همين آزادمنشي و وارستگي موجب شده بود كه به كسي باج ندهد. حرف دلش را صريح و بيتعارف ميزد و مينوشت و از احدي جز آنچه حقيقتش ميپنداشت، حرف شنوي نداشت. با مطبوعات خوب بود. عادت داشت به دفتر نشريات سر بزند. پاي پياده به نمايشگاه كتاب و نمايشگاه مطبوعات ميرفت و در غرفه مجلات و روزنامهها مينشست و با جوانها گپ ميزد و با صراحت نظرش را ميگفت. همچنان كه درب خانهاش به روي دانشجويان باز بود و ساعتها با آنها درباره مسائل فكري و روشنفكري گفتوگو ميكرد. مثل پدري سختگير اما مهربان كه دمي از آموختن و آموزاندن خسته نميشود.برخلاف بسياري از مترجمان و نويسندگان چپگراي معاصر، نثري سليس و روان و در عين حال محكم و استوار داشت،
گواهي آشكار بر آگاهي ژرف و عميقش از ادبيات كهن فارسي. ترجمههايش دقيق و خوانا بود، آن هم از متفكراني كه كمتر مترجمي جرات ميكند سراغشان برود، در راس آنها لويي آلتوسر، متفكر چپ گرا و بد قلق فرانسوي كه مددي بسيار به انديشهها و آثارش علاقه داشت و قرائتش از ماركس را سخت ميپسنديد. با هايدگر چندان بر سر مهر نبود و به خصوص هايدگريهاي وطني را به سختي مينواخت و در گفتوگوهاي خصوصي، خاطراتي بيپرده از آنها و تغيير مشيشان ميگفت. با اين همه يكي از اولين مترجماني بود كه در زمانهاي كه مدعيان هايدگر، او را ترجمهناپذير ميخواندند، رساله مهم از فيلسوف دشوارنويس آلماني را به فارسي برگرداند.
چاپ اول «فلسفه چيست؟» هايدگر با ترجمه مددي به ٣٠ سال پيش بازميگردد. يادگار مجيد مددي دهها كتاب و صدها مقاله و يادداشت است كه ادبيات چپ در ايران را غنا بخشيده و صدالبته آزادمنشياش در بيان عقيده و نظر. بيترديد دانشجويان و پژوهشگران هنر و فلسفه هنر فراموش نميكنند، روزهاي متمادي را كه دكتر مددي، به كتابخانه فرهنگستان هنر ميآمد و با جوانها گفتوگو و بحث ميكرد. يادش ماندگار باد. با اميد.
نظر شما