دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۷
ترجمه‌های بد خیانت ادبی است/دوباره‌کاری را در حد مرده‌خوری می‌دانم

شقایق قندهاری می‌گوید: هر مترجمی دلش می‌خواهد از او کاری ماندگار به چاپ برسد. اما دوباره‌کاری‌ها همیشه به این حرفه صدمه زده است. تاریخ ما را قضاوت می‌کند و ترجمه‌های بد نوعی خیانت ادبی است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در بین کسانی که به ترجمه آثار ادبی مشغولند عده‌ای به مثابه شغل و حرفه به آن می‌نگرند و به طبع کارنامه پربارتری دارند. بزرگ‌ترین گله و شکایت این مترجمان هم از ترجمه‌های موازی موجود در بازار است. به همین علت بسیاری از مترجمان ترجیح می‌دهند تا از نویسندگانی که کمترشناخته شده هستند،‌ اثری ترجمه کنند تا در نهایت شاهد ترجمه‌های موازی کمتری از آن اثر باشند. با شقایق قندهاری از مترجمان پرکار حوزه کودک و بزرگسال به بهانه انتشار ترجمه‌اش از رمان «ناخوش‌احوال» گفت‌وگویی انجام دادیم که درباره نحوه انتخاب اثر برای ترجمه و رفتارهای درستی است که ناشران و مترجمان می‌توانند داشته باشند تا همچنان از کتاب و کتاب‌خوانی استقبال شود.

 آیا پیش از این اثری از آلبرتو باررا تیسکا در ایران ترجمه شده است و اینکه چه ویژگی‌هایی در این اثر وجود داشت که به ترجمه آن راغب شدید؟
«ناخوش‌احوال» اولین رمان آلبرتو باررا تیسکا  است. کسانی که سابقه روزنامه‌نگاری دارند شاید فقط یکی دو اثر داستانی داشته باشند اما به طور معمول کارهای قوی و منسجمی از آب درمی‌آید. مقدمه‌ای که در ابتدای این رمان آمده ذهن مخاطب را با نوع رمان آشنا می‌کند. در واقع بر خلاف آنچه شاید در وهله‌ اول به نظر برسد، طرح و ساختار این رمان به گونه‌ای است که با رمانی سراسر غم واندوه مواجه نیستیم و با مفهوم رنج ناشی از انواع بیماری- چه جسمی و روحی- در کنار مفهوم امیدبخشی مانند خود زندگی و ظرافت‌های زیبایش روبه‌رو می‌شویم. رمان زندگی پزشکی جراح را روایت می‌کند که به ناگهان و بدون هیچ زمینه‌ قبلی در برهه‌ای از زندگی با بیماری سخت پدرش مواجه می‌شود. شروع این رمان بی‌نظیر است و مخاطب را برای مطالعه‌ ادامه رمان ترغیب می‌کند. عنوان اصلی کتاب «بیماری» بود، اما ما در این رمان شخصیت‌هایی داریم که بیشتر درگیر بیماری‌های روحی هستند تا جسمی و به همین دلیل نام «ناخوش‌احوال» را به ناشر پیشنهاد دادم. به نظرم نویسنده به خوبی توانسته داستان و ماجرای شخصیت‌های مختلف این کتاب را به طور موازی پیش ببرد و رفته رفته در نقطه‌ای ماجراهای این شخصیت‌ها با هم تلاقی پیدا می‌کند. استقبال مخاطب هم از این اثر بسیار خوب بود و در عرض یک ماه تجدیدچاپ شد.
 
بیشتر  رمان‌هایی که روزنامه‌نگارها می‌نویسند در نهایت  به مستندنگاری بیشتر شباهت پیدا می‌کند. اما این اثر داستانی کامل است و از این جهت ویژه به نظر می‌رسد.
بله این اثر به طور کامل داستانی است و حالت گزارش‌گونه ندارد و حتا به نظرم می‌توان به عنوان یک اثر فاخر ادبی آن را قلمداد کرد. من در یک سفر خارجی به این رمان برخوردم و وقتی مطالعه‌اش را شروع کردم،‌ خیلی غافلگیر شدم،‌ ولی مدتی زمان برد تا من فرصت کنم ترجمه آن را آغاز کنم.

کتاب‌ها را اغلب خودتان برای ترجمه انتخاب می‌کنید یا به انتخاب‌های ناشر هم تن می‌دهید؟
به هر دو صورت کار می‌کنم ولی در هر صورت معیار اصلی‌ام این است که آن اثر را دوست داشته باشم و با آن ارتباط عمیقی برقرار کنم. خیلی اوقات هم می‌شود که از بین پنج شش اثری که ناشر به من پیشنهاد می‌دهد هیچکدام را انتخاب نمی‌کنم چون با معیارها و سلیقه‌ من نمی‌خواند.

برنده شدن یک اثر در جوایز ادبی مانند گنکور،‌ بوکر و ... چقدر به عنون ملاک انتخاب آن اثر جهت ترجمه برایتان مطرح است؟
به هیچ وجه. همه ما می‌دانیم وضعیت جوایز در ایران به چه شکلی است و به هر حال در دیگر کشورها هم وضع کمابیش به همین شکل است. نباید منکر این شویم که جایزه، سلیقه عده‌ محدود و مشخصی است و ممکن است سلیقه من به عنوان مترجم یا خواننده نباشد. در قید و بند این نیستم که اینجور آثار را ترجمه کنم و پس از سال‌ها فعالیت به ملاک و معیار خاص خودم رسیده‌ام و اثری را ترجمه می‌کنم که با آن ارتباط خوبی برقرار کنم.



به نظر می‌رسد به معرفی نویسندگان جدید بیشتر علاقه دارید تا ترجمه اثار کلاسیک؟
بله برای من این اتفاق زیاد افتاده است و ترجیح می‌دهم تا جایی که می‌شود کار تکراری نکنم.

بسیاری از مترجمان قبل از ترجمه هر اثری، فیپا را بررسی می‌کنند تا  کاری تکراری ترجمه نکنند و این یک نوع اخلاق حرفه‌ای است.
بله و حتا من گاهی با اصرار ناشر هم سراغ کار تکراری نمی‌روم و ترجیح می‌دهم که دوباره کاری نکنم و برای خودم هم ترجمه کاری که قبلا ترجمه شده اصلا جذاب نیست. مساله ترجمه‌های موازی بسیار به این صنعت ضربه می‌زند و طبق آماری که دارم بیش از 60 ترجمه از شازده کوچولو وجود دارد و این مساله دردناکی است.  به نظرم گاهی ما مترجمان و ناشران هم نسبت به هم کم‌لطف هستیم. وقتی من می‌دانم فلان مترجم مشغول معرفی و ترجمه آثار نویسنده مشخصی است، ترجمه دوباره آن‌ها از سوی من یا شخص دیگری توجیه ندارد و  تنها در دو صورت ترجمه دوباره آن‌ها قابل توجیه است؛ یکی اینکه ترجمه قبلی در دسترس نباشد و شامل مرور زمان شده باشد و دیگر اینکه من مترجم مطمئن باشم ترجمه قبلی دارای نواقصی است و ترجمه من صددرصد از او بهتر خواهد بود. وقتی تعداد این ترجمه‌های موازی از کنترل خارج شود، مخاطب هم قادر به تشخیص ترجمه خوب از بد نخواهد بود و مترجم،‌ کتاب اصلی و در نهایت نشر ما آسیب می‌بیند. اگر این اتفاق بیفتد ترجمه ما روندی حرفه‌ای پیدا خواهد کرد. استمرار شرط اصلی موفقیت در حرفه ترجمه است و در حقیقت پیوستن ایران به کپی‌رایت این امر را میسر می‌کند. اگر ما به کپی‌رایت بپیوندیم ناشران با مترجمان درجه یک و کاربلد کار می‌کنند و از ترجمه‌های ضعیف موجود در بازار به نحو چشمگیری کاسته خواهد شد.

و امنیت شغلی مترجمان هم بالا می‌رود و یک مترجم تا پایان ترجمه اثر این نگرانی را ندارد که چند نفر دیگر هم مشغول ترجمه همان اثر هستند.
و اصلا چرا باید این نگرانی وجود داشته باشد. البته یکی از دلایلی که کپی‌رایت اتفاق نمی‌افتد مربوط به حذفیاتی است که گاهی مترجم ناگریز از آن است. اما در نهایت کپی‌رایت به حرفه‌ای‌شدن ترجمه می‌انجامد و جلوی ترجمه‌های سطحی و موازی گرفته می‌شود. هر مترجمی دلش می‌خواهد از او کاری ماندگار به چاپ برسد. اما دوباره‌کاری‌ها همیشه به این حرفه صدمه زده است. تاریخ ما را قضاوت می‌کند و ترجمه‌های بد نوعی خیانت ادبی است. ما همین لحظه و همین امروز را نباید ببینیم. چه ما باشیم و چه نباشیم،‌ کتاب‌ها در قفسه‌ها باقی می‌مانند و نباید مخاطب با اثری سطحی مواجه بشود. معتقدم باید به مخاطب احترام گذاشت و در حرفه‌ ترجمه این ادای احترام با ارائه‌ یک ترجمه‌ دقیق، خوب و ادبی اتفاق می‌افتد و همین‌طور هم با انتخاب آثار خوب و معرفی نویسندگان شاخص جهانی؛ حتی اگر کمتر شناخته شده‌اند.

رعایت اخلاق حرفه‌ای هم می‌تواند تا حدی فقدان کپی‌رایت را جبران کند.
بله دقیقا. من دوباره‌کاری را در حد مرده‌خوری می‌دانم. من مترجم وقت بسیار محدودی در اختیار دارم و ترجیحم این است که به جای ترجمه دوباره رمانی مانند «کوری» که ترجمه‌های خوبی از آن در بازار کتاب موجود است،‌ کار جدیدی ترجمه کنم و اثر ادبی تازه‌ای در اختیار مخاطب جدی و علاقه‌مند قرار بدهم.



جمع‌بندی من این است که شما اولویت‌تان در ترجمه از نویسندگان به روز و جدید است. رویکردتان درباره ترجمه آثار کلاسیک جهان مانند آثار همینگوی و فاکنر چیست. دوباره کاری را درباره این آثار هم محکوم می‌کنید؟
راستش ترجمه این نویسندگان هم به من بسیار پیشنهاد می شود. به عنوان مثال دوست دارم از چخوف ترجمه کنم. اما از برخی نویسندگان کلاسیک هم چندان تمایلی به ترجمه ندارم چون با آن‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنم. اما با دنیای ادبیات داستانی معاصر بیشتر ارتباط برقرار می‌کنم و چون بخش مهمی از کار یک مترجم لذت بردن از اثر است بنابراین ترجیحم این است که کاری را انجام بدهم که از آن لذت می‌برم.

چه کار جدیدی در دست انتشار دارید؟
رمان نوجوانی برای نشر افق ترجمه کرده‌ام که مراحل پیش از چاپ را می‌گذراند. نویسنده طنز جالب و بازی‌های زبانی دلنشینی دارد و خودم خیلی به آن علاقه‌مندم. این رمان«شجاع مثل تو» نام دارد. همچنین یک اثر بزرگسال هم برای نشر آموت ترجمه کرده‌ام که در فضای وهم‌آلودی می‌گذرد. نام این رمان «در پی پایان» است.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها