علیاصغر حداد درباره ویژگیهای یک مترجم خوب میگوید: مترجم بودن فن است و آموزش خود را میخواهد. اول اینکه آن شخص باید در زبان فارسی تبحر داشته باشد. وقتی زبان دوم را میخوانیم منفعل هستیم اما برای برگرداندن به فارسی ما زبان تولید میکنیم و باید به زبان فارسی تسلط کامل داشته باشیم تا جملات قابل قبولی تولید کنیم.
مجموعه داستان «دیگری» در بخش بهترین ترجمه کتاب سال 1395 برگزیده شد. به عنوان مترجم این اثر کمی درباره فضای روایت این اثر و سبک نوشتههای آرتور شنیستلر توضیح دهید.
«دیگری» مجموعه داستانی است که حدود 20 داستان کوتاه دارد. نویسنده این اثر شنیتسلر اتریشی و متولد سال 1862 است و بیشتر آثارش را در فاصله سالهای 1910 تا 1920 نگاشته. شنیتسلر سه رمان دارد که هر سه آنها ناتمام است اما داستانهای کوتاه زیادی دارد که تعداد آنها به 50 تا 60 داستان میرسد. این نویسنده اتریشی نمایشنامههای زیادی هم نوشته و قبل از اینکه من آثار داستانی او را ترجمه کنم در ایران بیشتر او را به عنوان نمایشنامهنویس میشناختند.
شنیتسلر نویسندهای است که آثارش بیشتر جنبه روانکاوانه دارد. او در آثارش بیشتر به روانکاوی اهمیت میدهد. شنیتسلر همدوره زیگموند فروید بوده و نظریات مشابه او را در عرصه ادبی پیاده میکند.
شما مترجمی هستید که از نویسندگان آلمانیزبان زیادی ترجمه کردهاید. نویسندگانی مانند دورنمات، ریکله، گونترگراس، فریش و ... سبک نگارش شنیتسلر را به کدامیک از نویسندگانی که تا به حال از او آثاری ترجمه کردهاید، شبیه میدانید؟
درباره سبک شنیتسلر نمیتوان نکته ویژهای را گفت. بیشتر تفاوتی که او با باقی نویسندگان دارد در موضوعاتی است که برای نگارش انتخاب میکند. در دوره او بیشتر نویسندگان به موضوعاتی نظیر فقر و مسائل مختلف اجتماعی میپرداختند اما شنیتسلر به مسائل روانی و درونیات کاراکترهایش توجه میکرد.
بین تمام نویسندگان آلمانیزبانی که آثارشان را به فارسی برگرداندهاید، به سبک و نگارش کدامیک علاقه بیشتری داشتهاید و اولویت شما برای ترجمه کدامیک از آنها بوده است؟
بیشترین ترجمههایی که از یک نویسنده انجام دادهام مربوط به فرانتس کافکا بوده است. تا به حال هم از هیچ نویسندهای به اندازه کافکا ترجمه نکردهام و کافکا تنها نویسندهای بوده که تمام آثار او را به صورت مجموعه ترجمه و به فارسی برگرداندهام.
با توجه به کارنامه ترجمه شما به نظر میرسد که اولویت شما ترجمه آثار کلاسیک از نویسندگان شاخص و به نوعی پیشکسوت است. درباره ترجمه آثار نویسندگان امروز ادبیات آلمان چه رویکردی دارید و آیا در برنامه کاری و حرفهایتان برای ترجمه جایی برای ترجمه آثار نویسندگان معاصر نیز هست؟
بله همانطور که گفتنید اولویت من ترجمه آثار معاصر نیست و تمرکزم روی ترجمه آثار کلاسیک است. اما اگر به اثر خوبی برخورد کنم و پیش بیاید حتما این کار را انجام میدهم. اتفاقا در حال حاضر مشغول ترجمه رمانی هستم که نویسنده آن در قید حیات است. البته من قبل از این هم از نویسندگان در قید حیات ترجمه کردهام. «اهانت به تماشاگر» از هانکه یکی از آنهاست. به طور کلی اگر نویسندهای باشد که کارش را بپسندم و اثر باارزشی باشد حتما از او ترجمه خواهم کرد.
بسیاری از مترجمان بیشتر سراغ کتاب و نویسندهای میروند که کاری از او به فارسی منتشر نشده باشد. رویه شما چیست و اینکه اگر به رمان و نویسندهای بسیار علاقهمند باشید و ترجمهای از آن در بازار کتاب موجود باشد، باز هم سراغ آن اثر برای ترجمه میروید یا خیر؟
بله این کار را میکنم.برخی از کارهای کافکا قبل از من هم ترجمه شده بود و من بعدها به سراغ ترجمه آنها رفتم. اگر ترجمهای از اثری موجود باشد و آن ترجمه از کیفیت مناسبی برخوردار باشد طوری که من نتوانم آن را بهتر از آنی که هست ،ترجمه کنم، به سراغ آن برای ترجمه نخواهم رفت. اما اگر کاری باشد که آن را دوست داشته باشم و ترجمه خوبی هم از آن در بازار کتاب موجود نباشد، حتما آن را ترجمه میکنم به خصوص اگر نویسنده و آن کتاب مورد علاقهام باشند.
در شرایط فعلی با ورود سیل زیادی از مترجمان جوان و کمتجربه به بازار کتاب روبهرو هستیم و بسیاری از کتابهایی که امروز در بازار موجودند حاصل کار این مترجمان هستند. به عنوان مترجمی که سالها فعالیت کردهاید، کیفیت کار این مترجمان تازهوارد را در چه حدی میدانید؟
متاسفانه کیفیت خیلی خوب نیست. مترجمانی که کار خوب ارائه میدهند تعدادشان زیاد نیست. عدم بازار کار باعث شده که بسیاری از جوانها به ترجمه روی بیاورند و فکر میکنم اگر امکانات اقتصادی مملکت بهتر شود، دنبال کار دیگری میروند و از کارشان هم پیداست که آنچنان ذوق و شوق ادبی هم ندارند. اما اینکه کیفیت بازار ترجمه خوب نیست به این معنا نیست که میان مترجمان جوان و تازهوارد، مترجم خوبی وجود ندارد.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید بسیاری از مترجمان به دلیل کمبود اشتغال و تنها به دلیل آشنایی با زبان دوم به ترجمه روی آوردهاند. شما به عنوان مترجم چه توانایی دیگری را به جز تسلط بر زبان دوم برای این کار لازم میدانید؟
تسلط به زبان مادری. زبان دومی که بلدیم ما را مترجم نمیکند. مترجم بودن فن است و آموزش خود را میخواهد. اول اینکه آن شخص باید در زبان فارسی تبحر داشته باشد. وقتی زبان دوم را میخوانیم منفعل هستیم اما برای برگرداندن به فارسی ما زبان تولید میکنیم و باید به زبان فارسی تسلط کامل داشته باشیم تا جملات قابل قبولی تولید کنیم. برای مترجم بودن دانستن زبان دوم شرط لازم است اما کافی نیست. البته عشق و علاقه هم این میان مهم است.
از بین مترجمان قدیمیتر که در قید حیات نیستند به کارهای کدامیک بیشتر علاقهمندید؟
من در دوران نوجوانی و هنگامی که حدودا 16 یا 17 ساله بودم، کتاب ژان کریستف را با ترجمه به.آذین خواندم و بسیار لذت بردم. اگر بخواهم از مترجمان مورد علاقهام نام ببرم قطعا یکی از آنها به.آذین خواهد بود وهمچنین ترجمههای محمد قاضی.
برخی از مترجمین قدیمی مانند ذبیحالله منصوری هستند که به دلیل بازآفرینی متن و به گفته برخی عدم وفاداری کامل به متن اصلی مورد انتقاد دیگر مترجمان قرار گرفتهاند. نظر شما در این باره چیست و رویه خودتان در ترجمه کدام است، وفاداری محض یا بازآفرینی آن؟
من به متن خیلی وفادارم. قدمت ترجمه ادبی را در ایران اگر حدود 70 تا 80 سال بدانیم، میبینیم که کیفیت ترجمه این اواخر خیلی بهتر شده است. مترجمان امروز بیشتر از قبل به متن وفادارند و به نظرم مترجمان نه تنها به متن بلکه به سبک و لحن هم باید وفادار باشند و خوشبختانه این مساله امروز به خوبی جا افتاده و کمتر مترجمی در متن اصلی دست میبرد.
چه اثر تازهای در دست ترجمه دارید؟
رمانی است از یک نویسنده اتریشی که زنده است و با هم برای ترجمه اثرش تعاملاتی هم داریم. این رمان را در دست ترجمه دارم و کارش هنوز به پایان نرسیده است.
نظر شما