مهمانان، کودکانی از سراسر ایرانند؛ در سرای کتاب به میزبانی موسسه خانه کتاب. جمع شدهاند تا بعد از 6 ماه، نظر داوران نخستین جشنواره «بخوانیم بفهمیم بگوییم» را درباره تلاششان بفهمند. پدرها و مادرها هم هستند.
مهمانان، کودکانی از سراسر ایرانند؛ در سرای کتاب به میزبانی موسسه خانه کتاب. جمع شدهاند تا بعد از 6 ماه، نظر داوران نخستین جشنواره «بخوانیم بفهمیم بگوییم» را درباره تلاششان بفهمند. پدرها و مادرها هم هستند.
قرار از اول همین بوده که کنار فرزندانشان باشند تا ایستگاه آخر رقابت که اینجا رنگ عوض کرده، چراکه رقابت، برنده دارد و بازنده، اما اینجا نقل فرهنگ و کتابخوانی است.
سرود ملی که پخش میشود همه به احترام میایستند. بچههای قدونیمقدی که وقتی روی صندلی مینشینند، حتی پایشان به زمین نمیرسد. بعضی لباس رسمی پوشیدهاند و شبیه بزرگترها شدهاند؛ بعضی هم لباس رنگی به تن دارند و با کنجکاوی بین صندلیهای ردیف شده، راهی را برای شیطنت جستجو میکنند.
جان کلام نیکنام حسینیپور که به رسم میزبانی پشت تریبون میرود خانواده محوری را مهمترین رویکرد جشنواره «بخوانیم بفهمیم بگوییم» معرفی میکند. مدیرعامل موسسه خانه کتاب فرصت را غنیمت میشمرد و در جمع خانوادهها از افت شمارگان کتاب کودک و نوجوان میگوید. حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از مولفان کتاب کودک و نوجوان بخش دیگری از صحبت مدیرعامل موسسه خانه کتاب بود.
امروز در جشن کتابِ مهمانان سرای کتاب، خاطرهبازی نویسندهها بازارِ گرمی داشت. جعفر ابراهیمی دست بچهها را گرفت و به دهه 40 بُرد؛ روزگاری که لذت کتابخوانی را کشف کرد و هنوز جایگزینی برای این لذت پیدا نکرده است.
میگفت و بچهها سراپا گوش شده بودند. آن زمان مردم خیلی زودتر از حالا سر به بالین میگذاشتند اما جعفر ابراهیمی که امروز در مقام نویسنده برای بچهها سخن میگوید، تا اذان صبح زیر نور ماه گوشه دنج بالکن کتاب میخواند و میخواند و میخواند. بابت محرومیتها و دشواری پیدا کردن کتابهایی که گاهی امیدی برای پیدا کردنشان نبود، خوشحال است. اما خوشحالتر است که مخاطبانش این محرومیتها را تجربه نمیکنند، امروز فرصت دارند تا در جشنوارهها شرکت کنند و از کتابهایی که خواندهاند بگویند و بشنوند.
ابراهیمی بزرگترین اتفاق نوجوانیاش را عضویت در کتابخانه عمومی پارک شهر تهران میداند. 17 ساله بود و میتوانست آزادانه کتاب انتخاب کند.
ابراهیمی که از داوران جشنواره «بخوانیم بفهمیم بگوییم» بود، رضایت خود را از تلاش بچهها اعلام میکند و در عینحال تاکید دارد که تواناییشان بیشتر از اینهاست.
فریدون عموزاده خلیلی دیگر سخنران این برنامه است. او هم مخاطبش را کودکان قرار میدهد. پیشنهاد میکند تا مجریان جشنواره، تواناییهای دیگر بچهها را هم ببینند و به کودکان دست به قلم بیشتر توجه کنند.
کودکان را دعوت کرد تا از رویاهای خود بنویسند. پیوند خواب و واقعیت، کودکانی که تجربه نوشتن داشتند را به ذوق آورد. دست بالا کردند و گفتند که «من هم نویسندهام.»
سپیده خلیلی، نویسنده هم پشت تریبون آمد. خطاب به مادر و پدرها تاکید کرد که برای فرزندانشان کتاب بخوانند. گفت که وقتی برای بچهها کتاب خوانده میشود یعنی همقد بچهها میشوند و بچهها تلاش میکنند همقد آنها شوند، این لحظههاست که نزدیکی بین دو نسل شکل میگیرد.
خلیلی تاثیر کتابخوانی والدین برای بچهها را با آینده آنها پیوند زد. گفت که این تاثیر مانع میشود تا گذشتهشان را فراموش کنند. این نویسنده گفت که خانوادهها باید اجازه دهند بچهها هم سهمی در انتخاب کتابهایشان داشته باشند و از تجربه دریافتها و خیالپردازیهای خود بگویند، چراکه میآموزند چگونه از احساساتشان حرف بزنند.
امروز بچهها از آنچه تجربه کردند، حرف زدند و گفتند اینجا ایستگاه آخر نیست. پیوندشان را با کتاب ابدی کردند.
نظر شما