جمعه ۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۰
اعتضادالسلطنه در تاریخ نگاری نوین الگویی برای باقی مورخان شد

زهرا امیری: اعتضادالسلطنه در شیوه تاریخ‌نویسی سنتی از اصل موضوع خارج می‌شد و بیشتر به فرعیات می‌پرداخت. این‌ها گرفتاری‌هایی است که در کتاب «اکسیرالتواریخ» دیده می‌شود که در بسیاری از موارد هم از جاده انصاف خارج می‌شوند. ولی وقتی تاریخ‌نگاری نوین در کنار سایر علوم از کشورهای اروپایی وارد ایران شد، تاریخ‌نگاری او خیلی متحول شد و اصلا او الگویی شد برای باقی مورخین که اغلب درباری بودند و شرح زندگی پادشاهان را می‌نوشتند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مریم منصوری: کتاب «زندگی، آثار و شیوه تاریخ‌نگاری علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه» با مقدمه  متولی حقیقی و تحقیق و تالیف زهرا امیری منتشر شده است. این پژوهش، پیرامون شناخت ابعاد شخصیتی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه به عنوان یک رجل سیاسی است که در اکثر سمت‌ها و مناصب دولتی و فرهنگی به ایفای نقش پرداخته است. اعتضادالسلطنه در تاریخ قاجار به «شاهزاده دانشمند» معروف بود. علاوه بر مناصب سیاسی در حیطه فرهنگی هم فعالیت و تکاپوهای زیادی داشت. وی با توجه به جایگاه برجسته‌اش به عنون رئیس‌دارالفنون و سپس تصدی وزارت نوبنیاد علوم، ضمن توجه به نوشته‌های اروپائیان، با تالیف آثاری نزدیک به سبک تاریخ‌نگاری غربی، گامی مهم برای رواج این شیوه تاریخ‌نگاری در ایران برداشت.
با زهرا امیری که در این کتاب کوشیده تا بر آثار و زندگی اعتضادالسلطنه نور بتاباند، گفت‌وگویی درباره این کتاب داشته‌ایم که در پی می‌آید:                                        
 
در ابتدا کمی به معرفی اعتضاد‌السلطنه بپردازید.
علی‌قلی میرزا اعتضادالسلطنه، پسر چهل و هفتم فتحعلی‌شاه بود. فتحعلی‌شاه، همسران متعددی داشته و اعتضادالسلطنه، فرزند چهل و هفتمش بوده است. در سال 1237 قمری، برابر با  1200 شمسی در تهران، از مادر گرجی متولد شد. در سال 1298 قمری، مصادف با 1259 شمسی به علت ناراحتی ریوی درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم هم دفن شد. او با عنوان «شاهزاده دانشمند» معروف بود.
 
چرا وی را «شاهزاده دانشمند» می‌نامیدند؟
اعتضادالسلطنه به همه علوم علاقه داشت و سعی می‌کرد که از هر علمی سردربیاورد. تحصیلاتش در خانه بوده و به خاطر موقعیت اجتماعی خاصش، معلم خصوصی داشته و در همان خانه، ریاضی و نجوم را آموزش دیده و خیلی علاقه‌مند بود. در آثار خودش هم با مسائل ریاضی و ترسیم نقشه‌ها خیلی اهمیت می‌داده است. در کنار این‌ها، نجوم برایش اهمیت خاصی داشته و در کتابی به نام «فلک‌السعاده» به مسائل نجومی پرداخت. اعتضادالسلطنه در هر زمینه‌ای، کتاب دارد. مسائل مذهبی، مسائل فرهنگی، مسائل علمی، جغرافیایی، نجومی و... اشعار زیادی به صورت جنگ از او بر جا مانده است و رسالاتی که به صورت منثور و منظوم از او باقیمانده است.

البته برخی از آثار ایشان مفقود شده است. من تلاش زیادی کردم که خیلی از این آثار را پیدا کنم، ولی متاسفانه نتوانستم. به عنوان مثال، یکی از این آثار، سفرنامه‌ای از اعتضاد السلطنه بود که به همراه ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ رفته بود. من با آقای بهرام بیانی هم که از نوادگان اعتضادالسلطنه هستند، صحبت کردم. بهرام بیانی تعریف می‌کرد که ما در کودکی سفرنامه اعتضادالسلطنه را مطالعه می‌کردیم. خیلی هم جالب بود و مطالب زیبایی از برخورد اروپایی‌ها نوشته بود و اظهار شگفتی اروپایی‌ها از پوشش ایرانی‌ها و هیات همراه ناصرالدین‌شاه. علاوه بر این سفرنامه، آثار دیگری هم از او مفقود شده است. اما آثار زیادی هم از او برجای مانده است. در کتابخانه ملک و آستان قدس، اکثر آثار او موجود است. برخی از آثار او هم منتشر شده است. مثل «فتنه باب». یک جورهایی هم او به بابی‌گری متهم هم شده بود.




چقدر این ماجرای بابی‌گری اعتضادالسلطنه واقعیت دارد و چقدر جزء اتهام‌های تاریخی این حوزه است برای مطرود کردن یک شخصیت؟
نه. او بابی نبود. منتها چون اعتقادات روشنفکرانه‌ای داشت، مخالف هم کم نداشت. و مخالفین به خاطر سرکوب  اعتضادالسلطنه، این اتهام و انگ را به او زده بودند. به همین دلیل فتنه باب را برای تبرئه خودش از این اتهامات نوشت. و کتاب دیگری دارد به نام «المتنبئین یا طبقات المظلین» که در مورد مدعیان دروغین پیغمبری است که از گذشته و بعد از رحلت پیامبر شروع کرده است. از همان دوره، کسان مختلفی از نقاط مختلف عربستان و خارج از آن که ادعای پیامبری داشتند، شروع کرده و رسیده به مسئله باب. این کتاب خیلی هم نایاب است و فکر می‌کنم از سال 1342 که منتشر شده، دیگر هیچ وقت تجدید چاپ نشده است. از دیگر آثار او، می‌توان به «اکسیر التواریخ» و «فلک‌السعاده» اشاره کرد. او دیوان اشعاری دارد که با تخلص فخری و بیانی هم شعرهایی منتشر کرده است. محیط طباطبایی هم در کتاب خودش اشاره کرده که او تخلص ابقرا داشته است. اما من در جای دیگری ندیدم که به این تخلص اشاره داشته باشد.
 
اعتضاد السلطنه در عهد ناصری چه مشاغلی داشتند؟
او مشاغل خیلی زیادی داشته است. چون به هر حال درباری بود و خیلی هم مورد توجه ملکه مادر بود. اعتضاد السلطنه، پیشکار مهدعلیا بود. زمانی که محمدشاه فوت کرد، اوضاع کشور خیلی آشفته بود و تا ولیعهد خودش را از تبریز به تهران برساند، با امکانات آن زمان، خیلی طول می‌کشید. در این مدت با درایت اعتضاد السلطنه توانستند، اوضاع کشور و پایتخت را با درایت اعتضاد السلطنه آرام نگه دارند. اما آن جور که بهرام بیانی گفتند، اعتضاد السلطنه، سیزده منصب داشت. این مناصب در حوزه مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و عمرانی بوده است و بیشتر هم در زمینه مسائل فرهنگی موفقیت داشتند. در زمینه فعالیت‌های عمرانی او می‌توان به تلگراف اشاره کرد که برای اولین بار او تلگراف را در ایران فعال کرد. اقدامات عمرانی در تهران یا دارالخلافه انجام داد و برج و باروش را تغییر داد. در زمینه افتصادی هم فعالیت‌هایی داشت، منتها توفیق زیادی در این زمینه به دست نیاورد. و البته این مشاغل خیلی هم مورد علاقه ایشان نبوده است. اما در زمینه فرهنگی هم ریاست مدرسه دالفنون به مدت بیست و چهار سال بر عهده  داشت و اولین وزیر علوم ایران بود.



 
اوضاع ایران در دوره اعتضادالسلطنه به چه صورت بود و او چه دیدگاه و سویه سیاسی‌‌ داشت؟
به هر حال از جنگ‌های ایران و روس، مدت زمان زیادی نگذشته بود. در این جنگ‌ها، ایرانی‌ها در دو مرتبه شکست سختی خوردند. در آن زمان از لحاظ علمی و تحقیقاتی ما از کشورهای دیگر خیلی عقب بودیم. بسیاری از روشنفکران به این فکر افتادند که علت پیروزی آنها چه بوده است؟ به تدریج به این فکر افتادند که از علم و تجربه کشورهای دیگر استفاده کنند. این امر بیشتر در دوره نایب‌السلطنه، عباس میرزا بوده است. چون او شاهزاده روشنفکری بود. در همین دوره است که اعزام محصل به کشورهای خارجی داریم. سعی کردند تا کارشناسان خارجی را به ایران دعوت کنند و از نظریات آنها درباره کشور بهره ببرند تا اوضاع را سر و سامان دهند. این فضا، زمینه را برای فعالیت بیشتر اعتضادالسلطنه فراهم کرد. این زمان، علوم جدیدی به کشور وارد شد و ما با تحولات علمی و فرهنگی در ایران مواجه هستیم. کتاب‌های متعددی به ایران وارد شد و نهضت ترجمه در کشور راه افتاد. و فن تاریخ‌نگاری هم در همین زمان، خیلی دچار تحول شد و مجموع این حوادث در افکار اعتضادالسلطنه تاثیرگذار بود.

اگر ما آثار تاریخی اعتضاد السلطنه را بررسی کنیم، می‌بینیم کتاب «اکسیرالتواریخ» او که در دوره جوانی و نوجوانی نوشته شده، به شیوه تاریخ‌نگاری سنتی به رشته تحریر در آمده است. و عیوب این شیوه تاریخ‌نگاری در این دوجلد هم دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به حب و بغض نویسنده، مطول‌نویسی و آرایش مطالب تاریخی با اشعار و امثله اشاره کرد. به طور کلی می‌توان گفت که در شیوه تاریخ‌نویسی سنتی از اصل موضوع خارج می‌شدند و بیشتر به فرعیات می‌پرداختند. این‌ها گرفتاری‌هایی است که در کتاب «اکسیرالتواریخ» دیده می‌شود که در بسیاری از موارد هم از جاده انصاف خارج می‌شوند. ولی وقتی تاریخ‌نگاری نوین در کنار سایر علوم از کشورهای اروپایی وارد ایران شد، تاریخ‌نگاری او خیلی متحول شد و اصلا او الگویی شد برای باقی مورخین که اغلب درباری بودند و شرح زندگی پادشاهان را می‌نوشتند.

تفاوت تاریخ‌نگاری سنتی و تاریخ‌نگاری نوین چیست و اعتضاد‌السلطنه در روند تاریخ‌نگاری نوین چه نقشی دارد؟
در تاریخ‌نگاری سنتی از نثر مصنوع و مکلف استفاده می‌کردند. به خصوص از زمانی که مغول‌ها در ایران قدرت گرفتند، خیلی دوست‌ داشتند که خاطره جنگاوری‌هاشان به یادگار بماند و خیلی تاریخ‌نگاران را مورد حمایت قرار دادند. اما این تاریخ نگاران درباری بودند و برای شاه می‌نوشتند. این‌ها سعی می‌کردند که مطالب را فقط زیبا بنویسند. از سوی دیگر در تاریخ‌نگاری سنتی، گزافه‌گویی و تملق، خیلی خیلی نمود داشت. اگر «اکسیرالتواریخ» اعتضادالسلطنه را نگاه کنید، متوجه می‌شوید که پر از تملق و گزافه‌‌گویی است. علاوه بر این حب و بغض زیادی در آن وجود دارد. کسانی که مخالف حاکم بودند، مورد هجمه قرار می‌گرفتند. یا در حد وقایع‌نگاری بود که هر چیزی را که می‌دیدند، می‌نوشتند و توضیح بیشتری در مورد نمی‌دادند. حقایق را سعی می‌کردند که مخفی کنند. یا اگر امکان مخفی‌کاری نبود، خیلی سرسری از آن می‌گذشتند. یا در مورد مخالفان اگر چیزی می‌نوشتند، در یک خط می‌گفتند و از چند منبع خیلی محدود استفاده می‌کردند و اصلا از آن منابع هم نامی نمی‌بردند. از علوم دیگرف نظیر جغرافیا، باستان‌شناسی و ... هم استفاده نمی‌کردند. خیلی به قضا و قدر اعتقاد داشتند. هر حادثه ناگواری که اتفاق می‌افتاد به قضا و قدر نسبت می‌دادند. اگر در جنگی پیروز می‌شدند، می‌گفتند که در نتیجه اقدامات حاکم بوده و اگر شکست می‌خوردند می‌گفتند که قضا و قدر بوده است. همه این موارد از عیوب تاریخ‌نگاری سنتی بوده است.

اعتضاد السلطنه با وجود این که در این زمینه اشتباهات زیادی را مرتکب شده بود، در این زمینه می‌گوید: همان طور که فواره پایین است و بعد بالا می‌رود، من هم در هنگامی که اکسیرالتواریخ را نوشتم، در پایین فواره بودم. اما در کتاب‌های دیگر در اوج فواره بودم و پختگی لازم را برای نوشتن تاریخ داشتم. او در دوره دوم کارش که تحت تاثیر تاریخ‌نگاری غربی بود، سعی می‌کند با زبان ساده و قابل فهم برای مردم بنویسد. گزافه‌گویی نکند. تملق نکند. این تملق‌گویی در اکثر آثار دوره قاجار دیده می‌شود. حتی اعتمادالسلطنه هم که تحصیل‌کرده فرنگ هست، در یکی از آثارش، پنجاه لقب، پیش از نام ناصرالدین شاه می‌آورد. یعنی این تملق‌گویی در آثار همه تاریخ‌نگاران آن دوره بوده است. ولی در تاریخ‌نگاری مدرن سعی می‌کردند که از تملق پرهیز کنند. نکته بعدی این که به این نتیجه رسیدند که بهتر است که ما تاریخ معاصر را ننویسیم و از هر دوره تاریخی که مورد نگارش قرار می‌گیرد، دست کم پنجاه تا صد سال گذشته باشد. این نگاه به لحاظ علمی هم اثبات شده است. از طرف دیگر می‌کوشد تا در آثار جدیدش از حب و بغض هم جلوگیری کند. حتی از اطلاعات باستان‌شناسی و جغرافیایی خودش برای نگارش تاریخ استفاده می‌کند. یا در مورد رصدخانه مراغه، خودش با چند نفر دیگر شروع به کشیدن نقشه مراغه می‌کند. که بعدها به لحاظ علمی هم ثابت شد که نقشه اعتضادالسلطنه با واقعیت رصدخانه مراغه منطبق بوده است. و این حاکی از علم و دانش او است.
 
 


چقدر هم حوزه کاری شان گسترده بوده است؟
گسترده بوده، ولی خیلی افقی کار می‌کردند و در واقع عمق کارشان کم بوده است.
 
در شکل‌گیری تاریخ‌نگاری نوین، نهضت ترجمه و اعزام دانشجویان به خارج از کشور چه تاثیری داشته است؟
خیلی موثر بود. چون به نوعی آنها می‌خواستند تا مردم را در جریان اتفاق‌های روز خارج از کشور و دنیا قرار دهند. یا از طریق سخنرانی یا از طریق نوشتن سفرنامه و... خیلی از این‌ها هم شروع به ترجمه کتاب کردند. و حتی در دارالفنون که بعدها تحت مدیریت اعتضادالسلطنه هم قرار می‌گیرد، رشته زبان‌های خارجی  هم داشتیم. اعتضادالسلطنه روزنامه‌ای به نام علمیه هم تاسیس  کرد که این روزنامه، هم به زبان فارسی و هم به زبان عربی و فرانسه هم منتشر می‌شد. و به کشورهای اروپایی هم فرستاده می‌شد. از سوی دیگر، افراد زیادی هم از خارج به ایران می‌آمدند که از مطالب این روزنامه استفاده می‌کردند. روزنامه‌نگاری در زمان اعتضادالسلطنه رونق پیدا کرد. در روزنامه‌های آن زمان، مطالبی منتشر می‌شد که مورد پسند شاه نبود. به همین دلیل هم روزنامه ملت یا علمیه که تحت نظارت ایشان بود، بعد از چند شماره متوقف شد. و معلوم است که از بعضی از خط قرمزها عبور کرده بود. از سوی دیگر، نهضت‌های سیاسی و اجتماعی که در اروپا اتفاق افتاده بود در بیداری افکار مردم خیلی تاثیرگذار بود و به واسطه رواج نهضت چاپ و ترجمه و روزنامه‌نویسی به ملت ایران هم منتقل شد. علاوه بر این، در دوره اعتضادالسلطنه، یک‌سری کتاب تاریخی هم منتشر شد که در بیداری افکار مردم، موثر بود.
 
نقش اعتضادالسلطنه در حفظ دارالفنون چه بود؟
دشمن مستقیم دارالفنون، شخص شاه بود. با توجه با ماجرای فراموشخانه که توسط میرزا ملکم خان به وجود آمد و سوءقصدی هم به جان شاه شد، می‌خواستند اصلا دارالفنون را تعطیل کنند. منتها آن نفوذی که اعتضادالسلطنه بر شخص شاه و دربار داشت، مانع از این اتفاق شد. اگر نه شاه دالفنون را تعطیل می‌کرد.
 
موسس دارالفنون، امیرکبیر بود و یکی از اتهاماتی که به اعتضادالسلطنه وارد است، همکاری او با مهدعلیا، مادر ناصرالدین‌شاه، در قتل امیرکبیر است. آیا این اتهام از سندیت تاریخی هم برخوردار است؟
اعتضادالسلطنه مخالفین خیلی زیادی داشت و تمام این مخالفین، با هم متفق‌القول هستند که او در قتل امیرکبیر با مادر ناصرالدین شاه همدست بوده است و یا از کسانی بوده که تمایل زیادی داشته که امیرکبیر از بین برود. اما من معتقدم که این اتهام نمی‌تواند درست باشد.

چرا؟ شما طی این پژوهش دچار شیفتگی نشدید؟
من در این کتاب، به عیوب اعتضادالسلطنه هم اشاره کرده‌ام و گفته‌ام که او حب و بغض زیادی هم داشته است.

خب. همین نمی‌تواند دلیلی برای این همکاری باشد؟
شما سن افراد را هم در نظر بگیرید. آن موقع او جوان‌تر بوده. آدم‌ها مگر اشتباه نمی‌کنند؟ دکتر متولی، که از اساتید من هستند و ایشان خودشان اصلا این موضوع را به من پیشنهاد دادند، گفتند که عبدالحسین نوایی، کتابی درباره مهدعلیا نوشته بودند و خیلی هم مهدعلیا را کوبیده بودند بابت این که زمینه را برای قتل امیرکبیر فراهم کرده است. اما همین عبدالحسین نوایی در جمعی از دانشجویان تاریخ گفته بودند که من در حضور همه شما دانشجویان تاریخ، از محضر این خانم به خاطر قضاوتی که در موردش داشتم، عذرخواهی می‌کنم. مساله هم این بود که نوایی هم به این نتیجه رسیده بود که در اصل، مهدعلیا هم نقشی نداشته و در اصل خود ناصرالدین شاه می‌خواسته که امیرکبیر را از بین ببرد اما می‌کوشیده تا مواقع را به نحوی جلوه دهد که دیگران را مقصر نشان دهد. منتها عمر استاد نوایی کفاف نداد که این پژوهش را به صورت مکتوب ارائه دهد. امکان دارد که اعتضادالسلطنه با امیرکبیر مخالفت‌هایی داشته باشد، حتما هم داشته. با توجه به ضرباتی که امیرکبیر به آنها زد. به هر حال او هم آدم بود و مثل بقیه می‌خواست که امکانات بهتری داشته باشد. اما امیرکبیر خیلی آنها را محدود کرده بود و حتی اجازه نداده بود که لقب داشته باشند. اما با توجه به روحیه اعتضادالسلطنه بعید می‌دانم که او خواستار قتل امیرکبیر باشد.

یکی دیگر از مورخان هم‌عصر اعتضادالسلطنه که برای عموم شناخته شده‌تر است، اعتمادالسلطنه است. به چه میزان می‌توان آثار این دو را با هم مقایسه کرد و ارتباط‌شان چگونه بود؟
در مقام مقایسه، آثار اعتماد‌السلطنه خیلی قوی‌تر است. اعتمادالسلطنه تحصیل‌کرده فرنگ بود و اطلاعات خیلی خیلی قوی داشت. در آن زمان، اعتمادالسلطنه جزء انجمن جغرافیای فرانسه بود. و همین نکته نشان می‌دهد که او در روزگار خودش آدم مطرحی بود. حتی او خاطراتش را به همسرش می‌سپارد تا بعد از مرگش هم از بین نرود و به جایی اهدا شود که بماند و اگر ما الان خاطرات او را داریم، به خاطر این است که این خاطرات به آستان قدس اهدا شده است. اما در همان ابتدای خاطراتش هم پنجاه عنوان و صفت در ستایش پادشاه آورده است که نشان دهنده ترسش است. اما با این حال، و از نظر تاریخی، آثار اعتماد‌السلطنه، از آثار اعتضاد‌السلطنه قوی‌تر است. اعتضادالسلطنه از اعتماد خیلی بزرگتر بود و اصلا تاریخ‌نگاری او به دو دسته تقسیم می‌شود؛ قسمت اول که کاملا سنتی است و علمی نیست. در قسمت دوم کارش، تا حدودی علمی می‌شود. اما اعتماد‌السلطنه با توجه به تحصیلاتی که داشته، از همان ابتدا در کتاب‌هایی نظیر خلسه یا خواب‎‌نامه انتقادات زیادی را وارد می‌کند. در عین حال که بسیار هم از جبرزمانه ترس داشت.

ارتباط‌شان با هم چگونه بود؟
با هم رقابت داشتند. تمام مشاغلی که اعتضادالسلطنه در زمینه فرهنگی و روزنامه‌نگاری و نظارت بر مطبوعات و ریاست دارالفنون داشت، همه را به فرمان شاه، به اعتمادالسلطنه منتقل می‌کنند. حتی اعتضاد‌السلطنه به حاج سیاح گله می‌کند. بعد از مدتی، برخی از درباریان از چشم شاه می‌افتند، برای اعتضادالسلطنه هم این اتفاق افتاد. اعتمادالسلطنه، خیلی بله قربان گو و سانسورچی بوده و فقط آثاری که به صورت مخفی می‌نوشت، از لحاظ علمی معتبرتر بود.

در روند تدوین این کتاب، از چه منابع و اسنادی استفاده کردید؟
همه کتاب‌های تحقیق و انتقادی که در آن روزگار نوشته شده است. روزنامه‌ها و مجلات و به خصوص؛ آثار خود اعتضادالسلطنه. کتابخانه ملک در این زمینه به من خیلی کمک کرد. من به تهران نیامدم و این آثار را در کتابخانه آستان قدس در مشهد مطالعه کردم. چند ماه متوالی من هر روز به کتابخانه می‌رفتم و این آثار را از روی میکروفیلم مطالعه می‌کردم. بخشی از کتاب‌هایی که اروپاییان نوشتند و به خصوص، سفرنامه‌ها. و همین‌طور راهنمایی‌های بهرام بیانی از نوادگان اعتضادالسلطنه داشتند که من از طریق مرحوم ایرج افشار با او آشنا شدم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها