درباره این موضوع کتابهایی نیز در قالب مستندنگاری و خاطرات به رشته تحریر درآمده که یکی از آنها کتاب «ایستاده در حصار» است که روایتی از نبرد رزمندگان اسلام در پاوه را به تصویر میکشد. این کتاب به قلم آیت معروفی تدوین و نشر فاتحان آنرا در 288 صفحه در سال 1395 منتشر کرده است.
در ادامه بخشهایی از این کتاب انتخاب و پیشروی علاقهمندان قرار گرفته است.
نبرد در جاده کرمانشاه
«دی و بهمن 58 ضدانقلاب تقریبا به پاوه مسلط شده بود. آنها حدود یک گردان سیصد نفری نیروی مسلح در جاده کرمانشاه - پاوه داشتند و از گردنه بدرآباد تا روستای شمشیر را در اختیار گرفته بودند. بابایی میگوید: «همان روزها بود که سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را در کرمانشاه تشکیل دادیم.» سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را در ساختمان کدیورِ محله فردوسی کرمانشاه تشکیل دادند. بروجردی و لطیفیان، مسئول اطلاعات کرمانشاه، آنجا مستقر شدند. تشکیلات را سازماندهی کردند. در شمال کردستان، شمال آذربایجان و سقز نمیشد سازمان تشکیل داد،چون دست حزب بود...
13 دی، محمد بروجردی، فرمانده سپاه منطقه 7 کشوری، به احمد متوسلیان ماموریت داد جاده پاوه - کرمانشاه را آزاد کند تا پاوه را از محاصره در بیاورد. به جرات میتوان گفت از جمله عوامل اصلی موفقیت احمد در انهدام برقآسای مواضع ضدانقلاب پیرامون شهر پاوه، حضور ناصر کاظمی بهعنوان فرماندار بود. هاشم فراهانی هم در آزادسازی پاوه بوده است. میگوید: مدتی طولانی بود که در کرمانشاه مانده بودیم. احمد گفت اینطوری نمیشود. باید هرطور هست، خودمان را به پاوه برسانیم. چند بار سوار هلیکوپتر شدیم، اما هربار بهخاطر ابری بودن هوا و نداشتن رادار، پروازمان نیمهکار میماند. احمد با اصرار دو تا جیپ از ارتش گرفت و با آنکه جاده ناامن بود، راه افتادیم سمت پاوه. من در ماشین عقبی بودم. بیسیم دست من بود. یک تیربار ژ3 هم در کابین جلوی خودرو کار گذاشته بودیم. تا جوانرود را یکساعته رفتیم. هیچکس تصور نمیکرد که ما تا آنجا را زنده رفته باشیم. روز رأیگیری دوره اول ریاستجمهوری، 5 بهمن، وارد جوانرود شدیم. پای چند تا صندوق رأی درگیری شده بود. چند نفر شهید شده بودند. ما هم رفتیم امنیت صندوقهای رأی را تامین کنیم. در پاوه هم رأیگیری انجام شد؛ 7714 نفر رأی دادند.»
ردپای همت در پاوه
همت اردیبهشت وارد پاوه شد. چند روزی از 25 سالگیش می گذشت. معلم بود. برای همین شد مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران پاوه. نشریه پیام پاوه را هم او راه انداخت. برادرش میگوید: من فروردین رفته بودم پاوه. وقتی برگشتم، ابراهیم را در صحن سپاه شهرضا دیدم که هنوز مشغول فیلم نشان دادن به مردم است. صداش کردم گفتم کجا؟ گفت میرود فلان روستا فیلم نشان مردم بدهد. گفت جمعیتش خیلی زیاد است. درِ ماشین باز بود. گفتم الان دو سال است کارت همین است. مردم هرچی میخواستند از انقلاب بفهمند، فهمیدند. اگر راست میگویی و میخواهی مفید باشی، بیا برو پاوه. آنجا خیلی بیشتر به تو احتیاج دارند. گفت باشد. میروم. همان لحظه هم گفت میروم. بدون اینکه بخواهد معطل کند یا بهانه بیاورد یا چیزی را بر چیز دیگری ترجیح دهد. گفت امروز را که منتظرم هستند، البته میروم. فرداش رفت جهاد دانشگاهی اصفهان، چندتایی از بچههای جهاد همراهش شدند. یکسری فیلم از آنجا گرفت با نوار و کتاب و چیزهای دیگر رفت پیش آقای طاهری، امام جمعه اصفهان، صحبت کرد، آمد پاوه.»
حادثهای که هرگز فراموش نشد
«در تمام این سالها، هر مرداد بزرگداشت حادثه پاوه برای پاوهایها ترک نشد. 22 بهمن 66، صیاد به پاوه آمد و گفت: مدتهاست نیت کرده بودم خدمت شما برسم و با شما صحبت کنم. میدانید آمدن ما به اینجا نیت داشته است. فقط این نبود که بیاییم در مراسم شرکت کنیم و دعوتی قبول کنیم. به احترام شما مردمی که خاطرات بسیار شیرینی از شما دارم. بهعنوان یک سربازی که همرزم شما بودم در این منطقه. به احترام خانواده معظم شهدایی به اینجا آمدهام که واقعا بر گردن من و امثال من حق دارند. چه شهدای همین منطقه چه شهدای سربازان اسلام که آمدند اینجا و کتار همرزمان بومی خودشان جنگیدند. شهدای عظیمالشأنی چون شهید چمرانها که پیشتاز تمام حرکاتمان بودند. ما با این نیت آمدیم که یک یادآوری کوچکی بکنیم، هرچند زبان ما برای بیان این یادآوری کوتاه است و بگویم عزیزان، امت شهیدپرور و قهرمان پاوه در تاریخ انقلاب اسلامی مملکت ما، نام شما باشکوه و درخشان خواهد بود.»
یاد ایام ...
سال 1375 همزمان با سالروز حماسه پاوه، صیاد شیرازی به پاوه رفت و در کنار بیمارستان پاوه یادمانی برای مقاومت پاوه افتتاح کرد. مهرماه سال 1390 آیتالله خامنهای به کرمانشاه سفر کرد. 25 مهر، یعنی روز ششم سفر، به پاوه رفت و در اجتماع پرشور مردم سخنرانی کرد.
نظر شما