روایتمداری، پرهیز از معناگریزی، عاطفهمحوری و تخیل مختصاتی هستند که «سرزمین سنگپشتها» را به مجموعه شعر قابل تاملی تبدیل کردهاند.
به عقیده سارتر «هنر وجود ندارد مگر برای دیگری و از طریق دیگری»، پس این خواننده است که پس از خلق شعرها توسط شاعر، قدرت خلق و بازآفرینی مجدد دارد. شعری که خواننده را دعوت میکند تا کنشی را که شاعر آغاز کرده است ادامه دهد، همان حس سرخوشی را در مخاطب ایجاد میکند که رولان بارت در «لذت متن» آورده است. «سرزمین سنگپشتها» مخاطب را با روالی هماهنگ، لغزان، جاری و لذتبخش درگیرمیکند. میدانیم متنی که در خواننده لذت ایجاد میکند قطعا موجب تکثر معناها در مخاطب است، بنابراین خواننده فقط نمیخواند بلکه در مواجهه با متن به خوانش میرسد و با لذت بردن از آن، نشانهها را به بازی میگیرد زیرا با نظامهای رمزگانی متفاوتی روبهرو شده است که آنها را میشناسد.خوانش مجموعه حاضر مخاطب را با خودش مواجه میکند و به یاد میآورد که متن نمیتواند از خاستگاه واقعیاش یعنی زندگی جدا باشد.
خوانش متن، لذت را به سرخوشی تبدیل میکند (البته اگر به دیدگاه بارت، بین مفاهیم لذت و سرخوشی تفاوت قائل شویم)، زیرا سرخوشی برخلاف لذت گفتنی نیست و در فاصله بین سطرها خوانده میشود. وجود فضای سیال و استفاده از نشانههای آشنای مخاطب با ارجاعات متفاوت، فرصت سپیدخوانی و آفرینش دوباره را به خواننده این کتاب داده است.
اینکه تمام گلولهها به خطا برود/ خندهدار است/ لب که کمی باز میشود/ حرف میریزد بیرون:/ زنده باد.../ زنده باد.../ زنده باد.../ همین باد/ پرچمی را از جا کند/ انداخت روی جنازهای
از متن کتاب، صفحه24
کالریج، زیبایی شعر را محصول زیبایی قسمتهای مختلف آن میداند. در «سرزمین سنگپشتها» شعرها در ساختار، زبان و فرم هماهنگ و یکپارچهاند و هیچ سطر یا بندی بدون دلیل نوشته نشده و زائد به نظر نمیرسد.همچنین آشنایی زدایی از روایتهایی که بارها شنیدهایم (حتی قصه کودکانه خرگوش و لاکپشت یا ماجرای آشنای خرگوش و کلاه شعبده) و خلق روایتهای جذاب در طول شعرهای غالبا بلند این مجموعه، ما را تا پایان با شعرها همراه میکند. «سرزمین سنگپشتها» جنونزده و معناگریز نیست و دقیقا بهخاطر دلایلی که ذکر شد، ما را با متنی نوشتنی روبهرو میکند. بارها دیدهایم وقتی خواننده در فرارویهای زبانی که بدون دلیل روی دادهاند محبوس میشود قادر به خوانش فعال و خلاق شعرها نخواهد بود. ساجد فضلزاده تلاشی برای نوشتن شعر آوانگارد و مد روز نداشته و زبان را تخریب نمیکند. به جز چند مورد استفاده غیرضروری از حروف ربط، «سرزمین سنگپشتها» مجموعه شعر موفقی به شمار میآید که قطعا ناشی از اجتناب شاعر در انتشار عجولانه شعرهایش در سالهای گذشته است.
تا ظهر/ سایه سپیدار/ بر حیاط زندان میافتد/ بر نوک سایه مینشیند زندانی/ فکر میکند پرنده است/ فکر میکند تا ظهر
از متن کتاب، صفحه 59
منابع:
فضلزاده ساجد، سرزمین سنگپشتها، نشر نیماژ، 1397
بارت رولان، لذت متن، ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز، 1394
گراهام گوردون، فلسفه هنرها: درآمدی بر زیباییشناسی، ترجمه مسعود علیا، انتشارات ققنوس، 1383
نظر شما