2. فراروایت (metanarration)
3. فرامتنیت (metatextuality)
میتوان به لیست کوندرا، چند مورد زیر را نیز اضافه کرد:
بینامتنیت، القاي جعل، عدم قطعیت، سرایت سرگردانی به خواننده، فردیبودن قهرمان، چندلایگی ذهن، استفاده از همه تکنیکهای رمان نو مثلا تکگویی درونی و جریان سیال ذهن، تنهایی و بدبینی.
داستان پسامدرن خواننده را در معرض سؤالاتی قرار میدهد و اینکه در متن به چه کسی و چه چیزی میتواند باور داشته باشد یا تکیه کند و اینها همه پرسشهای هستیشناختیاند.
پرسشهایی که با عدم قطعیت در رمان درهم میآمیزد و نمایشی میشود از سرگردانی و تنهایی انسان در دوره معاصر.
بیتردید پرداختن به موضوعی تا این پایه مهم و اساسی را نمیتوان در قالبهای مرسوم رمان ایرانی جای داد. تدبیر محمدرضا ذوالعلی برای رمان جدید خود با عنوان «نامههایی به پیشی» انتخاب قالب «پستمدرن» بوده است. او موفق شده بسیاری از المانهای رمان پستمدرن را رعایت كند تا به لحاظ شکلی و ساختاری، نامههایی به پیشی رمانی باشد با طرحی نو.
در زیر به یکی از المانهایی که نویسنده این رمان از آنها بهره گرفته است، میپردازیم:
بینامتنيت )Intertextualite(
اصطلاح بینامتنیت نخستینبار به صورت مبحثی نظری در دهه 60 توسط ژولیا کریستوا مطرح شد و پس از آن در حوزههای مختلف نقد ادبی و هنری مورد توجه قرار گرفت و متفکرانی مانند رولان بارت، میخائیل ریفاتر، لوران ژنی و ژرار ژنت به بررسی، تفسیر و گسترش کاربردی این واژه پرداختند. بینامتنیت در فرایند تاریخی نهچندان طولانی خود به پدیدهای متکثر تبدیل شده است چنانکه محققان این عرصه را به گزینش مجبور میکند.
بهطور کلی رابطه بینامتنی را میتوان براساس نوع حضور عنـــصر مشترک در متنها در سه دسته جای داد که عبارتاند از:
ـ صریح و آشکار
ـ غیرصریح و پنهان
ـ ضمنی
بینامتنیت صریح:
بیانگر حضور آشکار یک متن در متن دیگر است.
«احمق مردا که دل بدین دنیا بندد که نعمتی بدهد و سخت باز ستاند» یا «ناز اینجهانی رفته و نیاز آنجهانی آمده» جملاتی است که بهصورت کاملا صریح از تاریخ بیهقی در رمان نامههایی به پیشی آمده است و نویسنده ابایی ندارد از اینکه به ما بگوید این جملات را از ابوالفضل بیهقی وام گرفته است: «به آن دیگران انگشت در جهان کرده قرمطی جویان».
بینامتنیت غیرصریح:
بیانگر حضور پنهان یک متن در متن دیگر است؛ نویسنده رمان نامههایی به پیشی از شیوه بینامتنیت غیرصریح بارها استفاده کرده است مانند: اشاره مدام به صلیب عیسی و مریم مجدلیه و نیز اشارات فراوان به داستانهای کتب مقدس و داستانهای مذهبی که اشاراتی غیرصریح به اصل متن هستند.
یا حکایت حلاج که: «نقل است که درویشی در آن میانه از او پرسید که عشق چیست؟ گفت امروز بینی و فردا بینی و پسفردا بینی. و در آن روزش بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش، خاکسترش به باد دادند».
که در این مورد اخیر حکایت بهصورت کامل آورده شده ولی اشارهای به منبع آن نشده است.
بینامتنیت ضمنی:
مؤلف متن دوم قصد پنهانکاری بینامتن خود را ندارد و به همین دلیــــل نشانههایی را به کار میبرد که با این نشانهها میتوان بینامتن را تشخیص داد و حتی مرجع آن را نیز شناخت. از آن جمله عبارتاند از:
مقایسه خواهرهای مهندس با ناخواهریهای سیندرلا، زن اثیری و پیرمرد خنزرپنزری، اشاره به رفتار مسعود غزنوی در کشتن مخالفان و اشاره به احساس دخترک شنلقرمزی که توانسته وسوسه و حرفهای گرگ را نادیده بگیرد، ارجاعات زیاد به صد سال تنهایی مثل ایستادن روبهروی جوخه آتش سرهنگ ائورلیانو بئوندیا، آزمایشگاه خوزه ارکادیو، عروج رمدویس خوشگله، تجربه یخ و...، اشاراتی به جنایت و مکافات و اینکه وقتی سوفیا دنبال راسکلنیکف به سیبری میرفت چه حسی داشت و نیز اشاره به تبری که راسکلنيکف پیرزن را با آن کشت و حتی پدر زوسیما که در برابر رنجهای بشری در برابر دیمیتری کارامازوف تعظیم میکند.
مخاطب آشنا به ادبیات خود با اشارهای سرنخ را گرفته و با نویسنده همراه میشود. رمان نامههایی به پیشی که سومین اثر نویسنده کرمانی و خالق آثاری چون بولوار پارادیس (کتاب سال استان کرمان) و رمان افغانیکشی (راهیافته به مرحله نهایی جشنواره ادبی مهرگان) بیشک میتواند بهعنوان اثری ماندگار در تاریخ ادبیات ایران شناخته شده و در صورت پرداختهشدن به آن و بررسی دقیقتر این اثر جنبههای بیشتری از هنرنمایی نویسنده آن را پیشروی مخاطب آشنا به هنر و ادبیات بگذارد و این شاید همان هدف نویسنده است که میگوید: «زندگی شاید ثبت اثری از خودت، در دنیایی فراتر از تنت است. تنها تن کافی نیست. برای انسانبودن باید جای وسیعتری را گرفت. باید گستردهتر شد. انسانیت همین است. گستراندن خودت در جانهای دیگر، در عقاید دیگر، در ارزشهای دیگر».
نظر شما