پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۰
به نام درد

رمان از زبانی روان و یکدست برخوردار است. این زبان به پشتوانه گفت‌وگو و بیان ذهنیات شخصیت مرد، به‌خوبی از پس روایتی منسجم و منطقی برآمده است. زبان، گوهره اصلی هر متنی است. در رمان «بی اسمی» زبان کارکرد خود را مشخصا با گفت‌و‌گو و ذهنیات شخصیت مرد برجسته کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_سندی مومنی: رمان «بی اسمی» روایتی است جذاب و خواندنی از اعزام هزار سرباز به جبهه جنوب. این سربازان با قطار در فصلی سرد در مسیر هستند. بخش‌های رمان کوتاه و در هرکدام رویدادی تازه روایت می‌شود. رویدادی که زنجیروار رویدادهای بعدی را پشتیبانی می‌کند. این رمان از منظر دانای کل روایت شده است. دانای کلی که توانسته است فاصله‌اش را با شخصیت‌ها حفظ کند و با لحنی عاری از هرگونه شعارزدگی و جانبداری خاص، مفاهیم ارزشمندی را القا کند.

رمان «بی اسمی» سه ویژگی مشخص دارد:
نخست: رمان از زبانی روان و یکدست برخوردار است. این زبان به پشتوانه گفت‌وگو و بیان ذهنیات شخصیت مرد، به‌خوبی از پس روایتی منسجم و منطقی برآمده است.
زبان، گوهره اصلی هر متنی است. در رمان «بی اسمی» زبان کارکرد خود را مشخصا با گفت‌و‌گو و ذهنیات شخصیت مرد برجسته کرده است.
گفت‌وگوها کاملا در جهت پرداخت شخصیت‌های رمان و پیش بردن موضوع رمان است. انگشتری گم شده که صاحبش این ادعا را دارد که اسم اعظم در آن نهفته است. این انگشتر و اهمیت دانستن اسم اعظم در رمان به زیبایی به‌تصویر کشیده شده است.
از طرفی ذهنیات شخصیتِ مرد، به مخاطب اجازه ورود به دنیایی را می‌دهد که کشف و شهود و ایثاری برآمده از ایمان، کلیدواژه‌های اصلی آن هستند.
دوم: با وجود اینکه رمان در فضایی بسته و به‌منظور پیداشدن انگشتری خاص روایت می‌شود.
تعلیق بسیار خوبی دارد. این تعلیق از نوع ذاتی و در سه حوزه­ مشخص است.
قطاری در حال حرکت با صد کوپه و هزار مسافر، مکانی است که روایت بی اسمی در آن اتفاق می افتد. این فضا علی رغم آن که به‌نظر بسته می‌آید و بیش از هر چیز دیگر به کنش‌گری شخصیت‌های آن وابسته است، توانسته است در هر بخش مخاطب را با رویدادی تازه آشنا کند که در دل خود تعلیق قابل قبولی دارد. تعلیق در بی اسمی با سوارشدن مرد به قطار و جاگذاشتن کوله‌اش آغاز می‌شود و بعد با برگرداندن کوله و کشیدن ترمز اضطراری قطار و معرفی شخصیت‌های قاسم و علی‌اکبر و حسین و عباس و اصغر بسط و گسترش می‌یابد.

تعلیق در «بی اسمی» از نوع تعلیق در شخصیت (مخاطب تمایل دارد علت همراهی قاسم با مرد را بداند. با علی‌اکبر بیشتر آشنا بشود. دلیل تصمیم‌هایش را بداند. بفهمد برای چه اصغر ترمز اضطراری را کشیده است و در نهایت مخاطب می‌خواهد از رفتار و گفتار حسین و عباس به شخصیت و ذهنیت این افراد درباره مرد و جایگاهشان در رمان پی ببرد. خواننده همچنین می‌خواهد سرنوشت انگشتر گمشده و رفتار نهایی مرد را بخواند.) و شی (در رمان «بی اسمی» از اشیاء مشخصی برای روایت رویدادها کمک گرفته شده است. انگشترها و مشخصا انگشتر گمشده، سر قوطی کنسرو ماهی که کارکردی مشخص در رمان پیدا می‌کند. ترمز اضطراری قطار و درنهایت خود قطار. همه اشیاء به‌گونه‌ای مشخص کارکرد ویژه‌ای در رمان دارند. به‌وسیله آن‌ها رویدادی مهم اتفاق می‌افتد و مخاطب این اشیاء را دارای هویت می‌یابد.) و مکان (قطار موقعیت دوگانه‌ای دارد. قصد دارد برود و می‌ایستد و در پایان متوقف می‌شود. قطار به‌عنوان شخصیتی در «بی اسمی» حضوری پررنگ دارد. این قطار ویژگی‌های برجسته و متفاوتی دارد. قطاری است که مستقیم به جبهه جنوب می‌رود. در هیچ ایستگاهی متوقف نمی‌شود. از درون با ترمز اضطراری تهدید می‌شود و از بیرون با بمباران دشمن. قطار جایگاه معناداری در رمان «بی اسمی» دارد. و مخاطب می‌خواهد از سرانجام این قطار و مسافرانش مطلع شود.) است. رمان توانسته است به‌خوبی از عهده تعلیق هر سه مسئله بربیاید و گره‌گشایی‌های به موقعی برای آن‌ها در نظر بگیرد.

مطلبی که یادآوری‌اش در این بخش ضروری است ذاتی‌بودن تعلیق در موضوع رمان «بی اسمی» است. گم‌شدن انگشتر و به‌دنبال آن خواب اصغر و پیش‌گویی‌اش درباره سرنوشت قطاری که در حال اعزام نیرو به جبهه جنوب است، به تنهایی تعلیق خوبی در خود دارند.

آن‌جا که قطار متوقف می‌شود و همه به شخصیت مرد شک می‌کنند، حضور اصغر فصل تازه‌ای برای سرنوشت قطار و مسافرانش رقم می‌زند.

سوم: اندیشه حساب‌شده و بسیار معناداری در پس روایت «بی اسمی» نهفته است. این اندیشه در انتخاب مکان و فضای روایت، شخصیت‌پردازی‌ها، موضوع و حتی نامگذاری شخصیت‌ها خود را نشان می‌دهد. هر انتخابی در «بی اسمی» به پشتوانه معنایی عمیق حضور دارد.
هر اثر هنری متکی به اندیشه‌ای است که تلاش در روایت آن می‌کند. اندیشه‌ای که در «بی اسمی» جاری و ساری است نوعی شهود و رسیدن به حقیقتی است که بدون تعصب و شعارزدگی در فضایی اتفاق می‌افتد که با فضاهای دیگر بسیار متفاوت است. در رمان «بی اسمی» در مکانی بسته با اتفاق‌هایی پی‌درپی روبه‌رو هستیم. اتفاق‌هایی که آبستن معناهایی هستند که «بی اسمی» برای آن‌ها روایت شده است.
مکان، قطاری است در حال حرکت که هزار سرباز را در خود جای داده است. زمان بیست و هفتم ماه‌رمضان است. شبی که دعای جوشن کبیر خوانده می‌شود و بندگان نام‌های خداوند را صدا می‌زنند. شخصیت‌های داخل قطار یادآور واقعه کربلا هستند. شهید مفقودالجسدی به نام ابراهیم علوی‌تبار نماینده تداعی داستانی است که خلوص و بندگی را به یاد می‌آورد. و گمشده‌ای که اهمیت دارد، اسم اعظم است. شاه‌کلید همه مشکلات.

 رمان از جهتی کاملا واقع‌گرایانه روایت می‌شود و از طرفی معنا و تداعی‌هایی را به‌تصویر می‌کشد که به صورتی نمادین با باورهای مذهبی پیوندخورده است.
انتخاب نوع روایت، استفاده از امکانات زبان داستان، نوآوری در جهت ارائه تصویری تازه از روایتی که تاریخ و مذهب را به یکدیگر پیوند داده است، نشان از هوشمندی نویسنده دارد.

درد یکی از مفاهیم برجسته رمان «بی اسمی» است. شخصیت مرد در رمان، دچار درد شدیدی است که در ناحیه دست و بابت سوختگی با آب‌جوش پیش آمده است. درد در رمان هویت و معنایی خاص دارد. تعاریف مرد درباره درد و شرح و توصیفش مخاطب را با مفهومی آشنا می‌کند که گویا برای رسیدن به حقیقتی که در رمان به‌مثابه گمشده‌ای حضور دارد، الزامی است. این درد همزمان دو جنس متفاوت دارد. یکی درد جسمی و دیگری درد ذهنی. درگیری‌های مرد بر سر داشتن انگشتر و گفت‌و‌گوهای حسین و عباس با او و همچنین حضور اصغر در آخرین کوپه قطار، مخاطب را با زوایای دیگر درد آشنا می‌کند.

نام رمان و اساسا تکیه بر جستجوی اسم اعظم در رمان، طلب حقیقتی است که برای هرکس به شیوه‌ای خاص نمایان می‌شود.

رمان «بی اسمی» با ویژگی‌های یاد شده، در زمره رمان‌هایی است که توانسته است بی آن‌که در ظاهر به بطن دفاع‌مقدس نزدیک شود در باطن یکی از بهترین تصاویر و حالات درونی اشخاص درگیر دفاع را به تصویر بکشد. و روایتی شایسته­ دفاع مردانی خلق کند که به‌دنبال بندگی خالصانه بودند.

رمان «بی اسمی» در سال 1395 توسط نشر اسم، در 136صفحه با قیمت 13000تومان منتشر شده است. ویراستاری رمان را محمدرضا صادقی و طراحی جلد آن را سعید ملک عهده‌دار بوده‌اند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها