سنگری در این نشست با اشاره به اینکه شاکری با زبان فلسفه و کلام سخن میگوید، بیان کرد: این نویسنده در آثار خود از یک ذهن نظاممند با هندسه مشخص فکری و یک قلم ویژه بهره میگیرد. این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاعمقدس در هفت بخش است که در آن هفت اثر داستانی و یک نمونه غیرداستانی مورد بررسی قرار گرفته است. «ارمیا» اثر رضا امیرخانی، «گامبهگام» نوشته حسین فتاحی، «هفت بند» به قلم راضیه تجار، «سه کاهن» اثر مجید قیصری، «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان، «جمجمهات را قرض بده برادر» به قلم مرتضی کربلاییلو و «نامیرا» اثر صادق کرمیار داستانهایی است که در کتاب حاضر مورد بررسی قرار گرفتهاند.
وی ادامه داد: شاکری به شیوه متداول و مرسومی که معمولا در نقد آثار داستانی صورت میگیرد عمل نکرده است. اینطور نیست که داستان را مطرح و درباره عناصر و ساختار آن نقد و بررسی انجام دهد. بر پیشانی هرکدام از این نقدها یک بحث بسیار موثر و موفق انجام میدهد که بسیاری از ابعاد ادبیات داستانی ما را مشخص میکند.
نویسنده کتاب «بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس» گفت: در بررسی این اثر به 11 محور اساسی رسیدم که به این شرح است: فلسفه ایده اولیه داستان، تقصیر، تحقیق در اصطلاحات کلیدی، هندسه معرفی ادبیات داستانی دفاعمقدس، مسالهشناسی آموزش داستان به بهانه پرداختن به کتاب حسین فتاحی، بحث ادبیات زنانه و ویژگیهای ادبیات زنانه و مردانه به بهانه بررسی و تبیین و تحلیل کتاب «هفت بند» راضیه تجار، رویکردهای سهگانه ادبیات داستانی معاصر ایران به بهانه تحلیل کتاب «سه کاهن» مجید قیصری، دشمنشناسی و دشمننمایی به بهانه تحلیل و نقد کتاب «فال خون» اثر داود غفارزادگان، روایت امر غیبی در داستان امروز در فضای نمایشی بهخصوص در فیلمنامهها بسیار جدی است و چیستی امر غیبی و سلوک معنا در داستان و حوزه ادبیات عاشورایی به اعتبار کتاب «نامیرا» اثر صادق کرمیار.
سنگری در ادامه اظهار کرد: آثاری را که شاکری در این کتاب بررسی کرده و نویسندگان آنها، همگی از یک سنخ نیستند و نکاتی را هم در ضمن کار مطرح کرده که بسیار مهم بوده و هرکدام میتوانند مورد بحث و بررسی مفصلتر قرار گیرند که از آنجمله مساله جریان نقد ادبی است. اگر بخواهیم مجموعه موارد و محورهای مستخرج از این کتاب را بررسی کنیم، شاید نیاز به 40 سال زمان باشد. فقط ای کاش نویسنده برای هریک از آثار یک شناسنامه زمانی نیز ارائه میکرد.
باید در نظر داشت در نقد ادبی با یک انسان طرفیم
راضیه تجار نویسنده حوزه دفاعمقدس نیز در این آئین گفت: در زمینه نقد متعهد ادبی در کشور خیلی کم کار شده است. از ابتدای انقلاب نویسندگان زیادی در این ساحت کار کردهاند که گرایشهای دینی و مذهبی هم داشتند. لذا برگزاری چنین محافلی که بهندرت اتفاق میافتد، غنیمت است حتی اگر جاهایی با هم تضاد و اختلافنظر هم داشته باشیم، باید در چنین جلساتی حضور پیدا کنیم.
وی افزود: کسانی که در این زمینه کار کردهاند باید در زمینه نقد مکتوب هم بهگونهای عمل کنند که هم وجوه مثبت و هم وجوه منفی را ببینند. اگر ضعفهای یک اثر را نگاه میکنیم، باید جنبههای مثبت آن را نیز درنظر بگیریم، چراکه نویسندهای که با مشقت و صرف زمان و انرژی بسیار اثری را خلق کرده، اگر نقد غیرمنصفانهای درباره اثرش صورت گیرد، دلسرد میشود. باید توجه کرد که با یک انسان طرفیم؛ در کنار ضعفها باید خوبیها را هم دید.
این نویسنده بیان کرد: به نظر من این اثر مقداری ثقیل است. ما نیاز داریم برای برخی کلمات پانویس ارائه دهیم. این اثر در سطح پژوهشی و دانشگاهی است، ولی اگر میخواهیم برای قشر کمی عادیتر نیز قابل درک باشد، باید کمی راحتتر با مخاطب صحبت کرد. البته انجام این پژوهش سالها زمان برده و کار سختی بوده و از این جهت جای تقدیر دارد. امیدوارم نویسنده این کار را ادامه دهد. اما اگر میخواهیم در این ساحت نتیجه خوبی بگیریم، باید به این نکات توجه داشته باشیم.
تجار درباره یکی از نقدهای مطرح شده در کتاب، گفت: بهعنوان نمونه به داستان «هفت بند» خودم که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، اشاره میکنم. من نویسندهای که از کودکی گرایشهای دینی و مذهبی داشتم، وقتی میگویم جلد سبز قرآن مرا به یاد تو میاندازد، احمد شاکری در این کتاب نقد کرده که چرا نگفتی خود قرآن! در حالیکه مقصود من چیز دیگری است.
وی در پایان افزود: نباید کسانی را هم که امروز داریم از دست بدهیم و بعد برویم دنبال افرادی بگردیم که سالها پیش آنها را از دست دادهایم. باید حاضران را حفظ کرد و فراموششدگان را هم بازگرداند.
غلبه نقد شفاهی بر نقد مکتوب
احمد شاکری، نویسنده کتاب «درباره مانایی و میرایی» نیز در این نشست با اشاره به تقارن موضوع جلسه و کتاب با آغاز دهه اول ماه محرم، اظهار کرد: مجموعههایی که به ادبیات داستانی بهویژه ادبیات متعهد بپردازند در کشور کم هستند، بهویژه موسساتی که با رویکرد مباحث دینی به این مساله میپردازند؛ لذا پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سهم عمدهای در تولید این کتاب دارد.
وی ادامه داد: چندسالی است در پژوهشگاه محفلی راهاندازی شده که در آن با سبک و شیوه غیرمتداول دانشگاهی، درباره بحثهای نظری صحبت میکنیم؛ بخشی از بحث این کتاب نتیجه همان مباحث بوده است. فرایند تولید و چاپ این کار به دلایلی زمانبر بود. تقریبا نسخه ابتدایی اثر سال 92 آماده شد، در این پنج5 سال، یک بازنگری کلی روی کتاب صورت گرفت و برخی از نقدها کنار گذاشته شدند. نسخه اولیه شامل 12 نقد بود که به هفت نقد تقلیل پیدا کرد.
این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه اگر بخواهیم تقریبی بین ایام عاشورا، فرهنگ عاشورا و حوزه فکر، عمل و زندگیمان داشته باشیم، این مورد باید در حوزه نقد ادبی نیز صدق پیدا کند، گفت: نقد ادبی صدای بلند ادبیات متعهد است از منظری که قرار است مبانی، آرمانها و ارزشهای انقلاب و دفاعمقدس را به گوش ادبیات برساند. در طول 40 سال از عمر انقلاب اسلامی، جبهه ادبیات داستانی متعهد فراز و فرودهای بسیاری داشته و نقطه عطف آن تولید داستان بوده است.
شاکری افزود: جریان نقد ادبی متعهد، جزو مطالبات مغفول مانده حوزه ادبیات و جزو مهمترین مسائلی است که اکنونِ ادبیات و آینده آن را رقم خواهد زد. افراد بسیاری همچون عبدالعلی دستغیب، محمدرضا سرشار، مرحوم فیروز زنوزی جلالی، کامران پارسینژاد و محمد حنیف در این حوزه قلم زدهاند، اما نکتهای که در کلیت این نقدها و کلیت ادبیات داستانی وجود دارد این است که نقدهای شفاهی بسیار بیشتر از نقدهای مکتوب است و شاکله نظاممند قابل ارائه بهصورت مکتوب شکل نمیگیرد. بین نقد شفاهی و نقد مکتوب فاصله زیادی است که ادبیات باید به فکر پرکردن آن باشد.
نویسنده مجموعه داستان «باران نیمروز»، تصریح کرد: طیفی که در فکر نقد بوده و بیشتر تمرکز آنها نقد ادبی باشد، کم هستند. دلایلی باعث شده این شخصیتهای متعهد کارشان استمرار و تکثیر و تکثر نداشته باشند. جامعه ادبی هیچگاه در مواجهه با آثار داستانی ساکت نمیماند. این نیاز معقولی است که جامعه ادبی همیشه به دنبال این باشد که وزن یک اثر ادبی را بشناسد، ولی اینکه چه کسانی این کار را انجام میدهند، مهم است. با فقدان جریان نقد ادبی متعهد، جای این رکن تاثیرگذار را افراد یا مجموعههایی پر کردهاند که در این زمینه صلاحیت لازم را ندارند و رویکرد آنها بیش از آنکه فنی باشد، نوعی توصیف و مرور ادبیات است.
وی گفت: در ضعف و عدم وجود جریان نقد متعهد ادبی، مطالبات اصیل انقلاب به فراموشی سپرده میشود، نوعا افرادی که به نقد ادبیات میپردازند، نویسنده هستند. وزن حوزه نقد ادبی به دوش افرادی افتاده که بهطور تخصصی نمیتوانند در این زمینه عمل کنند. تک چهرههایی در ادبیات انقلاب وجود داشتند که در این حوزه درخشیدهاند، ولی تبدیل به جریان نشده است.
شاکری ادامه داد: یکی از معضلات ما در نقد ادبی، نقد سلیقگی است که معیارها محک اصالت داشتن و نداشتن نخوردهاند. معضل دیگر در این حوزه، نقد جانبدارانه یا به تعبیری انتقامجویانه است. برخی منتقدان با پیشفرضها یا پیش قضاوتهایی وارد نقد اثر ادبی میشوند. نیازمند یک جریان نقد ادبی به معنای درست هستیم و بدون آن نقد نمیتواند موثر باشد. در طول این سالها شاهد اتفاقات متعددی بودیم که ناشی از ضعف نقد ادبی است؛ در این حالت ادبیات یا نخبگان خود را فراموش یا طرد میکند. ادبیات جریانی زایا و پویا است که از جامعه، سیاست، علوم انسانی و ... تاثیر میگیرد. لذا اگر خطا و انحرافی صورت گیرد ،عمده دلیل آن این است که نقد ادبی حاکم، پخته و آزموده نیست.
نویسنده مجموعه داستان «نفس»، اظهار کرد: نقد ادبی از طرفی امور اندیشیده شده و پژوهشهای نظری را به میدان و عمل نویسندگی میآورد، چون نوعا نویسندگان با محافل پژوهشی مرتبط نیستند و از طرف دیگر نقد ادبی به حوزه ادبیات خدمت میکند. منتقد کارش استکشاف مساله است و اولین کسی است که با اثر مواجه میشود.
وی افزود: در این کتاب چند نکته مورد توجه بوده است؛ نخست اینکه نقدها رویکردمحور باشند. در فضای امروز نه تنها یک شکاف ارتباطی بین محافل دانشگاهی و حوزه ادبیات وجود دارد، بلکه یک شکاف بین حوزه نظری و عملی نیز دیده میشود. بسیاری از مبانی دانشگاهی دغدغه جامعه ادبی نیست و نوعا محافلی که باید فکر تولید کنند، مترجم فکر هستند. نقد رویکردمحور در جهت مطالبات انقلاب اسلامی و دفاعمقدس و مبانی فکری، فلسفی و کلامی انقلاب و دفاعمقدس است.
این نویسنده و پژوهشگر، گفت: در کنار رشد نقد، رشد هاضمه نقد هم مهم است. در ادبیات متهد انقلاب این تلقی غلط وجود دارد که اگر نقد یک اثر مثبت باشد آن اثر موفق است و اگر به انحرافات و ضعفها اشاره شود، مطلوب نیست. بیشترین خسارتها از این نگاه این بوده که بهترین منتقدان ما از سوی کسانی طرد شدهاند که جزو نویسندگان انقلاب بودهاند. سعهصدر در این زمینه خیلی اهمیت دارد.
شاکری در بخش پایانی سخنانش بیان کرد: دغدغه اصلی من نقد نبوده، چون هر نقدی معلول از مبانی فکری است و تا معیاری برای ورود به یک اثر ادبی نباشد، نمیتوان نقد کرد. دغدغه ما این است که اساسا در فلسفه ادبیات معیار چیست؛ لذا دغدغه اصلی من پژوهش بوده است. اما نکتهای وجود داشت که باعث شد وارد حوزه نقد شوم؛ نخست اینکه کارهای پژوهشی نوعا مخاطب عام ندارند و دومین نکته این است که آثار پژوهشی نیازمند مصداقی کاربردی است. چیزی که در کتاب «درباره مانایی و میرایی» ملاحظه میشود، نتیجه حداقل سه کتاب است که در آینده بهصورت جداگانه چاپ خواهند شد.
نظر شما