مریم مفتاحی معتقد است که درآمد نویسندگی با درآمد مترجمی متفاوت است و در این راستا میگوید: اگر همه چیز اصولی و درست انجام شود، بدون شک نویسندگی و مترجمی شغل محسوب میشود. البته من همیشه بین مترجمی و نویسندگی فرق میگذارم و به نظرم همیشه این دو با هم متفاوت هستند؛ چراکه مترجمی میتواند از همان ابتدای کار شغل باشد اما نویسنده باید کمی صبر کند.
مریم مفتاحی در گفتوگو با ایبنا در توضیح میزان درآمد اهل قلم اظهار کرد: کلا باید از دو جنبه به نشر نگاه کرد. نشر یک کار فرهنگی است که در کنار آن کار اقتصادی نیز انجام میشود. به نظر من اگر شما نویسنده، مترجم و شاعر را کنار بگذارید، 90 درصد کار نشر بنگاه اقتصادی است و شاید 10 درصد رسالت فرهنگی باشد. بنابراین ناشر باید زندگی کند و به دلیل آنکه نشر شغل او محسوب میشود، باید از این کار درآمد داشته باشد.
وی ادامه داد: از طرفی برای نویسنده و مترجم نیز شرایط به همین شکل است؛ اما در ایران نویسندگی و ترجمه شغل دوم محسوب میشود. به نظر من نویسنده وقتی یک اثر را شروع به نوشتن میکند، با یک دغدغه فرهنگی دست به قلم میبرد؛ یعنی اگر نویسندهای با این هدف کتاب بنویسد که از آن پول دربیاورد، آن کتاب بازاری و تجاری خواهد بود و ارزش ادبی ندارد. در حال حاضر ما نویسندگانی داریم که با دغدغه مالی شروع به نوشتن نکردهاند اما بعدها درآمد خوبی داشتند و نویسندگی برای آنها تبدیل به شغل شده است و هنوز که هنوز است کتابهایشان فروش قابل قبولی دارند. برای مثال میتوان در این بین به هوشنگ مرادیکرمانی اشاره کرد.
این مترجم با اشاره به دغدغههای نویسنده و مترجم متعهد گفت: وقتی نویسندهای مانند هوشنگ مرادیکرمانی شروع به نوشتن یک اثر میکند، دغدغههای او مالی نیست. به نظر من وقتی کار خوب باشد، پرفروش خواهد شد. مهمترین عاملی که ما از آن ضربه میخوریم، دیدهنشدن اثر است. ما در حال حاضر کتابهای بسیار خوبی داریم که متاسفانه دیده نشدهاند.
وی افزود: من به این موضوع اعتقاد ویژهای دارم که کتاب باید تبلیغ شود، کتاب باید دیده شود و این وظیفه ناشر است. مردم ما متاسفانه کتابخوان نیستند و در سالهای اخیر دغدغههای مردم عوض شده است؛ بنابراین ما باید به روشهای مختلف تبلیغاتی مردم را به کتابفروشیها بکشانیم.
مترجم رمان پرفروش «من پیش از تو» با اشاره به سیستمهای تبلیغاتی در نشرهای بزرگ دنیا گفت: اگر ما ایدهای تازه برای تبلیغات در حوزه کتاب نداریم، میتوانیم از شیوههایی که ناشران خارجی انجام میدهند، الگوبرداری کنیم. برای مثال قرار است که در 28 ژانویه 2019 کتابی از جوجو مویز منتشر شود؛ در چنین شرایطی شما میبینید که از چند ماه قبل تبلیغات گستردهای را آغاز میکنند و حتی در خیابانها بیلبوردهای بزرگی را به کتاب اختصاص میدهند تا همه از این اتفاق مهم فرهنگی آگاه باشند.
وی افزود: همچنین گاهی دیده میشود که یک کتابفروش تمام ویترین مغازه را به یک اثر اختصاص میدهد و به این شکل مردم متوجه میشوند که اتفاق بسیار مهمی در پیش است. برای مثال مراسم جشن امضا و صف امضا مراسمی است که از فرهنگ خارجی به فرهنگ ما راه پیدا کرده است و امروز میبینید که این اتفاق چقدر باشکوه در کشورمان برگزار میشود.
مفتاحی با اشاره به موضوع اصلی گفتوگو که آیا نویسندگی و مترجمی شغل محسوب میشود یا خیر، گفت: اگر همه چیز اصولی و درست انجام شود، بدون شک نویسندگی شغل محسوب میشود. البته من همیشه بین مترجمی و نویسندگی فرق میگذارم و به نظرم همیشه این دو خیلی با هم متفاوت هستند؛ چراکه مترجمی میتواند از همان ابتدای کار شغل محسوب شود اما نویسنده باید کمی صبر کند. از نظر من اگر شما به مترجمی بهعنوان یک شغل فکر کنید و تمام وقت به آن بپردازید و دغدغه آن را داشته باشید، میتوانید از آن پول دربیاورید.
وی ادامه داد: به دلیل آنکه مردم ما کتابخوان نیستند،همه ما وظیفه داریم تا بیشتر بر کتابهای پرمخاطب کار کنیم تا بتوانیم مردم را به سمت کتاب بکشیم و بعد از آن به فکر تغییر سلیقه آنها باشیم. شما توجه کنید که من مترجم میتوانم باب سلیقه مخاطب عمل کنم و این دقیقا تفاوت مترجم و نویسنده است.
این مترجم با اشاره به دلایل استقبال از دو اثر جوجو مویز گفت: به نظر من برای موفقیت یک اثر در بازار کتاب باید مثلث ترجمه خوب، ناشر و مخاطب تشکیل شود و حتی اگر یک ضلع تشکیل نشود، احتمالا برای کتاب اتفاقی رخ نخواهد داد. از طرفی دوستان توجه داشته باشند که نخستین کتاب من در سال 75 و کتاب دوم سال 76 منتشر شده است؛ بعد از این اتفاق من 10 سالی کار نکردم اما از سال 86 به شکل جدی وارد کار شدم. این صحبت به این معناست که 20 سال از شروع فعالیت من میگذرد و من در یک شب به جایگاه امروز نرسیدهام.
این مترجم افزود: من قبل از رمان «من پیش از تو» حدود 15 کتاب داشتم که دیده نشده بودند. همه اینها بیانگر این است که من برای مسائل مالی به سراغ ترجمه نیامده بودم. ترجمه عشق من بود و با نیت کسب درآمد به دنبالش نیامدم؛ اما به هر حال «من پیش از تو» ترجمه و منتشر شد و گل کرد. البته اگر این کتاب دست هر ناشری غیر از آموت بود، دیده نمیشد.
مفتاحی در توصیهای به مترجمان جوان اظهار کرد: تجربه من میگوید که هر کاری که با عشق آغاز شود، نتیجه خواهد داد، من سالها به ترجمه عشق ورزیدم و توانستم درآمد قابل قبولی داشته باشم، بنابراین توصیه من به مترجمان جوان این است که اگر به این حوزه عشق میورزند، وارد ترجمه شوند.
این مترجم با گلایه از قاچاق کتابهایش گفت: به جرائت میتوانم بگویم که همان قدر که آموت کتابهای «من پیش از تو» و «پس از تو» را فروخته، همانقدر نیز قاچاقچیان فروختهاند. شما توجه کنید که این افراد پول مترجم، پول پخش و کتابفروشی نمیدهند و طبیعتا هزینه تمام شده برای آنها بسیار کمتر میشود و میتوانند کتابها را با نصف قیمت بفروشند و در این شرایط اقتصادی برای مخاطب هم مهم است که بتواند کتاب را با بهای کمتری تهیه کند.
وی ادامه داد: متاسفانه قضیه قاچاق را که کنار بگذاریم، کپیهای بسیاری از این دو کتاب در بازار موجود است که حتی یک «و» در آنها جابهجا نشده است و من واقعا نمیدانم که مترجم آن واقعی است یا یک اسم خیالی. با کمال تاسف باید بگویم که این کتابها در بازار موجود است و فروش قابل قبولی هم دارند.
مفتاحی در پایان گفت: اگر در حوزه ترجمه فردی دانش زبانی داشته باشد و زبان مبدا و مقصد را به خوبی بشناسد و مانند یک کارمندی که هشت ساعت در روز کار میکند، وقت بگذارد، موفق خواهد شد. در پایان باید بگویم که من همین شیوه را انجام میدهم و حداقل روزی هشت ساعت برای ترجمه وقت میگذارم و درآمد خوبی هم دارم.
نظرات