دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۴
سهم‌خواهی‌ها و لجاجت‌ها تمام شود آتشی بیشتر مطرح می‌شود

هرمز علیپور، شاعر در زادروز زنده‌یاد منوچهر آتشی گفت: به اعتقاد من اگر این سهم‌خواهی‌ها، لجاجت‌ها و مدیریت کردن شعر به شکل سیاسی و غیرسیاسی تمام شود، آتشی شاعری است که بسیار بیشتر از امروز مطرح خواهد شد. آتشی هیچ چیزی کمتر از شاعران که لیلی به لالاشون می‌گذارند، ندارد و حتی به اعتقاد من بسیار سرتر است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، منوچهر آتشی از آن دست شاعرانی بود که تاثیر بسیار زیادی روی شاعران بعد از خودش گذشت؛ به همین دلیل عده‌ای معتقدند که او را باید جزو شاعران نسل اول محسوب کرد و البته بسیاری هم با این نظر مخالف هستند؛ اما به هر حال هیچ‌کس نیست که بتواند قدرت شعری او را نادیده بگیرد و او را جزو برترین شاعران جنوب مطرح نکند. دومین روز از پاییز 97 و زادروز این شاعر برجسته بهانه‌ای شد تا گپ و گفتی با هرمز علیپور، شاعر بوشهری داشته باشیم؛ شاعری که بیش از چهل سال با آتشی رفاقت داشته است. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.
 
منوچهر آتشی بی‌شک در شکل‌گیری شعر امروز سهمی داشته است؛ اما با این حال عده‌ای او را جزو شاعران نسل اول نمی‌دانند و معتقدند که شاعرانی را که بعد از سال 1310 متولد شدند، نباید جزو شاعران نسل اول نامید؛ البته جالب است که همین عده فروغ را جزو شاعران نسل اول می‌دانند. نظر شما در این باره چیست؟
اگر بخواهیم سال تولد را در نظر بگیریم، حرف شما درست است و باید بگوییم که فروغ هم جزو شاعران نسل اول محسوب نمی‌شود. در واقع اگر بخواهیم نسل‌بندی شعرنو را بر اساس سن تولد (متولدین قبل از 1310) در نظر بگیریم، منوچهر آتشی، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، متولد سال 1310 به بعد هستند؛ اما از طرفی می‌بینیم که این سه نفر مثلث تاثیرگذاری از شعر معاصر و استوانه‌های محکم آن بوده‌اند؛

بنابراین من از نظر تاثیر، آنها را جزو شاعران نسل اول می‌دانم. آتشی درست است که متولد 1310 است اما تنها شاعری است که به‌رغم آنکه در شهرستان زندگی می‌کرد، در سن زیر 30 سالگی و در 27 سالگی کتابش در انتشارات «زمان» چاپ می‌شود و حیرت شاعرانی مانند فروغ و براهنی را برمی‌انگیزد و تقریبا بخش زیادی از شاعران مطرح آن روزگار با شنیدن شعرهای او غافلگیر می‌شوند. شما توجه کنید که شاعری مثل شاملو تازه در 40 سالگی دیده و مطرح می‌شود.
 
 
با همه این تفاسیر به عقیده بسیاری از کارشناسان چه ما آتشی را جزو نسل اول شعر نو درنظر بگیریم و چه در نظر نگیریم، او شبیه‌ترین فرد به نیماست. شما این موضوع را قبول دارید؟
با توجه به اینکه من بیش از 40 سال با آتشی رفاقت و دوستی داشته‌ام؛ او را شاعری می‌دانم که هم نسل نیما نبوده اما نیما را خیلی خوب شناخته است و آغاز فعالیت‌هایش خیلی قدرتمندانه بود. آتشی شاعری بود که یک لحظه از شعر غافل نبود و به معنی واقعی کلمه شاعر بود؛ اما مانند بسیاری از شاعران یا مهارت زیستی نداشت، یا بدشانسی آورد یا از بس جهان‌گشاده و مهربانی داشته، نتوانسته خودش را مانند دیگران لانسه کند تا در هر جایی که می‌رویم عکس و نامی از او باشد.
 
دلیل این مطرح نشدن چیست؟ مگر شاعری بدش می‌آید تا اسمش شنیده و مطرح شود؟
این موضوع به زیست شاعر برمی‌گردد. من دوست دارم این مطلب را درباره آتشی بگوییم و آن این است که یک زمان شما شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و مترجم هستید، درست مثل شاملو و مجلاتی در اختیار دارید و شعر دیگران را چاپ می‌کنید. در چنین شرایطی شما شعرهایی را چاپ می‌کنید که بیشتر از روی دست خودتان نوشته شده باشد تا خودتان را تکثیر کنید. شما توجه کنید که بچه‌هایی هم که در «دنیای سخن» و «آدینه» بودند نیز چنین کاری را انجام می‌دادند اما آتشی با اینکه مسئول شعر مجله‌هایی مانند «تماشا» و بعدها «سروش»‌ بود، یک شعری را که شبیه به شعرهای خودش باشد، منتشر نکرد. از طرفی باید توجه کرد که شعر آتشی قابل تقلید هم نبود و نیست. آتشی شعرهایی دارد که می‌توان آنها در دسته شعر تعلیمی قرار داد و از روی آن آموزش داد. به هر حال خواستم به این ویژگی رفتاری او اشاره کنم، کاری که کمتر شاعری در آن روزگار و حتی روزگار امروز ما انجام می‌دهد. به اعتقاد من اگر این سهم‌خواهی‌ها، لجاجت‌ها و مدیریت کردن شعر به شکل سیاسی و غیرسیاسی تمام شود، آتشی شاعری است که بسیار بیشتر از امروز مطرح خواهد شد. آتشی هیچ چیزی کمتر از شاعرانی ندارد  که لی‌لی به لالاشون می‌گذارند و حتی به اعتقاد من بسیار سرتر است.
 
عده‌ای آتشی را  بعد از رئیسعلی دلواری نماد بوشهر در نیمه قرن بیستم می‌دانند، عده‌ای دیگر معتقدند که او نماد شعر جنوب است و حتی عده‌ای او را جایگزین نیما می‌دانند. شما چقدر با این القاب موافق هستید و به راستی آتشی در شعر جنوب چه جایگاهی دارد؟
خود من از همان آغاز شاعری با صفات و الفاظ و القابی که به شاعران می‌دادند مخالف بودم. برای مثال در آن زمان می‌گفتند که فلانی شاعر مهربانی‌ها، شاعر طبیعت، فلانی غول جنوب، غول بوشهر و فلان است. با این حال اگر از نگاه خودم صرف نظر کنم، واقعیت امر این است که آتشی نه تنها نماد و افتخار دشتستان و بوشهر، بلکه نماد و افتخار جنوب کشور است. واقعا ما فردی هم طراز آتشی در جنوب نداشته و نداریم.
 
به اعتقاد من زیست آتشی بسیار درست بود. او زمانی که از مجله «سروش» اخراج شد تن به بسیاری از کارها نداد؛ به بوشهر برگشت و به کار یدی در این کارخانه و آن کارخانه مشغول شد. به نظر شما این نوع زیست در جامعه امروز قابل ارزش نیست؟
همه که این نگاه را ندارند. این روزها کسانی ما را قضاوت می‌کنند که جوان‌تر هستند و به آن مرحله سنی نرسیده‌اند که این موضوعات را درک کنند و توقع دارند که همه شاعران و نویسندگان قهرمان باشند. فرزند آتشی، مانلی در جوانی دچار بیماری سرخک می‌شود و درواقع فرزندش دچار فلج مغزی بود و من شاهد دربه‌دری‌ها و پریشانی‌های این آدم بودم. ما شاعران زیادی را داشتیم که به معنی واقعی کلمه شاعر بودند، اما بلد نبودند خودشان را مطرح کنند. شما اگر به منوچهر نیستانی هم نگاه کنید، می‌بینید که چنین وضعیتی داشته است. من نامه‌های بسیاری از آتشی دارم که از کار در کارخانه ناراحت بود. او زیاد سختی کشید اما در همان زمان نیز هنرمندان و اهالی فرهنگ حرمت او را داشتند و به شکلی کمکش می‌‌کردند. کار کردن بعد از یک سن و سالی بسیار سخت است. او از 50 سالگی به این طرف برای کار به این کارخانه و آن کارخانه می‌رفت و بعد از برگشت به تهران نیز برای امرارمعاش مجبور شد که کتاب بنویسد و این اتفاق بدی است که در کشور ما رخ می‌دهد و می‌بینیم که هنرمندان و اهالی قلم همیشه درگیر معیشت هستند.
 
 
آتشی فرد بی‌طرفی بود؛ درگیر باندبازی‌های سیاسی که برخی شاعران با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، نشد. این بی‌طرفی گاهی باعث نمی‌شود که شاعر یا نویسنده از جامعه طرد شود. اتفاقی که چندی پیش برای یکی از نویسندگان مطرح ما نیز رخ داد؟
او اعتقاد سیاسی نداشت و درگیر حزب و گروهی هم نشد. البته در جوانی یک سری فعالیت داشت اما به سرعت متوجه اشتباهاتش شد. در سال‌های بعد از انقلاب شاعران انقلاب و شاعران دولتی به دیدار او می‌آمدند و از او درس می‌آموختند و او نیز مثل یک معلم دلسوز هر چه می‌دانست در اختیار این افراد قرار می‌داد و در واقع برای او فرقی نداشت که شاعری که پیش او رفته چه دیدگاهی دارد. با این حال هیچ وقت دلش نمی‌خواست که استقلالش را از دست بدهد و به همین دلیل هیچ وقت درگیر بازی‌هایی نشد که برخی شاعران گرفتار آن می‌شوند. واقعیت این است که او اصلا چنین کارهایی را بلد نبود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها