شاكري در حال حاضر دانشجوي دكتراي زبانشناسي در دانشگاه سوربن جديد پاريس است. ترجمه اين كتاب از نسخه انگليسي آن كه در سال ۱۹۶۱ منتشر شد، انجام شده است. كتاب تمهيدات در واقع به نوعي خروج از زبانشناسي متعارف بود و راه را براي رشتهاي جديد به نام گلوسمشناسي يا گلوسماتيك (Glossematics)، آن طور كه خود يلمزلف صورتبندي كرده بود، باز كرد. وقتي از زبانشناسي «متعارف» سخن ميگوييم مقصودمان نظريهها و مكتبهاي رايج زبانشناسي است. آن طور كه يكي از نظريهپردازان و يلمزلفشناسان فرانسوي، ژولين گرماس ميگويد، ايده گلوسمشناسي ادامه منطقي ايدههاي فردينان دو سوسور، زبانشناس سوييسي بود.
با اين حال، گلوسمشناسي يلمزلف نوعي فراگذشتن يا استعلاي زبانشناسي سوسور بود. به اين ترتيب، زبانشناسي يلمزلفي را بايد نوعي مكتب متفاوت با زبانشناسي استاندارد دانست. اين بر اهميت كتاب تهميدات ميافزايد. پروژه يلمزلف از اين پرسش بنيادي آغاز شد: زبان و زبانشناسي چيست؟ پاسخ او به طور كلي اين است كه زبان يك پديده يا شكلي از ارتباط نيست، بلكه «شالوده غايي زيست بشري» است. اين بدان معناست كه زبان پيش از زبان طبيعي (يا زبان در معناي متعارف) و پيش از آنچه در زبانشناسي رايج به عنوان علت يا علل پيدايش زبان و قواعد حاكم بر آن مرسوم است، وجود دارد.
زبان حتي پيش از شناخت و معرفت وجود دارد. اما هم شناخت و هم قواعد زباني در خود زبان درونماندگارند. بنابراين گلوسمشناسي يلمزلفي نوعي دانش درونماندگار (immanent) و كلگرا (holistic) است. با تسامح ميتوان گفت نظريه يلمزلف نوعي زبانشناسي پديدارشناسانه است. البته بايد تاكيد كرد كه گلوسمشناسي از جنس پديدارشناسي هوسرلي نيست، بلكه حتي فراتر از آن و اعم از آن است. اما براي فهم بهتر ميتوان از اين تشبيه استفاده كرد. نكته مهم ديگر نظريه زبان يلمزلف اين است كه معيار صدق يا اصل پايهاي روششناختي آن تطابق با واقعيت تجربي نيست، بلكه سازگاري دروني نظريه است.
جالب اينجاست كه يلمزلف اين اصل را «اصل تجربي» مينامد و در ادامه تاكيد ميكند اين صرفا يك قرارداد نظري است. مساله ديگري كه يلمزلف در اين كتاب و در روش علمي خود براي زبانشناسي آينده بر آن تاكيد ميكند، اين است كه هدف گلوسمشناسي فهم همه متنها، يعني هر متن ممكني در هر زبان ممكني- زبان در معناي كلي كلمه، نه صرفا زبان ملي- است. نظريه زبان هدفش تحليل نظامي است كه زبانهاي مختلف بر اساس آن ساخته شدهاند.
به همين دليل، يلمزلف كتاب خود را «تمهيدات» ناميده است، يعني بنيان نظري لازم براي يك پروژه بزرگ زبانشناسي كه ميتواند شامل شاخههاي متعدد باشد. اما يلمزلف آگاه است كه نميخواهد نظريه زبانشناسياش فقط در حيطه نظري و انتزاعي باقي بماند. او به كاربستهاي عملي زبانشناسي پيشنهادي خود توجه ميكند.
در فصل هفتم از كتاب، يلمزلف به اين نكته ميپردازد كه گسترش دادن چشمانداز يك نظريه شرط اصلي براي گسترش كاربستهاي عملي آن است. در واقع او تاكيد ميكند كه مهمتر از اينكه نظريه زبانياش چطور ميتواند گسترش يابد، بايد به اين موضوع پرداخت كه اين گسترش تا كجا ميتواند ادامه يابد. به همين دليل، او زبانشناسي خود را يك نظريه كلگرا و عام ميداند. تمام تلاش يلمزلف در اين كتاب طراحي يك الگوريتم براي تحليل همه دادههاي موجود است.
اين پروژه همانقدر كه جاهطلبانه است، به همان اندازه به تلاشي زياد براي انجامش نيازمند است. گلوسمشناسي يلمزلف قصد دارد هم شناخت، هم علم تجربي و بهطور كلي، بنيانهاي نظري ديگر نظريهها را زيرورو كند. شگفتآور نيست كه چنين رويكرد راديكال و بنيادانديشانهاي از سوي نظريهپردازان ديگر امري تهديدآميز تلقي شود.
يلمزلف در آخرين سال قرن نوزدهم در كپنهاگ متولد شد و در «فيلولوژي تطبيقي» به تحصيل مشغول شد و در نهايت با درجه دكترا در دانمارك در دانشگاه كپنهاگ شروع به كار كرد. او در جواني كتاب دوره زبانشناسي عمومي (۱۹۱۶) سوسور را خواند، اما از همان ابتدا با توجه به يافتههاي خودش تفسير متفاوتي از سوسور ارايه داد. او اين كار را در كتاب نخستش در سال ۱۹۲۸ انجام داد. او در سال ۱۹۳۱ به كمك چند نفر از همكارانش «حلقه زبانشناسي كپنهاگ» را تاسيس كرد. در آنجا نظريه گلوسمشناسي متولد شد.
در نهايت پس از چند كوشش مقدماتي، او كتاب حاضر را در سال ۱۹۴۳ به زبان دانماركي منتشر كرد. پروژه او در دانمارك و بهطور پراكنده در چند كشور ديگر پيگيري شد، اما مرگ يلمزلف باعث شد ديگر كسي اين موضوع را بهطور جدي پيگيري نكند. اما ايده گلوسمشناسي يلمزلف بر چند فيلسوف و نظريهپرداز ادبي تاثير گذاشت. به نوشته مترجم، دريدا از سوسور و يلمزلف متاثر بود. امبرتو اكو نيز ديدگاه يلمزلف درباره نشانه و چينهبندي را اقتباس كرد. البته مترجم مينويسد كه خوانش او از اين بخش نظريه يلمزلف «غلط و گمراهكننده» است.
رولان بارت، از نظر مترجم، نخستين كسي است كه نظريه يلمزلف را در عمل اجرا كرد. كتاب اسطورهشناسي بارت نخستين شرح و بسط آراي يلمزلف در فرانسه است. نظريه فرازبان و دلالتهاي ضمني را او از يلمزلف وام ميگيرد. دولوز و گوتاري ديگر فيلسوفاني بودند كه بهطور خاص در كتاب ضداديپ بخش كاملي را به يلمزلف اختصاص ميدهند. در بخشي از اين كتاب چنين نوشته شده است: «گلوسمشناسي تنها نظريه زبان مدرن و غيرآركاييك است.» (ص ۲۶ و ۲۷)
نظر شما