهیات مسلمان بودن او شک دارند.
مهدی محبتی در ابتدای بحث خود فرهنگ و ادب ایران را مهمترین سرمایه و دارایی کشور برای معرفی و سلطه این مرز و بوم در جهان خواند و در مقدمه بحث خود به شخصیت دوگانه سنایی اشاره کرد و گفت: از یک طرف گفته شده که عرفان رهایی آزادی تخلف از بدیها و زشتیها و ... است. از یک طرف هم میبینیم که یکی از چهرههای بزرگ ادبی ما، یعنی سنایی حریص همه این صفات است. برخی برای دامن زدن به این مسائل، معتقدند که باید از آن چشمپوشی کرد. برخی هم دورهبندی زندگی سنایی را پیشنهاد دادهاند، تا بگویند این صفات مربوط به دوره جوانی او است و برخی هم آن را تصویرگر زمانه خود خواندهاند. البته نظرهای دیگری هم هست، ولی هیچکدام از اینها آدم را قانع نمیکند که چگونه سنایی هم میتواند عارف باشد و هم تا آخرین لحظه مرگ مدح هزل و هجو داشته باشد؟
او ادامه داد: برای رسیدن به دیدگاه معقول درباره سنایی، شاید باید راه دیگری را پیش گرفت و از منظر دیگری نگاه کرد. راهحلهایی که تاکنون برای توجیه سنایی ارائه شده، غالبا متکی بر «تمکین» بوده است و تمکین یعنی اینکه رابطه انسان با خدا بر یک مدار ثابت قرار میگیرد؛ مثل وصل شدن قطره به دریا. یعنی تا عارف دور از خداوند است، به سمت او میرود و بعد به مقامی میرسد که راه رفتن بیمعناست، یعنی وصل میشود و ثبات پیدا میکند. این تصویری است که در فرهنگ ما از «تمکین» وجود دارد.
سخنران نشست به «تلوین» به عنوان نگاه دیگری که در رابطه انسان با خدا وجود دارد، اشاره کرد و افزود: در تلوین اصلا خط پایانی وجود ندارد که عارف بدان برسد و سکون پیدا کند. در اینجا خداوند مانند جویباری است که با عارف امتداد پیدا میکند و سوال ما این است که سنایی در کدام یک از این دو دیدگاه جای میگیرد و از مدل تمکین است یا تلوین؟
نگاه دوگانه نسبت به سنایی، مربوط به دوره معاصر نیست
محبتی در ادامه گفت: اولین کسی که در فرهنگ ما میگوید سنایی اهل تمکین نیست، شمس تبریزی است. نگاه شمس بسیار هوشیارانه است و در واقع مانند مولانا تسلیم نیست. شمس جنگنده است و چیزی که فکر میکند غلط است را به هر قیمتی که باشد، میگوید، ولی مولوی خیلی ملاحظه مخاطب را میکند. شمس سنایی را اهل تلوین میداند و به همین خاطر گاهی اوقات میگوید کلامش از حد خدا هم بالاتر میرود و بعضی اوقات در مسلمان شدن او شک دارد. بنابراین این نگاه دوگانه نسبت به سنایی، مربوط به دوره معاصر نیست و از همان دوره خود سنایی و شمس وجود داشته است. این نگاه را در اشعار جامی هم میتوان دید، امّا ما سعی داریم نگاه شمس به سنایی که بر مبنای دیدگاه تلوین است را ادامه دهیم و ببینیم این دیدگاه درباره سنایی بیشتر جواب میدهد یا نگاه کسانی که او را اهل تمکین میدانند؟
او در ادامه به تفاوت تمکین و تلوین و اینکه انسان کامل وجود دارد یا خیر اشاره کرد و گفت: چون انسان دائما در حال تحول است، بنابراین مفهوم خدا برای هیچکس نمیتواند مفهوم ثابتی باشد و وقتی که این مفهوم ثابت نباشد، خیلی چیزها عوض میشود. عطار در مقدمه «تذکرهالاولیا» درباره تدوین میگوید، اولیا مختلفند. بعضی اهل معرفت و بعضی اهل ملامتند، بعضی اهل محبت، بعضی اهل توحید و بعضی همهاند، بعضی به صفتیاند، بعضی دونصفتی و بعضی بیصفتند. این دو نکته که بعضی همهاند و بعضی بیصفتند، قابل تامل است. شاید این پنجره که عطار باز کرده است، ما را به شخصیت سنایی نزدیک کند؛ چرا که نکند، سنایی در آن دسته عارفهایی است که ما نمیتوانیم او را در یک صفت بگنجانیم.
محبتی ضمن اشاره به تفاوت نگاه شریعت و عرفان به انسان و تعاریف متفاوت از تدوین و تمکین در طول تاریخ اظهار کرد اولین کسی که به تعریف تدوین و تمکین پرداخته ابونصر سراج است که کتاب بسیار مهمی به نام علوم افکت سوق دارد که دانشنامه بزرگ عرفان در قرن چهارم و شاید بزرگترین دانشنامه عرفان است
سخنران نشست در ادامه به تعریف قشیری، هجویری، غزالی، ابنعربی و کاشانی از تلوین و تمکین اشاره و اضافه کرد: ابنعربی تلوین را دارای درجه میداند و تلوین را از آن حالت دوقطبی خارج می کند، که از این نظر میتوان سنایی را مورد توجه و بررسی قرار داد. دلیل مطرح کردن تلوین و تمکین در اینجا هم این بود که نشان دهیم هرچه یک جامعه بستهتر و ظرفیت ذهنی آدمها کمتر باشد، بیشتر به سمت تمکین میروند و هرچه جامعه بازتر باشد، به تلوین گرایش بیشتری پیدا میکند.
او در پایان گفت: با وجود این، دو ذهنیت درباره سنایی وجود دارد، یکی اینکه سنایی بخشی از عرفان تمکینی است، یا یک فردیت خاصی که در تاریخ ادبیات ما به وجود آمده است. دوم اینکه سنایی را قالبی بدانیم مثل بقیه قالبها، یا بگوییم به جایی رسیده بود که قالبها را شکسته بود و میتوانست یک ارائه نو از درک مفهوم خداوند بدهد، اما چون جامعه او را درک نمیکرد، بیتاب و شوریدهحال شده بود؛ بنابراین از یک طرف حرفهایی میزند که به قول شمس تبریزی در ردیف وحی است و از یک طرف مردم در بدیهیات مسلمان بودن او شک دارند.
نظر شما