چهارشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۱
جایزه کتاب؛ به نفع نویسنده و مترجم یا به ضرر آن

جایزه‌ها شاید برای ناشران خوب باشند، اما آیا برای تمام نویسنده‌ها و مترجمین هم خوبند؟

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از اسیمپتوت‌ژورنال - اگر خواندن داستان‌های نویسندگان سرتاسر دنیا را دوست دارید، پس به شنیدن نام جوایز بزرگ که ادبیات بین‌المللی را در مرکز توجه قرار می‌دهد، عادت دارید: جایزه نوبل برای ادبیات، جایزه بین‌المللی ادبیات نوئستات، جایزه من‌بوکر، جایزه کین، جایزه سروانتس و بسیاری جوایز دیگر.
اما وقتی داریم اسامی فهرست کوتاه را می‌خوانیم یا امیدواریم نویسنده موردعلاقه‌مان برنده شود، باید چه چیزهایی درباره جوایز کتاب بدانیم؟

اول از همه، بسیاری از بزرگ‌ترین جایزه‌ها تنها یک مسابقه میان کتاب‌ها نیستند. به غیر از جوایز مربوط به یک عمر دستاورد، هیئت بررسی جوایز به دنبال ادبیاتِ بی‌نظیر، قفسه کتاب‌ها را زیر پا نمی‌گذارد، بلکه کتاب‌های ارائه شده را بررسی می‌کند. ناشران، اغلب از کشوری که جایزه در آن اهدا می‌شود، آن کتاب‌ها را ارائه می‌کنند. آنها اولین نوبت از گزینش را با انتخاب جوایزی که به آنها ارائه خواهند داد شروع می‌کنند و بعد کتاب‌هایی را انتخاب می‌کنند که شانس برنده شدن دارند.

اگر به نظر ساده می‌آید، به ناشران کوچکی فکر کنید که هزینه زمانی فرآیند ارائه و ارسال را می‌سنجند، و شاید حتا هر سال هزینه ارسال چندین نسخه را پرداخت می‌کنند. (اغلب ناشرین باید برای هر عضو هیئت داوران یک نسخه صحافی‌شده ارسال کنند.) آنها همچنین باید هزینه حضور در مراسم جایزه را بپردازند، تا شاید شاهد این باشند که یک ناشر دیگر جایزه را می‌برد. یک نگاه به فینالیست‌های جایزه کتاب ملی در سال ۲۰۱۷ نشان می‌دهد که به عنوان مثال یک کتاب از انتشارات کوچک و مستقل گری‌ولف در کنار ناشران بزرگ‌تری نظیر سایمون اند شوستر، گرند سنترال، اَشِت، کناف دابل‌دی و غولی نظیر پنگوئن قرار گرفته. وقتی منابع مالی و تجاری پشت این ناشران را با هم مقایسه می‌کنید، شبیه به رقابت جالوت و داوود به نظر می‌رسد. و مسلما وقتی برنده می‌شوید فکر می‌کنید به تمام مصیبت‌هایش می‌ارزید.

جوایز، دست کم جوایز بزرگ، به فروش کتاب کمک می‌کنند. بسیاری از آنها برای همین منظور به وجود آمده‌اند و جایزه‌دهندگان از گفتن این موضوع ابایی ندارند و چرا اصلا باید داشته باشند؟ فایده انتشار کتاب‌های فوق‌العاده چیست اگر نتوانید مخاطبی برایشان پیدا کنید؟ نویسنده‌ها و ویراستاران همگی امیدوارند که نامزدی یا جایزه توجهات را به سوی اثری جلب کند که آنها وقت و انرژی فراوانی برای انتشارش صرف کرده‌اند. با این همه، تضاد بین ارزش یک اثر ادبی و این محاسبات تجاری می‌تواند آزاردهنده باشد. بنیاد من‌بوکر برندگانش را نه به خاطر نوشتن یا ترجمه بهترین رمان، که ظاهرا جایزه برای آن پاداش می‌دهد، بلکه برای نسخه‌های فروش رفته به رخ می‌کشد.

آیا این چیزی است که کسی که یک جایزه جدید را راه‌اندازی می‌کند، یا یک کتاب را ارائه می‌دهد، یا درباره یک کتاب فوق‌العاده در فهرست کوتاه حرف می‌زند، آرزویش را دارد؟ تمام طرفداران ادبیات باید از دیدن اینکه حمایت از ترجمه از طریق جوایز واقعا اثرگذار است، هیجان‌زده شوند. کتاب برنده جایزه خوانندگان بسیاری پیدا می‌کند، اول در خارج از کشور و بعد در خانه.

این جوایز انگلیسی زبان، منبع الهام خود را از جای دیگری می‌گیرند که جوایز، کتاب‌ها را به تعداد زیادی مخاطب متصل می‌کنند: فرانسه، جایی که بیش از دویست جایزه ملی دارد. معتبرترین آنها جایزه گنکور، فمینا، مدیسی، رنودو و انترالیه است که با افزایش فراوان فروش کتاب برای برنده همراه است. از برندگان گنکور می‌توان به مارسل پروست، سیمون دوبوار و مارگرت دوراس اشاره کرد که نشان از اعتبار فوق‌العاده آن دارد. بردن جایزه گنکور به معنی ورود به قلمرو پرفروش‌ها و افزایش فروش در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نسخه است. در مقایسه، یک رمان ادبی موفق در ایالات متحده در طول چندین سال ممکن است ۱۰ تا ۱۵ هزار نسخه بفروشد و اگر فروش به ۲۵ هزارتا برسد، یک موفقیت چشمگیر محسوب می‌شود.

جایزه‌ها ممکن است برای ناشرین خوب باشند، اما آیا به همان اندازه برای تمام نویسنده‌ها و مترجمین هم خوبند؟ در عمل، یک جایزه که ظاهرا به روی تمام نوشته‌های خوب باز است، ممکن است در واقعیت توسط دربان‌ها اداره شود –نه تنها آنهایی که در هیئت داوران هستند، بلکه ناشرانی که نفوذ دارند. وقتی منتقدین به گنجاندن فکر می‌کنند، اغلب به نویسنده‌های برنده اشاره می‌کنند: چند زن، چند رنگین پوست و ... و کمتر به ناشران متمرکز می‌شوند. اگر به دستورالعمل ارائه من‌بوکر توجه کنید، متوجه می‌شوید که قوانین از ناشران بزرگ حمایت می‌کنند. از ۷۵ کتابی که بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ در فهرست بلند قرار گرفتند، ۲۳ مورد متعلق به انتشارات پنگوئن بوده است.

اما اگر فهرست بلند و کوتاه، خوانندگان را برای یک کتاب جدید هیجان‌زده می‌کند، خصوصا درباره کتاب‌هایی که از خارج از مرزهای کشورشان می‌آید، شاید لازم نباشد خیلی نگران باشیم. چاپ کتاب بر اساس بی‌طرفی و عدالت صورت نمی‌گیرد و از آنجایی که خوانندگان احتمالا از رمان‌های برنده جایزه‌ای که می‌خرند لذت می‌برند، ما نباید تنها نویسنده را ستایش کنیم و لذت ببریم؟ خب، اگر خوانندگان می‌خواهند صداهای سرتاسر جهان را بشنوند و کتاب‌هایی متفاوت از آنچه تا کنون خوانده‌اند را کشف کنند، نباید خیلی زود به این گروه ملحق شوند.

جوایز ملی معتبر همراه خود آوازه‌ای می‌آورند که ناشران را متقاعد می‌کند به آن شانس ترجمه بدهند. اگر یک کتاب نتواند در کشورش جایزه‌ای ببرد، شانس ترجمه و درنتیجه شناخته شدن در جهان را از دست می‌دهد. البته تصمیم برای انتشار یک اثر ترجمه شده نه تنها به بردن جایزه، بلکه به فاکتورهای فراوانی بستگی دارد. با این همه، برای کتاب‌هایی که با یک ناشر عمده نسخه‌های فراوانی نمی‌فروشند، جایزه یک وزن به حساب می‌آید. ناشران امریکایی که اطلاعات زیادی درباره نویسندگان یک کشور خاص ندارند می‌توانند حداقل ببینند که چه کسی جایزه برده است. اما اگر دربان‌های یک جایزه ملی بهترین داوران برای تشخیص آنکه خواننده در کشورهای دیگر چه می‌خواهد نباشند چه؟ صداهای مخالف و نویسندگانی که نظراتشان باب میل کشورشان نیست چه می‌شوند؟ و اگر ادبیات ما نیازمند تزریق یک سبک متفاوت، منظر متفاوت و صدای متفاوت باشد چه باید کرد؟

بله، باید نویسنده‌های برتر را تحسین کرد و جوایز باید وجود داشته باشند تا از آثار آن‌ها حمایت کنند و آن‌ها را در مرکز توجه قرار دهند، اما باید به ورای جوایز بزرگ هم نگاه کرد و دید چه کسانی حتا به آن مسابقه دعوت نشدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها