آن تایلر، نویسنده و منتقد ادبی از کشور آمریکا گوشهگیر است و علاقهای به مصاحبه کردن ندارد اما در این مطلب از خود و آثاری میگوید که در زندگیاش تأثیرگذار بودهاند.
«اگر صبح بیاید»، «درخت قوطی حلبی»، «اموال دنیوی»، «مرگ مورگان»، «شام در رستوران دلتنگی»، «قرقره آبی»، «وداع با تازهکارها»، «وقتی بزرگ بودیم»، و «قطبنمای نوح» تنها چند اثر از داستانهای متعددی است که برنده جایزه پولیتزرِ سال 1989 نگاشته است. مجله «گاردین» به بهانه کتاب جدید تایلر تحت عنوان «رقص ساعت» مصاحبهای با خانم نویسنده انجام داده است که در ذیل میآید:
همیشه خود را «بیگانه» نامیدهاید. فکر میگنید این ویژگی پیشنیازی برای نویسنده شدن است؟
نه فکر نمیکنم برای نویسنده شدن به چنین صفتی نیاز باشد اما این موضوع به من در نوشتن و شکل نوشتن خاص خودم کمک کرد. اگر احساس کنید از مریخ هستید جزئیات ریز را به شکلی متفاوت نظاره میکنید.
پیش از این میلی به مصاحبه کردن نداشتید اما گویا نظرتان تغییر کرده است. چرا؟
هنوز میلی به این کار ندارم اما دنیا تغییر کرده است. قبلاً فکر میکردم وظیفه ناشر است که دیگران را به کتابم علاقهمد کند و مخاطب را متقاعد کند که کتابی بخرند اما حالا کتابها در عذاب هستند. همه ما باید هر کاری میتوانیم انجام دهیم تا مردم را به کتاب خواندن تشویق کنیم. اگر این کار را انجام ندهیم روزی فرا میرسد که کودکان کتاب نمیخوانند و پایان کتابخوانی از راه میرسد.
در پایان رمانتان، «رقص ساعت» یکی از شخصیتهای داستان تصمیم میگیرد از زندگی خودش بگریزد. خود شما تاکنون وسوسه شدهاید که کاری مشابه انجام دهید؟
زیاد. معتقدم همه انسانها مخصوصاً افراد متأهل گاهی به این فانتزی جذاب فکر میکنند. همسر من از دنیا رفته است، فرزندانم بزرگ شدهاند و من تنها زندگی میکنم و هنوز گاهی خودم را در حال فرار میبینم. ایده برداشتن دو دست لباس و گردش در دنیا را دوست دارم.
چه کتابهایی بر روی میز کنار تخت شما است؟
هیچ کتابی ندارم زیرا وقتی به رختخواب میروم مجله «نیویورکر» را میخوانم. از آنجا که «نیویورکر» فقط 48 هفته از سال منتشر میشود در طول هفته به دقت میخوانمش. هر شب یک مقاله میخوانم و سپس تلاش میکنم بخوابم.
آخرین کتاب خوبی که خواندید چه بود؟
جواب این سؤال آسان است. «اتاق میخی» نوشته ریچل کوشنر که درباره زندگی در زندان زنان است. بسیار جذاب و همچنین خواندنش سخت است.
چه داستاننویس و نویسنده آثار غیرداستانی را دوست دارید؟
آثار بسیاری از نویسندگان جوان را میخوانم. نسبت به نسل من در سطح بالاتری حرفه خود را آغاز میکنند. به داستان نویسندگان مهاجر مانند «جایی برای ما» نوشته فرهین میرزا علاقه خاصی دارم.
دوست دارید کتاب کاغذی بخوانید یا کتاب الکترونیکی؟
بیشتر کتاب الکترونیکی میخوانم. زود کتاب را میخرم، فوری به دستم میرسد، و ارزانتر است. گاهی پس از اینکه نسخه الکترونیکی کتابی را میخوانم و دوستش دارم نسخه کاغذیاش را نیز خریداری میکنم.
در کودکی چگونه کتاب میخواندید؟
مطمئنم همه نویسندگان میگویند در کودکی زیاد کتاب میخواندند اما من در کودکی فقط «زنان کوچک» را بیش از 27 بار خواندم و فکر میکنم همه کتاب را حفظ هستم.
آیا کتاب کلاسیکی هست که دوست داشتید بخوانید اما نخواندید؟
چند بار تلاش کردم «بر باد رفته» را بخوانم اما من فکر میکنم کتاب مزخرفی است و کنار میگذارمش. به هیچ کدام از دوستانم این موضوع را نگفتهام زیرا زنان خاطره خوبی از خواندن این کتاب در دوره جوانی دارند و دلم نمیخواهد احساساتشان را جریحهدار کنم.
آیا کتابی وجود دارد که فکر میکردید پس از خواندن دوست داشته باشد اما نداشتید؟
کتابهای زیادی هستند. مثلا به شدت از آثار النا فرانته بدم میآید. خیلیها به من آثارش را پیشنهاد کردند و معتقد بودند از خواندنشان لذت میبرم اما حتی یک کتاب از او را نتوانستم بخوانم. مردم تعصب شدیدی به آثارش دارند اما احساس میکردم هر چه میخوانم مصنوعی است!
خانوادهها همیشه در مرکز توجه آثار شما قرار دارند.
هیچوقت برنامهای برای نوشتن درباره خانوادهها ندارم اما شروع به نوشتن میکنم و کمی بعد میبینم باز داستانی درباره خانوادهها نوشتهام.
آیا کتاب یا نویسندهای هست که هر از چند گاهی به او یا اثرش رجوع کنید؟
بله. جین آستن. خیلی دیر او را کشف کردم. مادرم همیشه از من میخواست آثار آستن را بخوانم اما همیشه فکر میکردم از مد رفته است. در اواسط دهه سوم از زندگیام داستان «غرور و تعصب» را خواندم و حالا فکر میکنم او بینظیر است. آخرین باری که کتابی از او خواندم 5 سال پیش بود و حالا فکر میکنم باید دوباره به سراغ او بروم اما تحمل اینکه دوباره اثری از او بخوانم و در این سن دوستش نداشته باشم برایم قابلتحمل نیست.
در حال حاضر روی اثر خاصی کار میکنید؟
بله. روی کتاب جدیدی کار میکنم و دوست دارم پیش از اینکه ایده دیگری به ذهنم برسد به پایان برسانمش.
نظرات