فرید مرادی؛ فعال فرهنگی و کارشناس در یادداشتی به تقدیر از برخورد مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اتحادیه ناشران و کتابفروشان با پدیده قاچاق کتاب پرداخت.
این قدم اول است و حکم مسکن را دارد، زیرا این شبکه با تسامح و سهلانگاری ارگانهای مسئول بسیار بزرگ شده و مثل اژدهای هفتسری میماند که باید تمام سرهای آن را قطع کرد. اما شگفت آنجا است که عدهای از خارجنشینان اعم از چپ و سلطنتطلب اقدام مثبت و درست برآمده از اتحادیه ناشران و کتابفروشان را به برخورد با کتابهای ممنوعه چپ یا مربوط به دوران پهلوی دانستهاند، آدرس غلط دادن مصداق عینی این حرکت است.
نشر زیرزمینی و ریشه آن که از نظام تزاری میآید مربوط به نشر و چاپ آثاری است که امکان چاپ آن در نظام دولتی ممکن نبود و به نوعی مقابله با سانسور و قدم علم کردن در برابر آن بوده است. اما در ایران تاریخ بهصورت کاریکاتوری از آن تکرار میشود. عدهای شارلاتان، دزد و قطاعالطریق با بهرهجویی از بیپناهی نشر و ناشر، در کمین نشسته و هر اثری که با اقبال خوانندگان روبهرو شود، بلافاصله سر از بساط این ناکسان درمیآورد، سفره کوچک نشر به ویژه در حوزه عمومی که نه خودبسنده است و نه قدرت اداره، خانواده بزرگ آن را دارد با این اقدامات بیش از بیش کمر خم کرده و فرو میافتد، اگر«ملت عشق» پرفروش میشود پس باید سر از بساط حاشیه خیابان یا گوشه پلهها درآورد و در هر مسیری در برابر مردم قرار گیرد. اگر «جزء و کل» مورد اقبال است پس باید تکثیر غیرقانونی شده و با بهایی ارزانتر عرضه شود تا ناشر اصلی از فروش آن عاجز بماند. اگر آثار دولتآبادی، علوی، شاملو، هدایت، گلشیری، براهنی و ساعدی خواهان دارند پس بهتر که در این بساط عرضه شده آن هم با این دروغ بزرگ که این آثار اصل و کتاب ناشر واقعی سانسور شده است.
زیر پا گذاشتن حقوق پدیدآورنده و ناشر و نان از سفره آنها برگرفتن اگر مصداق دزدی نیست، پس چیست. اینها که به راحتی با حیثیت و اعتبار هر کسی بازی میکنند، بنگرید به نسخه مغلوط و مندرآوردی «زوال کلنل» که تاکنون دهها هزار نسخه از آن فروش رفته و حق و حقوق بزرگی مثل دولتآبادی را به راحتی آب خوردن نادیده گرفتهاند.
کجای دنیا با نویسنده و ناشر این گونه رفتار میشود. انسانی با صرف عمر، عرقریزی، در به روی خود بستن و سنگ به شکم نهادن اثری را مینویسد یا ترجمه میکند، مدتها انتظار میکشد تا کتاب از هزارتوهای پیچ در پیچ نشر عبور کرده و چاپ شود تا شاید باریکهای آب به جوی زندگی صاحب اثر سرازیر کند و ناگهان کتاب از گوشه گوشه شهر سر برمیآورد و هیچکس را قدرت آن نیست که جلوی این سد را ببندد.
نه زنجموره کردن برای دزدان، زیرپاگذارندگان حقوق اهل قلم و انسانهایی که نه مبشر فرهنگ که ضدفرهنگاند امری انسانی و درخور یک انسان خردمند نیست. بیخود برای این آدمها دل نسوزانیم که گستاخی آنان را افزون میکنیم، بلکه همه دست در دست هم ضمن تقبیح این اعمال با تمام وجود در برابر نابودی حقوق اهل قلم و ناشران بایستیم.
اقدام اتحادیه کاری بایسته و درخور ستایش است اگرچه اندکی دیر و هنوز اولین گام است.
نظرات