نماینده اهل قلم در ضیافت افطاری رئیس جمهوری، گرانی کاغذ، چرخهی معیوبِ پخش، بیمهی نداشته اهل قلم، جولان کتابهای زیراکسی، ممیزیهای ریز و درشت، مدیریتهای سلیقهای و... را بخشی از مشکلات اهل قلم اعلام کرد و اهل قلم را صادقترین و کممدعاترین مردمان ایران زمین خواند.
در ادامه متن سخنرانی مدیر مسئول انتشارات فرهنگ ایلیا را میخوانید:
بهنام آنکه گفت: کلمه، آگاهی است
من از گوشهای از سرزمینم ایران، میهمان شما هستم، از گیلان. از نماد سرسبزی و مردمان بافرهنگ. اما نکته ظریف آن است که ما گیلانیها بیشتر عادت به میزبانی داریم تا میهمانی، پس این فرصتی مغتنم بود که نبایست از دست میشد.
از من خواسته شده است بهعنوان نماینده اهل کتاب و فرهنگ با شما سخن بگویم؛ نسخههایی هم از دور و نزدیک پیچیده شد؛ از بیان مُطالبات صنفی، کمبودها، نقصانها و کاستیها و بیان راهکارها، و در پایان فهرستی از خواستههای اهل کتاب و نشر، تا به خدمت شما عرض کنم.
اما اگر اجازه بدهید و دوستان اجازه بدهند، میخواهم خَرق عادت کنم.
گفتن از کاستیها، بیعدالتیها، تبعیضها و صدها مشکل ریز و درشتِ اهل قلم و نشر، مثنوی مکرر است، بیسرانجامِ خوش و گاه شفایافته به مُسکّنی و تیماری مختصر.
قصههای پُرغصه گرانی کاغذ، چرخه معیوبِ پخش، بیمه نداشته اهل قلم، جولان کتابهای زیراکسی، ممیزیهای ریز و درشت، مدیریتهای سلیقهای، امنیت شغلی متزلزل کتابفروشان و ناشران، جای خالی کتابها و نویسندگان و نیز ناشرانِ مستقل در صدا و سیما، همه و همه، حدیثهای مکرر است که به کرّات گفته شده و ناشنیده مانده، پس این حدیثهای ناشنیده را، به قول فُقَها: فَاضَرِبوه عَلی الجِدار.
خاصه آنکه وزیرِ فاضلِ شما جناب آقای دکتر صالحی، که ما جمعی از اهالی نشر نیز بر انتخاب ایشان صِحه گذاشتیم، خود بهترین و آگاهترینّ افراد به این مسائلاند. وزیر محترمی که دستیابی به ایشان چندان دشوار نیست، گوشی شنوا دارند و صداقتی کمیاب. اما این سخن هم نزد اهل فرهنگ خریداران بسیار دارد که همه میدانیم بسیاری از تصمیمها برای اهل فرهنگ در جایی دیگر گرفته میشود و برخی بایدها و نبایدها، در بیرون از ساختمان وزارت ارشاد تعیین میگردد. ما شرایط را میدانیم و درک میکنیم و با همین شرایط کار میکنیم و میکوشیم همچنان به قدر توان خود دنیایی قابل تحملتر بسازیم.
در اینجا اجازه بدهید که به صراحت بگویم که من از حامیان شما بودم و هنوز هم که به پشتسر نگاه میکنم، گزینهای بهتر از شما پیشِ رو نداشتم. اما این را در تجلیل از شما نمیگویم، چراکه باید بدانیم هرگونه تجلیل از ما، آغازِ مومیایی کردن ماست! این را از سرِ صِدق میگویم. و از سویی دیگر، چون برخی از اهل هنر، - البته با احترام به حق آزادی بیان - از تحریمِ میهمانیِ شما هم سخن نمیگویم، چرا که بهزعم من، ملتِ ما از هرچه «تحریم» خسته است. از هرچه انزوا خسته است. پس چرا باید خودمان هم، خودمان را تحریم کنیم. باید یاد بگیریم که بتوانیم با هم «حرف» بزنیم، باید بتوانیم با جهان «حرف» بزنیم. ما از «قهر» کردن طَرفی نمیبندیم، چنان که با «قهر» کردن با جهان، رستگار نشدیم.
همین که امروز عزیزانی میتوانند میهمانی رییسجمهور را تحریم و آن را با صدای رسا اعلام کنند، بیآنکه نگرانِ عُقوبَتی باشند، دستاورد کمی نیست. هرچند اینها گامهای کوچکی برای احقاق حقوقِ شهروندی و آزادی بیان است، اما به هرحال:
به راهِ بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل
که گر مُراد نیابم، به قدر وُسع بکوشم
آقای رییسجمهور، میتوان حدس زد که اگر جهان را به جای اهل سیاست، اهل هنر و فرهنگ اداره میکردند، جهان جایی بهتر برای زیستن بود.
آقای رییسجمهور، من به میهمانی شما آمدم، بیآنکه اعتراضِ مسالمتآمیز و مطالبات حداقلی و بهحقِ معلمان و کارگران و رانندگانِ سرزمینم را از یاد ببرم. من به میهمانی شما آمدم، بیآنکه رنج زندگیِ مردمان خوزستان و تنگیِ معیشتِ کولبرانِ کردستان و فقرِ مضاعفِ مردمانِ سیستان را از یاد ببرم. من به میمهانی شما آمدم بیآنکه، در فراموشیمُردنِ هنرمندان، در پستونشینی اهل فکر و ممنوعالتصویری سرمایههای فرهنگ و هنر سرزمینم را فراموش کنم. ما هر روز این اخبار را میشنویم، فرزندان ما با این اخبار زندگی میکنند و بزرگ میشوند، از فیلترینگها عبور میکنند و در این جهانِ هولناک مجازی، با هشتگهای اعتراض، فساد، بیعدالتی، فقر، تبعیض، بالغ میشوند. اما بر این باورم که هشتگها و پُستهای مجازی، گرهای از کارِ فرو بسته مردم من نمیگشاید، بلکه باید رو در رو سخن گفت و یکدیگر را تحمل کرد.
آقای رییسجمهور، ما مردمانی نیک سیرت داریم که گرفتارِ سیاستهای بد شدهاند؛ اما میتوانیم گواهی دهیم که شما برای آشتی با جهان، پای پیش گذاشتید، تا مردم ایران، بیش از این به انزوا نروند، و من شخصاً دستکم از این بابت از شما سپاسگزارم.
هرچند ترفندهای بیرونی و کارشکنیهای داخلی، گویی بر آن است تا سیاستی دیگرگونه رقم بخورد. اما از شما میخواهیم همچنان، تا آنجا که کرامتِ ملتِ ایران بیگزند بماند، به تلاش خود ادامه دهید و با جهان گفتوگو کنید و بگذارید تاریخ از شما به عنوان رییسجمهوری مُصلح باد کند.
آقای رییسجمهور؛ بهترین راهکار برای گرهگشایی از کارِ فروبسته کتاب و فرهنگ، یاری جستن از خودِ اهل فرهنگ است. آنها در شمارِ صادقترین و کممدعاترین مردمان این سرزمیناند. حرف و سخنشان در میان مردم جایگاهی دارد و هنوز اهل کتاب، اگر چه نه پیشِ اهل سیاست، بلکه نزدِ عموم مردم، بر صدر مینشینند و قدر میبینند.
پشتوانه اهل کتاب را با خود داشتن، پشتوانه کمی نیست و آسان نیز به دست نمیآید، پس حال که اقبال همراهی بخشی از آنان با شما بوده است، آن را مغتنم بشمارید، چرا که همین اهل کتاب، تاریخِ امروز را برای فردائیان خواهند نوشت.
آقای رییسجمهور، همنشینی و مشورت با اهل آگاهی و کتاب، که همواره با کلمه و فرهیختگی سر و کار دارند و نه با اسلحه و سیاست، روح را تلطیف میکند و به آرامش میانجامد، آرامشی که این سرزمین، امروز بیش از هرچیز محتاج آن است. پس به هر بهانهای با اهل کتاب بیشتر بنشینید و باور کنید بیشک زندگیِ همه ما بسی بهتر میشد، اگر هر نظامی، یک جلد کتاب در کولهپشتی خود جا میداد و هر سیاستمدار یک کتاب در کیف خود.
سخن را با کلامی از شاعرِ یگانه سرزمینم، استاد م. موید به پایان میبرم که گفت:
هیچکس
دوایِ زخمِ کهنه را
مگر به نیشتر نکرد...
نظر شما