ممیزیهای سلیقهای، فراگیرشدن فضای مجازی بیضابطه و دانلود غیرقانونی کتابها، چاپ زیرزمینی کتابهای پرفروش ناشران و همه آفات چهار دهه اخیر کتاب، آنقدر کُشنده نبودهاند که گرانی بیش از صددرصد کاغذ داشته بوده است.
بدون تعارف، در صورت ادامه روند قیمت فعلی کاغذ، باید کتاب را جزو کالاهای لوکس بدانیم، و فقط عدهای خاص خریدار آن خواهند بود و از آنجا که اغلب دوستداران کتابـ البته به معنای واقعی کتاب، نه کتاب درسی، کمک درسی، شبه درس و امثالهمـ طبقه متوسط جامعه میباشند، باید فاتحهای برای کتابها و کتابخوانها بخوانیم!
نگارنده، کاغذ چهارونیم ورقی کیلویی 52 ریال -هر بند 1275 ریال- را به خاطر دارد که در قبال سفته ششماهه، از خیابان ظهیرالاسلام، قابل خریداری بود. سالِ دوری نیست و مربوط به 1356 شمسی است. به حافظه خودم بسنده نمیکنم و با محمدرضا جعفری ـمدیر نشر نوـ تماس میگیرم تا از کمترین قیمتی که کاغذ را دوران باشکوه امیرکبیر تهیه کردهاند، بگوید: سیوپنج ریال، کاغذ بالک و دو-سه ریال گرانتر، کاغذ سفید. بند کاغذ چهارونیم ورقی در حدود 860 ریال الی 930 ریال، در ابتدای دهه پنجاه.
در نخستین دهه انقلاب، کاغذ خارجی اعلا، از بندی سیصدتومان ـقیمت دولتی و عرضه شده از سوی مرکز توزیع چوب و کاغذـ بالاتر نرفت و روند روبهرشد قیمت کاغذ، تا قبل از سال 1390، با نرخ تورم همخوانی داشت و با انفجار قیمتها در پایان سالهای 91 و 92 شمسی، به قیمتهایی رسید که هرگز رو به نزول نگذارد و در خردادماه امسال به این سو، روندی را طی کرده که علاوه بر کم سابقه بودن، عدم فروش را نیز رقم زده است.
در تابستان سال 1357، اکثر قریببهاتفاق ناشران مذهبی، حداکثر صفحهای نیم ریال(= ده شاهی) کتاب را قیمتگذاری میکردند و بهای کاغذ، در قیمتگذاری کتاب، دوازده تا پانزده درصد هزینههای کتاب را دربرمیگرفت و این مبلغ نزد ناشران عمومی، کمتر از یک ریال (هفت و نیم شاهی) بود و انتشارات امیرکبیر در سال 1356، تجدید چاپ سوم «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» را با قریببه 1300 صفحه، با جلد گالینگور و روکش، 1380 ریال قیمتگذاری کرده بود. میانگین قیمت یک ریال برای هر صفحه، برای کتابی که مخاطبان خاص خود را داشت و حتی اهل تاریخ را نیز برخی مطالبش، حوصلهسر میبرد.
کاغذ از دیرباز «جانِ کتاب» بوده است و وابستگی آن به دیگر کشورها، قوزبالای قوزی است که هرگز فکر عاجل و تأثیرگذاری برای آن نشده است و «کارخانه کاغذ پارس» هرگز نتوانسته است پاسخگوی نیازهای داخلی باشد. بماند کیفیت و کمیت آن که همواره دغدغه خاطر ناشران بوده است.
نگارنده دو نمونه کاغذ اعلا را به خاطر دارد. کشتی نشان روسی، که در گرافهای نایلونی وارد کشور میشد و هر بند آن بین 7 تا 10 برگ اضافه دانست. پانصدوهفت تا پانصدوده برگ، حال آن که کاغذ ایرانی در بهترین شرایط پانزده-بیست برگ کم داشت و ما باید در قبال هر صد بند آن، 51 بند «آواریه» تحویل چاپخانه میدادیم!
و دوم، کاغذ «میتسوبیشی» ژاپنی که در بستهبندی 250 برگی حتی تا 260 برگ -و گرافبندی پلاستیکی- در عدلهای 40 بندی بستهبندی شده بودند و مصرفکنندگان -عموماً ناشران- نه تنها از پرداخت آواریه معاف بودند، بلکه تعداد جلد کتاب بیشتری نیز از صحافی تحویل میگرفتند. کاغذهای تولیدی کشورهای اروپایی همانند آلمان، فنلاند، سوئد و... همواره از کیفیت و کمیت خوبی برخوردار بوده است. در میان کشورهای آسیایی، اندونزی، همتراز اروپاییها، کاغذ تولید میکرد و کاغذهای چینی، عیبهای خاص خود را داشت. اندازههای گوناگون در یک بند، کسری تا حد 50 برگ در هر بند، دارای چسبندگی به خاطر نداشتن «گانه» مخصوص کاغذ و مکش چند برگ با هم، و سفید درآمدن فرمهای چاپ شده، عمدهترین عیوب کاغذهای چینی بود، و شاید ما، کالای بنجل چینی میخریدیم و آنها کاغذ خوب و مرغوب نیز داشتند!
نگارنده در سال 1357، نیک به خاطر دارد اولین چاپ «علل گرایش به مادیگری» استاد مطهری، با بیش از 250 صفحه که توسط انتشارات حکمت به چاپ رسیده بود، بر روی کاغذ اعلا، 100 ریال و روی کاغذ کاهی، 75 ریال قیمتگذاری شده بود و سه کتاب اخوان الصفا، ملاصدرا و احمدبن حنبل با 152 تا 160 صفحه (اصطلاحات 9 یا ده فرم) از سوی انتشارات نامک، پانزده هزار تومان قیمتگذاری شده است. تقریبا صفحهای صدتومان؛ یعنی بین 1500 تا دو هزار برابر در فاصله چهل ساله 1397ـ1357.
«اصلاح یا انقلاب» را انتشارات پیام امروز در شمارگان 500 نسخه و 592 صفحه، پنجاهودوهزار تومان قیمتگذاری کرده است: صفحهای 879 ریال. نامک و پیام امروز از جمله ناشران شریف و زحمتکشی هستند که بخشی عمده فنی تولید کتاب را خود عهدهدار میشوند و در صورت واگذاری آن، مراکز آمادهسازی کتاب، میباید مانند برخی ناشران حرفهای، بالای صفحهای 1500 ریال قیمت هر صفحه را محاسبه کنند.
با داوود موسایی -مدیر محترم نشر فرهنگ معاصر- تماس میگیرم تا از او سوالم کنم، چگونه توانسته است فرهنگ فارسی مرحوم صدری افشار، ویراست دومش را با 1900 صفحه و جلد گالینگور و روکش، نودهزار تومان قیمتگذاری کند. و میدانم کاغذ این کتاب را سفارش داده و در ابعاد استاندارد و معمولی به چاپ نرسانده است. شمارگان این کتاب هزار نسخه است. پاسخ موسایی ساده و جامع است: به یک چاپ و هزار نسخه فکر نمیکنیم، به دنبال سود کوتاه مدت نیستیم، پرت کاغذ نداریم، صرفهجویی را به حداکثر رساندهایم، مراعات حال خریدار را میکنیم و بعد به شوخی میگوید: یارانه هم میدهیم! و وقتی میپرسم: آیا توان جایگزینی کتابهای فروخته شده را داری، میگوید: باید تلاش کرد و خسته نشد.
در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، شعار مرحوم زندهیاد همایون صنعتیزاده در فرانکلین، برابری قیمت یک جلد کتاب، با یک عدد ساندویچ و یا یک بلیط سینما بود. میانگین قیمت بلیط سینما 30 تا 40 ریال و ساندویچ 25 ریال بود! از ابتدای دهه 80 که روند رو به نزول شمارگان کتاب آغاز شد، تا به امروز که اطلاق چاپ، به آن چندان زیبنده نیست و بهتر است بگوییم: «تکثیر»؛ آن هم در پنجاه و صد و دویست و حداکثر پانصد نسخه، شاهد رشد و ترقی قیمت کتاب بودهایم و قشر کتابخوان کشور، همواره اعتقاد داشتند کتاب، نسبت به کلیه کالاها، همواره ارزانتر بوده و رسالت فرهنگی نیز مزید بر علت بود و اکثر قریببهاتفاق ناشران، رعایت انصاف در قیمتگذاری را میکنند، اما امروز چه؟ آیا راهی برای رعایت انصاف با این قیمتهای سرسامآور باقی مانده است؟
ناشر نمیتواند همانند میلگرد و آهنفروش و فروشنده لوازم خانگی و موبایلی که با ارز 4200 تومانی وارد کشور شده و حاضر نیستند آن را با دلار بالای 1000 تومان بفروشند، کالای فرهنگیاش را احتکار کرده و گرانتر بفروشد. چرا؟ اولاً؛ تمامی مشخصات این کالای فرهنگی را همگان بر اساس شناسنامه کتاب میدانند و ثانیاً؛ دست بردن در قیمت کتاب، یک کار ضدفرهنگی به حساب میآید و ناشر و کتابفروش در این میان چه باید بکنند که در فاصله کمتر از دو ماه، یک لیتر شیر پاستوریزه 1250 تومان را باید 2500 تومان بخرند، اگر که از وزنش نزده باشند؟! چون ناشر است؟
کاغذ قبل از پیروزی انقلاب، یارانه دریافت نمیکرد و امروز نیز چنین است و به رغم حذف بیش از یک دههای یارانه کاغذ -که توسط برخی ناشران در سال 1385 مطرح شد و بسیار زودتر از پرداخت یارانه نقدی به مردم، این خواسته از قوه به فعل آمد- شاهد حذف ناشران گلخانهای -بنابه تعبیر درخواست کنندگان حذف یارانه کاغذ- از گردونه نشر کشور بودیم، اما شاهد بالندگی در عرصه تولید و شمارگان آن نبودیم. چرا؟
نزول شمارگان کتاب به تدریج در دوره دوم دولت اصلاحات آغاز شد و عدم اعتماد عمومی به کتاب در همین سالها، رقم خورد و با چرخش عجیب خرید کتاب از ناشران دولتی در سال 1385، ضربه نهایی و کاری به ناشران بخش خصوصی وارد آمد و با حذف یارانه کاغذ در سال 1385، گل بود به چمن نیز آراسته شد و ممیزی سلیقهای کتاب، آخرین میخ را آماده کوبیدن بر تابوت نشر کرده بود که دولت یازدهم از راه رسید و با تعدیل سیاستهای سلیقهای و قانونمندتر شدن ضوابط تولید کتاب، چشمانداز خوبی برای تولید و شمارگان کتاب، نمایان کرد، اما آنقدر کج سلیقگیهای قبلی، نفس صنعت نشر کشور را به شماره انداخته بود که سه-چهار سال به طول انجامید تا نفسی تازه کند. با تغییر محل نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از شهر آفتاب به مصلی و طرحهای عیدانه، پاییزانه، تابستانه خانهکتاب، اندکی ناشران را بر سرذوق آورد و امیدوار ساخت، اما آنچه که طی سه ماه اخیر رقم خورده است، علاوه بر تعطیلی تدریجی صدها چاپخانه و بیکاری هزاران کارگر چاپچی و صحاف، به تدریج بازار کتاب را از کتابهای روز خالی خواهد کرد و این یعنی مرگ نشر و کتاب.
تجربه تلخ دیگر در کشور ما، عدم بازگشت قیمتها به قبل و یا حتی قیمتهای واقعی است. مگر پراید شش هفت میلیونی قبل از سال 90، به بیست و سه چهار میلیون در سال 91 نرسید؟ و آیا به قیمت قبلی خود بازگشت؟ امروز که گفته میشود قیمت این خودرو بیکیفیت به چهل میلیون تومان رسیده، امیدی به بازگشت به همان قیمت24 میلیونی وجود دارد؟
اگر این امر در مورد کاغذ پابرجا بماند و کاغذ را کیلویی قریببه هشت هزار تومان و بیشتر بخریم، جامعه کتاب نخوان ما، همین دویست سیصد نسخه را برنخواهد تابید و کتاب که اصلیترین شکلدهنده فرهنگ کشور ماست، از حیز انتفاع خارج خواهد شد.
بیش از چهار دهه تجربه حضور در بازار و نشر و کتاب به من میگوید: شرایط سخت و طاقتفرسا، همچون دوران جنگ تحمیلی، ممیزیهای بیربط و کاملاً سلیقهای و حزبی، فراگیرشدن فضای مجازی بیضابطه طی یک دهه گذشته و دانلود غیرقانونی کتابها، چاپ زیرزمینی کتابهای پرفروش ناشران و همه آفات چهار دهه اخیر کتاب، آنقدر کُشنده نبودهاند که گرانی بیش از صددرصد کاغذ داشته بوده است. فکری عاجل باید.
نظر شما