نتیجه ابتدایی این تغییرات اجتماعی برای زنان آن بود که به عنوان نیمه دیگر جامعه شناخته شدند. در تغییرات زبانی، به جای الفاظی چو ضعیفه و مخدرات از واژگانی چون زنان و بانوان برای معرفی آنها استفاده شد و اجازه حق تحصیل و تاسیس مدارس دخترانه را پیدا کردند و با انتشار مطبوعات منتشر شده توسط خود زنان از 1289 شمسی به بعد طرح گسترده مطالبات حقوقی خود پرداختند؛ مطالباتی که برخی از آنها به نتیجه رسید و برخی دیگر نیز همچنان در جدال سنت و تجدد بی پاسخ مانده است.»
این موضوعات تاکید شده در کتاب «مشروطه، زنان و تغییرات اجتماعی» از جمله مباحثی هستند که در اثر جدید علی باغدار دلگشا مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. همزمان با سالگرد امضا فرمان مشروطه گفتوگویی با وی درباره این کتاب داشتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
مساله نابرابری اجتماعی در زبان عصر مشروطه دقیقا از چه زمانی و به چه صورتی و بر اساس چه پیش فرضهایی صورت گرفت؟
زمانی که از موضوعی با عنوان نابرابری اجتماعی صحبت میشود، یعنی یک جنس از برخی مزایا و حقوق اجتماعی محروم شود. در جامعه ایران دوره قاجار، به دلیل وجود ساختار شاه ـ رعیت، مردم با مقوله نابرابری اجتماعی مواجه بودند. با این وجود در میان دو جنس مرد و زن نیز، زنان نسبت به مردان از محرومیتهای اجتماعی بیشتری برخوردار بودند. در این نابرابری اجتماعی، زنان با الفاظی چون ضعیفه، کمینه و مخدرات مورد خطاب قرار میگرفتند. به دلیل وجود نگرش کودک همسری، دختران در سنین بسیار پایین به ازدواج مردانی در میآمدند که تا پنجاه سال با آنها تفاوت سنی داشتند، نمونههای این امر را در کتاب خاطرات تاج السلطنه، زندگی شخصی صدیقه دولت آبادی سردبیر روزنامه زبان زنان، مطالب مندرج در روزنامه ملانصرالدین و بسیاری از مکتوبات زنان در دوره مشروطه میتوان مشاهده کرد. زنان از حق تحصیل محروم بودند و بر اساس ساختارهای سنتی، عرفی و مَردمَدار دوره قاجار موضوع تعدد زوجات بسیار برای آنان اتفاق می افتاد. پیش فرض اتخاذ شده در خصوص پایینتر بودن جایگاه زنان نسبت به مردان در آن دوره این بود که زنان بر اساس باورهای عام و روایتهای مختلف، ناقص عقل هستند. تأکید بر این جمله را حتی در نطقهای سیاسی مجلس شورای ملی در خصوص حق رأی زنان، از زبان سید حسن مدرس که مخالف سرسخت مشارکت سیاسی زنان بود نیز میتوان مشاهده کرد. دیگر آن که نظام پدرسالار دوره قاجار بر این اعتقاد بود که زنان تنها برای "توالد و تناسل" خلق شدهاند و دیگر هیچ.
انتقاد از نابرابریهای اجتماعی در عصر مشروطه در چه مصادیقی ظهور و بروز یافت؟
هم زمان با آشنایی روشنفکران با نگرشهای جدید غربی، برای نخستین بار کسانی چون آخوند زاده در نمایش نامه خود، میرزا ملکم خان در روزنامه قانون چاپ لندن، میرزا آقا خان کرمانی در رساله صدخطابه از «نصف هیئت اجتماعیه» بودن زنان، نقش «رحم زنانه» در تربیت مردان و حقوق اجتماعی زنان سخن به میان آوردند و از این طریق به ساختار نابرابری اجتماعی انتقاد وارد آوردند. دیگرانی چون امیر اصلان در رساله «آداب مردی» و بی بی خانم در رساله «معایب الرجال» نیز به نقد رفتار زن ستیزانه مردان پرداختند و با گذر زمان شرایط فراهم شد تا برای نخستین بار تصویری از زنان در برخی کتابهای تعلمی و درسی درج شود. پس از آن با گسترش اندیشه مشروطه خواهی و انتشار جراید، مباحثی چون حقوق شهروندی مورد توجه قرار گرفت.
پس از آن با انتشار روزنامههای زنان در ایران مانند روزنامه شکوفه، زبان زنان و نامه بانوان، نقد نابرابریهای اجتماعی به صورتی گسترده مورد توجه زنان قرار گرفت؛ نمونههای متعدد این انتقادها را در کتابی با عنوان نسوانیات: بازخوانی اشعار زنان در مطبوعات را که در سال 2018 با همکاری یکی از دوستانم در سوئد منتشر شده است،مطرح کردهام. زنان در نقد این نابرابریهای اجتماعی با درج اشعاری چون: «در آن ملت ترقی هست و استقلال و آزادی/ که زن چون مرد آزاد و کسی او را نیازارد/ دو تن یک کار بر دارند در پیش/ چرا مرد است نیک و زن بداندیش.» و «صبا ز قول من این نکته را بپرس از مرد/ چرا ضعیفه در این ملک نام من باشد/ اگر ضعیفه منم از چه رو به عهده من / وظیفه پرورش مرد پیل تن باشد/ بکوش ای زن و بر تن ز علم جامه بپوش/ خوش آن زمان که چنین جامهات به تن باشد.» به نقد نابرابریهای اجتماعی موجود در ظرف زمانی خود پرداختهاند.
در کتابتان به این مسئله میپردازید که چگونه مساله نابرابریهای اجتماعی در مکتوبات و کتب درسی تبلور یافته است. لطفا در این باره توضیح بیشتری دهید؟
یکی از مباحث مهم در کتابهای درسی دوره مشروطه، مسئله جنسیت است. در این کتابها که معمولا نگرش مردمحوری در آنها به صورتی گسترده وجود دارد، به زنان نیز با نگاهی محدودیت زا نگریسته شده است. با این وجود توجه به نقش مادری زنان باعث شد تا به آنها در کتابهای درسی این دوره توجه شود. حتی عنوانهای درسی با نام «مادر کیست؟» در کتابهای درسی درج شود. در میان این کتابهای درسی، دو کتاب نخست نامه و تأدیب الاطفال نقشی مهم در تغییر ساختارهای آموزشی و ورود نام زنان به کتابهای درسی داشتند که این موضوع را در زیر مجموعه بخش اول کتاب با عنوان «جنسیت در کتب درسی دوره مشروطه» مورد بحث و نظر قرار دادهام.
تلاش زنان ایرانی برای مبارزه با کلیشههای جنسیتی در این دوره از طریق چه مجراهایی دنبال میشد؟
نگارش رسائل انتقادی چون «معایب الرجال» زمینه ساز آغاز مبارزه با کلیشههای جنسیتی بود. پس از آن با نگارش مکتوبات متعدد از زنان که در روزنامههای دوره مشروطه منتشر شده است و من در بخش انتهایی کتاب «مشروطه، زنان و تغییرات اجتماعی» نمونههایی از آن ها را آوردهام و همچنین نمونههای دیگر آن در کتاب «نامههای زنان ایرانی» منتشر شده است، این مبارزه قلمی و زبانی شدت بیشتری یافت و البته تا حد زیادی هم موفق بود. در این میان توجه زنان برای انتشار روزنامههای مخصوص زنان نیز نقشی حائز اهمیت داشته است.
آیا این مبارزات توانست تغییراتی را در ساختار زبانی موجود در این دوره ایجاد کند؟
بله! برای نمونه در مفهومی جدید، اصطلاح مردم که تا پیش از آن تنها گروه مردان را شامل میشد، اینک زنان و مردان را در کنار همدیگر و در قالب مفهوم شهروند مورد توجه قرار میداد. نمونه دیگر آن که الفاظی چون ضعیفه و کمینه حذف شد و واژگانی چون «زنان» و «خواهران» و «بانوان» در زبان جامعه جایگزین شد که در ظرف زمانی خود امری بسیار مهم است.
چه میزان شکلگیری مدارس زنان و باسواد شدن آنها در مبارزات علیه نابرابریهای اجتماعی تاثیر داشت؟
تلاش برای ایجاد مدارس دخترانه با محدودیتهای زیادی در دوره قاجار مواجه بود. سنت گرایان متشرعنما گاه به تکفیر مدافعان حق تحصیل زنان نیز میپرداختند. نام مدارس دخترانه در دوره مشروطه و انتخاب عناوینی چون حجاب، عصمتیه، فاطمیه، مخدرات اسلامی، بنات اسلامی و عفتیه نشان میدهد که جامعه سنتی دوره قاجار چه نگاه خاص و عجیبی به مدارس دخترانه داشته است. برای نمونه درج نام «دوشیزگان» برای یک مدرسه دخترانه باعث شد تا آن مدرسه تعطیل شود و حتی مدیرش مورد فحش و ناسزا قرار گیرد، پس ایجاد مدارس زنان را یک مبارزه فرهنگی مهم باید دانست که پس از یک دهه تلاش ساختارمند باعث شد تا زنان در آن به پیروزی برسند. در حقیقت باسواد شدن زنان باعث شد تا زنان از مقوله حقوق شهروندی اطلاع یابند و به مبارزه برای تحقق مطالبات اجتماعی خود بپردازند.
یکی از مسایل جالب دیگری که در کتاب مورد توجه قرار گرفته است بحث روزنامهنگاری زنان در عصر مشروطه است. اساسا حقوق زنان بیشتر در چه نشریاتی مورد توجه قرار می گرفت؟ آیا خود زنان هم در این دوره تغییراتی در فعالیتهای مطبوعاتی داشتند؟
تا پیش از انتشار روزنامههای مخصوص زنان که خود زنان مدیریت آن را بر عهده دار باشند، نامهها و مکتوبات حق طلبانه و مطالبه گرایانه زنان ایرانی در روزنامههای فارسی زبانی چون تمدن، حبل المتین چاپ هند، ایران نو ، وطن و ندای وطن منتشر میشد، نمونههای آن را در نامههای عصمت تهرانی در روزنامه ایراننو و بی بی خانم در روزنامه تمدن میتوان مشاهده کرد. با انتشار روزنامههای مخصوص زنان که بیشتر مطالبات حق طلبانه زنان در آنها منتشر شده است، ساختار مطالبات حقوقی بیشتر مورد توجه زنان قرار گرفت. در این ساختار دیگر زنان تنها مطالبه حق تحصیل نداشتند، بلکه مطالباتی چون ممنوعیت تعدد زوجات، رعایت حقوق زنان در خانواده و ازدواج، حق مشارکت سیاسی زنان و مطالبه حق رأی که زنان در آن زمان از آن محروم بودند و برخی موارد دیگر. در میان روزنامههای منتشر شده توسط زنان نیز در اواخر دوره قاجار سه روزنامه زبان زنان به سردبیری صدیقه دولت آبادی، نامه بانوان به سردبیری شهناز آزاد و عالم نسوان به سردبیری نوابه خانم صفوی بیشترین رویکردهای انتقادی در خصوص مطالبات اجتماعی زنان را داشتهاند.
مطالبات زنان ایرانی و مبارزات آنها چه تفاوت و اشتراکی با مطالبات زنان در کشورهای دیگر داشت؟
تفاوتها را به صورت کامل نمیدانم اما در موج اول مطالبه گری که در کشورهایی چون ژاپن، مصر، شامات و ایران در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی رخ میدهد، زنان ابتدا به دنبال مطالبات آموزشی یعنی مسئله حق تحصیل هستند و از نظر آنان حق تحصیل باعث ایجاد آگاهی در زنان بوده است و آگاهی نیز در معنی شکل گیری انگیزه برای طرح مطالبات اجتماعی و نقد نابرابریهای اجتماعی. شاهد مثال این امر، نخستین کنگره نسوان شرق است. در این ساختار زنان بر نقش مادری و جایگاه تربیتی و تعلیمی خود تأکید زیادی دارند و با استفاده از پردازشهای دینی در تلاشاند تا برای جایگاه اجتماعی خود مشروعیت ایجاد کنند.
نظر شما