مریم مشرف میگوید: در سال 1990 میلادی عضو پارلمان شوروی شده است، در این دوران ادبیات شوروی وارد مرحله عبور از اخلاقمداری و ایدئولوژی محوری و بازگشت مهاجران به خانه و تغییرات سد آهنین ایدئولوژی باعث ظهور شکل خاصی از ادبیات در این دوره شده بود و نویسندگان و شاعران شروع به آفرینش اثر در ضد ارزش و استانداردهای سوسیالیستی کردند اما گلرخسار همواره در کنار جریان میانهروی ادبی باقی ماند و به پُستمدرنیسم و آوانگاردیسم نپیوست، ولی هرگاه با دقت به شعر او توجه کنیم، خواهیم دید که او نیز از تناقضهای زمانه بینصیب نمانده است. به گمان من پارادوکسها و متناقضنماهای شعر او محصول همین ناهمگونی و نایکدستی فضای فرهنگی است.
مریم مشرف (شاعر، نویسنده و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی)، محمدجعفر یاحقی(استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد)، ابراهیم خدایار (استاد دانشگاه تربیت مدرس و رایزن فرهنگی سابق ایران در تاجیکستان و ازبکستان) و علیاصغر محمدخانی(معاون فرهنگی موسسه شهر کتاب)سخنرانان این نشست بودند.
ایراندوستی و تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی به وضوح در اشعار گلرخسار مشهود است
محمدخانی مطابق معمول این قبیل جلسهها مقدمهای برای شروع و ورود سخنرانان به بحث ارائه داد. در این مقدمه بیوگرافی مختصری از گلرخسار بیان و به فعالیتهای ادبی، هنری و اجتماعی او اشاره میشد. از کتابهایی که ترجمه کرده، از آشنایی و دوستی او با نویسندگان ادبیات شوروی مانند شولوخف و چنگیز آیتماتوف و شاعران و محققان ایرانی و کتابهایی که طی بیستسال گذشته در ایران از او انتشار یافته سخن به میان آورد و تا اندازهای حضار را برای ورود به بحث درباره شعر و شخصیت او آماده کرد.
محمدخانی بعد از ارائه تصویر کلی از شخصیت گلرخسار به سراغ ویژگیهای آثار و شعر او میرود و میگوید: اشعار گلرخسار آهنگ تغزلی دارد و در آثارش گذشته مردم تاجیک، زندگی کوهستانی و اجتماعی آن دیار و یاد ایام کودکی به تصویر آمده است. ایراندوستی، تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی و عشق به حافظ، فردوسی و سعدی را به وضوح در اشعار او میتوان دید.
علیاصغر محمدخانی
آن طور که محمدخانی میگوید، گلرخسار شعر را پیغام سروش کبریا و گفتوگوی انسان و خدا میداند. همچنین با توجه به اینکه گلرخسار تحقیقات خوبی در فرهنگ مردم تاجیک کرده است، در سرودههایش میتوان اشارات، کنایات و ضربالمثلهای فراوانی دید که برگرفته از فولکلور و ادبیات شفاهی سرزمین مادری او است.
از صحبتهای دبیر نشست اینطور برمیآمد که انتشار مجموعه رباعی، دوبیتی و تک بیتیهای گلرخسار در کتابی به نام «چراغ سرخ تنهایی» در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان بهانه برگزاری این نشست بوده و اصلا قرار بر این بوده که خود گلرخسار هم در این نشست حضور داشته باشد اما مشکلی پیش آمده و گلرخسار به جای حضورش یک پیام ویدیویی برای حاضران در نشست فرستاده بود.
چراغها خاموش میشود، فیلم صحبتهای گلرخسار بر پرده سفید نمایش تابانده میشود و سخنرانان نشست کمی جابهجا میشوند تا میهمان با اشراف کامل پیام تصویری گلرخسار را ببینند و بشنوند. تصویر گلرخسار بر پرده دقیقا همان چیزی است که بر پوستر نشست کار شده، همان بانوی میانسال و آراسته با کلاهی کرم رنگ بر سر. سالن یک صدا خاموش است، شاید پارازیتی که در صدا وجود دارد و گویش تاجیکی گلرخسار که کمی سخت فهم است همه را مجبور به سکوت و دقت بیشتر کرده باشد.
من هم بیشتر از دیگران سخنان گلرخسار را نمیفهمم. دقت بیشتر به حرفهایش هم کمک چندانی نمیکند، اما تصویر کاملا واضح است. به عنوان یک خانم در درجه اول پوشش او را میبینم. روی مبل راحتی که مخملین به نظر میرسد و وسط دو میز قرار دارد نشسته، پا روی پا گذاشته و از دستهایش برای توضیح حرفهایش کمک فراوانی میگیرد. روی میز سمت راست یک تابلو از نقاشی مینیاتوری و روی میز دیگر چند ظرف سفالی و لعاب کاری شده است با تابلویی از یک خوشنویسی فارسی که التزام او به فضای ایرانی و خط فارسی را به همگان نشان میدهد. در مجموع تصویر همان چیزی است که از یک بانوی شاعر میانسال انتظار میرود.
گویش گلرخسار اگرچه کمی نامفهوم است اما زیبایی خاصی دارد که مخاطب از شنیدن آن رضایت دارد. اینکه گلرخسار ریز به ریز چه میگوید، خیلی قابل فهم نیست، اما بیتشعرهایی که گهگاه با لهجه شیرین فارسی تاجیکی میخواند را هم میفهمم و هم دوست دارم. در مجموع میدانم که که از رودکی شاعر چیزهایی میگوید و علاقهاش به شعر او پیداست. پایان بخش صحبتهایش درود و تشکر است که رو به ما حاضرین در سالن است.
شعر گلرخسار از لحاظ بلاغت در اوج است اما یک دست نیست
شعر «به تو از کفتر بی لانه و بی دانه درود/ به تو از دهشت جانانه درود/ به تو از بوی خوش رقص گل یاس پیام/ به تو از حوصله عشق غریبانه درود» حسن مطلع مریم مشرف برای شروع صحبتهایش درباره گلرخسار بود که با شوق و صمیمیت خاصی بیان شد و ذهن من ناخوداگاه زن بودن سخنران و گلرخسار را دلیل این صمیمیت و راحتی برداشت کرد. البته شاید در ذهن مخاطبان دیگر برداشتهای دیگری شکل داده باشد.
مشرف موضوع سخنرانی خود را «گلرخسار، ایدئولوژی و تناقص» بیان کرد که نشان از تخصصی بودن بحث او داشت و مخاطب خاص میطلبید اما شروع بحث او با توضیح اینکه چرا ایدئولوژی و از چه روی میگوید تناقض؟ کم کم مخاطب عام را پای بحث مینشاند. مشرف مطالبی مختصر درباره ادبیات شوروی و تاجیکستان در دورههای مختلف زندگی گلرخسار از بچگی تا زمانی که شاعر و نویسنده میشود و این را ادامه میدهد، ارائه داد و موجهای مختلفی که در آن به وجود آمده را تشریح کرد.
از سخنان مشرف چنین برمیآید که گلرخسار با اینکه در دستگاههای زیر نظر شوروی و تحت فرمان آنها کار میکرده اما از اینکه خود و کشورش آزادی نداشته در رنج بوده و از طریقهای حزبی خسته شده است به همین دلیل در آستانه چهل سالگی به شعرهای کنایی روی میآورد و به کنایت میگوید که خواهان راهی تازه است.
مشرف میگوید: در سال 1990 میلادی عضو پارلمان شوروی شده است، در این دوران ادبیات شوروی وارد مرحله عبور از اخلاقمداری و ایدئولوژی محوری و بازگشت مهاجران به خانه و تغییرات سد آهنین ایدئولوژی باعث ظهور شکل خاصی از ادبیات در این دوره شده بود و نویسندگان و شاعران شروع به آفرینش اثر در ضد ارزش و استانداردهای سوسیالیستی کردند اما گلرخسار همواره در کنار جریان میانهروی ادبی باقی ماند و به پُستمدرنیسم و آوانگاردیسم نپیوست، ولی هرگاه با دقت به شعر او توجه کنیم، خواهیم دید که او نیز از تناقضهای زمانه بینصیب نمانده است. به گمان من پارادوکسها و متناقضنماهای شعر او محصول همین ناهمگونی و نایکدستی فضای فرهنگی است.
مریم مشرف
مشرف ضمن قرائت شعرهایی از گلرخسار که تناقضات و نابسامانی جامعهاش را نشان میدهد، از همکاری او با میخائیل گورباچف در چاپ مجله فرهنگ سخن گفت و اظهار کرد: گلرخسار با حکومت شوروی همکاری نزدیک داشت، به طوری که در هنگام سفر هاشمی رفسنجانی، میزبان مهمانهای ایرانی در کاخ کرملین یا یکی از کاخهای دولتی شد، بنابراین زندگی خود او هم نماینده همین تضاد و تناقص است.
به اعتقاد مشرف شعر گلرخسار یک دست نیست، یعنی هم اختناق و هم محدودیتهای شاعر که به هر حال حقوقبگیر حکومت بوده، نوعی ابهام و گره در زبان او داخل کرده است. بعضی از اشعارش روان و گهگاه ابیاتی مبهم و اشاراتی گنگ در شعرهایش دیده میشود که برای کنایهآمیز بودن گنگ شده است.
مشرف در ادامه از رویکرد شعر گلرخسار به بیدل میگوید و اینکه شعر او از لحاظ بلاغ در اوج است اما از لحاظ وزن شعر فارسی، وزن گاهی در شعر او مختل میشود و دلیل این اختلال را مواردی مانند تلفظ و لهجه تاجیکی، نا آشنایی شاعر با بنیادهای اصلی شعر فارسی و اینکه تنوع وزنی در شعر او زیاد است، عنوان میکند.
گلرخسار شاعر است نه نویسنده!
بعد از آن نوبت محمدجعفریاحقی، استاد زبان و ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد است که به بررسی شعر و شخصیت گلرخسار بپردازد. یاحقی آشنایی خود با گلرخسار را مربوط به بیست و چهار سال پیش، یعنی سال که 1373 که مشترکا در یک سمپوزیم خارجی شرکت کرده بودند، مربوط میداند. از سفرهایش به تاجیکستان و دیدارهایش با گلرخسار در آنجا و سفرهایی که گلرخسار به ایران داشته و گاهی به دعوت او به مشهد هم رفته، سخن میگوید و در مجموع رابطه خود با گلرخسار را صمیمانه و دوستانه قلمداد میکند.
یاحقی با شیطنت و به طنز همسن بودن خود با گلرخسار را از دیگر وجوه اشتراک خود با این بانوی شاعر تاجیکی بیان میکند که لحظهای خنده را به فضای رسمی نشست میکشاند و حضار طنز او را با خنده پاسخ میدهند.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی گلرخسار را برخلاف مردم و فرهنگ گرجستان که یک جامعه بسته است، یک فرد جهان دیده میداند که دائم در رفتوآمد است و دستوپای زیادی در دنیا دارد و جهانبینی که او دارد را بسیار فراتر از مردم و جامعه بسته تاجیکستان توصیف میکند. به اعتقاد یاحقی با اینکه گلرخسار هم شعر میگفته و هم رمان مینوشته، در نهایت یک شاعر است نه نویسنده و در جهان به شعر معروف است و بیشتر شاعری بوده که به صورت تفننی رمان نوشته است.
یاحقی به ملیگرایی و وطنپرستی در شعر گلرخسار اشاره کرد و اعتقاد داشت که وطن در شعر او وطن فرهنگی است، تا وطن جغرافیایی، به همین خاطر هم هست که شعر او از مرزهای تاجیکستان عبور میکند و در ایران و دیگر کشورها شناخته شده است. به باور او شعر تاجیکی زمانی که با قرائت تاجیکی خوانده شود زیبا و موزون دیده میشود به همین دلیل است که شعر تاجیکی برای ما بیشتر شنیدنی است تا خواندنی.
زن نقش اول داستان «سکرات» آینه تمام نما از خود گلرخسار است
موضوع صحبتهای یاحقی، رمان «سکرات» گلرخسار بود و قرار بود درباره ویژگیهای این رمان صحبت کند. یاحقی برای ورود به این بحث بر شاعر بودن گلرخسار تاکید کرد و گفت: در این رمان هم گلرخسار بیشتر یک شاعر است تا رماننویس. یعنی روح شعری گلرخسار بر نثر کتاب و اتفاقات حاضر است. موضوع کتاب موضوع خاصی است و آسیبهایی که از استبداد و خودکامگی دیده را بیان میکند. گلرخسار در این کتاب مسائل را خوب ترسیم کرده و ظلمی که به مردم تاجیک و تاجیکستان تحت سلطه شده، خیلی در کتاب برجسته شده است.
محمدجعفر یاحقی
او به طنز و طعنه سخن گلرخسار اشاره کرد، به اینکه با طنز و طعنه سخن میگوید و غالبا یک نوع طنز و انکار تلخ دارد و یک دوری، تنفر و تلخی خاصی از کلام او برداشت میشود. به اعتقاد یاحقی شخصیت اصلی رمان «سکرات»، چهره و سیمایی که در آن ترسیم شده خیلی به شخصیت واقعی گلرخسار نزدیک است. گلرخسار در این رمان فرافکنی کرده و زن نقش اول داستان، آینه تمام نما از خود گلرخسار است.
«سکرات» گلرخسار کتاب سختخوانی است
یاحقی به ویژگیهای نثر گلرخسار هم اشارهای داشت و گفت: بدقلقیهایی در نثر گلرخسار وجود دارد که که اساسا در نثر تاجیکستان وجود دارد. مشکل نثر گلرخسار و اساسا نثر تاجیکی، مشکل مفردات نیست، بلکه مشکل در نحو و ساختار جملات است که ما در فارسی به کار نمیبریم. مشکل اولیه نثر آنها، فهم اولیه است.
آنچه از دیگر سخنان یاحقی بر میآمد این بود که رمان «سکرات» گلرخسار کتاب سختخوانی است که حتی خود او هم در خواندن فصول اولیهاش کند پیش رفته است. به اعتقاد او قطعا «سکرات» برای تاجیکها رمان قوی است و حتما از خواندن آن لذت خواهند برد، اما به دلیل نثر دشوار، این رمان هیچ توفیقی در ایران به دست نیاورده و نخواهد آورد.
گلرخسار را به خاطر موضعگیریهای ملیگرایانهاش باید شاعری ملی نامید
«سازههای کلان هویت ملی آریاییتباران در دستگاه اندیشگانی گلرخسار» موضوع سخت و تخصصی ابراهیم خدایار، آخرین سخنران نشست «عصری با گلرخسار» است.
ناسیونالیسم و ملیگرایی موضوع صحبتهای خدایار است و در مقدمه بحثش سعی بر بیان ریشههای نظری آن دارد تا به شوروی و گلرخسار برسد. او میگوید: گلرخسار را باید به دلیل موضعگیریهای ملیگرایانه از آغاز زندگی شاعریاش در زمان شوراها تا پختگی در دوره استقلال، شاعری ملی نامید که وطن با تمام ساحتهای جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، اسطورهای و تاریخیاش یکی از دغدغههای همیشگی وی بوده است.
بحث که پیش میرود متوجه میشویم که خدایار سعی دارد از منظر ناسیونالیسم و هویت ملی به میراث ادبی گلرخسار نگاه کند و به اعتقاد او از این منظر، «سرزمین مادری(ذیل عنوان آریانا)»، «نظام اسطورهای ملی (ذیل ملت خورشید)»، «تبار ملی (ذیل ایران و توران)»، «زبان ملی (ذیل زبان مادری)» و «شاهکار ملی (ذیل شاهنامه فردوسی و بازتولید و بازآفرینی آن در قاب فرهنگ و اندیشه جدید)» به عنوان پنج سازه کلان هویت ملی در دستگاه اندیشگانی گلرخسار کاملا برجسته است.
ابراهیم خدایار
خدایار معتقد است که گلرخسار برای تبیین مفهوم سرزمین مادری از واژه «آریانا» بهره گرفته، به گونهای که باید این واژه را یکی از کلیدیترین مفاهیم هویتی دستگاه اندیشگانی گلرخسار در تبیین سرزمین مادری دانست. همچنین در شعر ملت خورشید از دالان نظام اسطورهای ملی، آیین میترائیسم و تاثیر آن در دستگاه اندیشگانی گلرخسار نمایان میشود. یا اینکه گلرخسار در شعر «ایران و توران» از زاویه دوستی و پیوند خونی بین دو کشور نگاه میکند نه کینه و خونخواهی؛ تلاش گلرخسار برای تاکید بر دوستی و روابط ایران و تاجیکستان را به مخاطب میرساند.
زبان فارسی که همان زبان ملی و مادری گلرخسار است از دیگر موضوعاتی بود که خدایار با خواندن شعری از گلرخسار به جایگاه آن در دستگاه اندیشگانی او اشاره کرد، از توجه گلرخسار به شاهنامه فردوسی سخن به میان آورد و گفت: گلرخسار در پنجاه سالگی و در اوج پختگی، پس از عبور از وطن جغرافیایی و تاریخی به مفهوم جدیدی از وطن در شعر «شاهنامه» می رسد که : «شاهنامه وطن است».
گلرخسار، گلرخسار است
خدایار صحبتهای خود را با خواندن شعری به پایان میبرد و نوبت به پرسش و پاسخ حضار میرسد تا اگر جای سوالی باقی مانده، از سخنرانان نشست بپرسند. صحبتهایی رد و بدل میشود تا اینکه یکی از حضار با یادآوری صحبتهای سخنرانان از مبهم ماندن شخصیت و شعر گلرخسار در پایان جلسه برای او گلایه میکند و میگوید: گلرخسار فروغ نیست، شاملو نیست، اخوانثالث نیست، هوشنگ ابتهاج نیست، شفیعی کدکنی هم نیست.
محمد خانی در پاسخ او میگوید: درست است، چون گلرخسار، گلرخسار است و حضار با تشویق او را تایید میکنند.
در پایان نشست «عصری با گلرخسار» با اینکه گلرخسار را از نزدیک ندیدهام، اما حالا تصویر جدیدی از او در ذهن دارم. بانوی شاعری که جهانبینیاش مانع توقفش در محیط بسته جامعهاش نشده و با شعر و نثرش مرزهای وطنش را گسترده است.
نظرات