یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۹
تاریخ بغدادی یکی از معتبرترین کتاب‌های تاریخی است

نشست «جستاری در معرفت مرگ»، رونمایی سه کتاب جدید از انتشارات نجم کبری با سخنرانی کاظم محمدی و نرگس گل‌پروری‌راد، عصر امروز، در سالن فرهیختگان سرای اهل قلم در سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «جستاری در معرفت مرگ»، رونمایی سه کتاب جدید از انتشارات نجم کبری با سخنرانی کاظم محمدی و نرگس گل‌پروری‌راد، عصر امروز، در سالن فرهیختگان سرای اهل قلم در سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد. 

در این نشست از کتاب «حلاج در ترازوی نقد» و «جستاری در معرفت مرگ» از تالیفات کاظم محمدی رونمایی شد. این پژوهشگر گفت: معمولا مرسوم است که در کارهای پژوهشی، بسیاری از افراد می‌گویند به سراغ اسناد دسته‌ اول برویم. یعنی اگر مولانا در قرن 6 و 7 است و اگر حلاج به قرن 3 و 4 نزدیک است، هر پژوهشی که به دوره زمانی این افراد نزدیک‌تر باشد، در نظر اهل پژوهش به‌عنوان اسناد دسته‌ اول شناخته می‌شود. اما در واقع ما هنوز به تعریف سند نزدیک نشده‌ایم.

محمدی افزود: آیا ما باید به زمان در اسناد توجه داشته باشیم. کارهایی که من در مورد مولانا انجام داده‌ام، این نکته را به من نشان داده که معمولا محققان درمورد او به رساله‌ سپهسالار و رساله افلاکی و رساله‌های مربوط به سلطان ولد ارجاع می‌دهند. اما دلیل نمی‌شود چون اینها به مولانا نزدیک هستند آراءشان هم درست باشد. اگر فرزند مولانا در مقطعی ادامه‌دهنده راه اوست،  آیا به این معناست که حرف‌هایش نیز درست است. عمده این است که ما مثنوی، دیوان شمس، فیه‌مافیه، مکتوبات و مجالس مولانا را مورد توجه قرار دهیم.

نویسنده کتاب «حلاج در ترازوی نقد» ادامه داد: در مورد حلاج، آثار متقنی در دست نداریم. دیوانی از او هست که چندان قابل استناد نیست. بسیاری از اشعار حلاج که در نسخ دیگری هم به آن ارجاع داده شده است، متعلق به او نیست. شاید از برخی از این شعرها حلاج در سخنانش استفاده کرده باشد. اما شاعر آنها حلاج نیست. در این مورد می‌توان به «دیوان منصور حلاج» اشاره کرد که انتشارات سنایی هم آن را با نام «دیوان حلاج»‌ منتشر کرده است. در حالی که اصلا این اشعار متعلق به او نیست بلکه به کمال‌الدین خوارزمی تعلق دارد.



این پژوهشگر افزود: حلاج اصلا فارسی بلد نبود. یک کلام فارسی ما از حلاج نداریم. دیوان و نوشته‌های او هم به عربی است. اما نکته جالب اینجاست که حلاج‌دوست‌ها یا از زبان عربی متنفر هستند یا هیچ عبارتی را از متن اصلی حلاج مورد توجه قرار ندادند. تاریخ بغدادی یکی از معتبرترین کتاب‌های تاریخی است که در قرن چهارم به نگارش درآمده و نویسنده‌اش مورد اعتبار اهل علم است.

در جلد هشتم این کتاب درباره حلاج نوشته است که ما گفتار او را در مورد حلاج تاریخی مبنا قرار دادیم. و متن را عبارت به عبارت ترجمه کرده‌ایم و بعد با منابع دیگر مورد بررسی قرار داده‌ایم. طبری نزدیک‌ترین فرد به زمان حلاج است اما این تاریخ‌نویس علاقه‌ای به عرفان و تصوف نداشته است. قاضی تنوخی که در محاکمه حلاج حضور داشته و از تمام مراحل محاکمه و مرگش روایت کرده است از دیگر منابع شناخت حلاج تاریخی است.

محمدی تاکید کرد: اسناد مربوط به حلاج به سه کتاب است. اما حلاج تاریخی در این سه اثر،‌ حلاج مطلوبی نیست. برخلاف تصور، شخصیت برجسته و صاحب معرفتی نیست که به تعبیری از ستون‌های عرفان و تصوف است. در این گزارش‌های تاریخی به شخصیت حلاج نگاهی منفی شده است. و ما اساسا حلاج خوبی نمی‌بینیم.

حلاج در روایت‌های تاریخی فردی است دارای تشویش افکار که ثبات شخصیت ندارد و در به در به دنبال معرفی کردن خودش و تایید گرفتن از دیگران است تا بتواند عنوانی از خودش باقی بگذارد. حلاج تاریخی به دنبال جنجال و آشوب است و ردپای او را گاه در قرامطه می‌بینیم و گاه در نگاه اسماعیلیان و کسانی که مجموعه اخوان‌الصفا را دارد. او در تمامی گرایش‌ها حضور دارد. در حلاج تاریخی ما یک شخصیت مستقل نمی‌بینیم که صاحب فکر و دارای رای باشد.

این پژوهشگر ادامه داد: فقط در روایت تاریخی، او را به عنوان یک شخصیت مبلغ می‌بینیم که به هند می‌رود و به اطراف چین سفر می‌کند و هرجا به دنبال مریدانی می‌گردد. در نتیجه حلاج تاریخی یک شخصیت عارف و صوفی نیست. او در همه جا خودش را صاحب  کرامت معرفی می‌کند و در جاهایی هم از او کرامت‌هایی نقل کرده‌اند. در روایت‌های تاریخی که به زمان حلاج نزدیک است، آمده که حلاج مورد توجه مشایخ تصوف قرار نمی‌گیرد. حتی استادانش او را تکویر می‌کنند. حتی در منظر صوفیانه هم عرفا و اصل تصوف هیچ‌یک حلاج را تایید نمی‌کنند. چهره‌هایی که در زمان حلاج وجود دارند و حلاج شاگرد آنها بوده و حتی تا قرن پنجم هیچ حجتی مبنی بر تاکید صوفیانه حلاج وجود نداشته است.

محمدی افزود: حداقل دو یا سه منبع اساسی در این زمینه وجود دارد. حلاج یا در شرح‌حال‌ها وارد نمی‌شود، اگر هم وارد می‌شود جنبه خوشایندی از او نشان داده نمی‌شود. او را در سلک اولیا نمی‌شناسند و نامی از او نیست. خواجه‌عبداله انصاری به صراحت گفته؛ «من حلاج را نمی‌پذیرم، شما هم نپذیرید» در روایت‌های تاریخی هم آمده که جز یکی ،دو نفر از اهل تصوف، مابقی مخالف حلاج هستند.

محمدی درباره شروع گرایش‌های صوفیانه حلاج گفت: حلاج اصالتا متعلق به بیضاء فارس است و در کودکی به تستر و شوشتر و جنوب ایران می‌رود و چون در خردسالی از فارس خارج می‌شود و با اعراب ایرانی همنشین می‌شود. در کودکی عربی می‌آموزد. پدرش هم حلاج و پنبه‌زن و لحاف‌دوز است. او در 16سالگی به سراغ تصوف می‌رود تا دو سال زیر نظر سهل‌بن‌عبدالله تستری آموزش می‌بیند. اما آنچه که حلاج از تصوف فهمیده در این مکتب دیده نمی‌شود. تا جایی که به خاطر نوع تفکراتی که سهل‌بن‌عبدالله تستری داشته برای حلاج گران و سنگین تمام می‌شود و درعین حال به خاطر تفکر «توبه در زمان» تستری او از منطقه خودش به اطراف بصره تبعید می‌شود و حلاج هم با او می‌رود. اما به خاطر سنگینی و گران بودن تفکرات سهل تستری، حلاج از او فاصله می‌گیرد و خروج می‌کند.

نویسنده کتاب «جستارهایی در معرفت مرگ» ادامه داد: در طریقت کسی که بی‌اذن و بی‌رسیدن به جایگاهی از حلقه ارادت خودش خارج شود همه مشایخ او را مرتد طریقت می‌دانند. اما برای حلاج فقط به واسطه لفظ «انا الحق» مورد توجه بیشتر قرار می‌گیرد . او سپس در جرگه مریدان عمربن‌عثمان مکی قرار می‌گیرد که از معتبرترین شخصیت‌های عرفان قرن سوم و چهارم است که تفکرش با عبدالله تستری نزدیکی‌هایی دارد که شریعت و تصوف را به هم نزدیک می‌داند. اما حلاج خیلی دربند نبود که در قاعده و قید آیات و روایات باشد. علت اینکه شهرت پیدا کرد هم برای کسانی که عرفان را نمی‌شناسند و یا اینکه کسانی را که عرفان قرن سوم و چهارم را می‌شناسند از او نفرت دارند این است که او داعیه‌ مقابله با قرآن را دارد و عده‌ای می‌گویند هرچه بر سر حلاج آمد از نفرین شیخ است.

این پژوهشگر افزود: فقیه بزرگ همزمان با حلاج، شیخ جنید بغدادی است که مرجع تصوف و عرفان است و به همان قوت فقیه بغدادی است. هم مرجعیت شریعت را دارد و هم مرجعیت طریقت را. او هم به حلاج می‌گوید «در تو فضولی‌های زیادی می‌بینم». سه شیخ بزرگ تصوف، او را به مسیری که در حال طی کردن هست، هشدار می‌دهند. منتهی حلاج گوش نمی‌دهد. کسانی را که حلاج را نمی‌شناختند اما نامور هستند مثل حافظ از او یاد کرده‌اند و بیتی از حافظ که به حلاج ارجاع می‌دهد و بارها دیگران از این سطر استفاده کرده‌اند، این است که: «آن یار کزو گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد» اما در هیچ منبعی نیامده که او چه سری را هویدا می‌کرد. هیچ عارفی بعد از حلاج که راجع او سخن گفته است یکی از اسرار او را فاش نکرده است.

محمدی توضیح داد: در «شرح شطحیات» شیخ شطاح برای خودش تفاسیری دارد که اصلا به حلاج مربوط نیست. حاشیه نویسی یکی از امراض صوفیه و علمای قدیم است. هیچ سندی مبتنی بر فریاد «انا‌الحق» و دیوانه‌وار چرخیدن حلاج وجود ندارد. سه شخصیت بزرگ همزمانش او را تایید نمی‌کنند. بزرگان تصوف یا ادامه‌دهنده فکر شیخ جنید بغدادی هستند یا ادامه‌دهنده سلطان‌العارفین«بایزد بسطامی». اما در این مسلک، جایی برای حلاج نیست.

خیلی از کسانی که بزرگ شده‌اند را تاریخ بزرگ کرده است. این بزرگی از خودشان نیست. در دوره‌ی معاصر شایع است که افراد با میکروسکوپ نگاه می‌کنند. اما در روزگار قدیم به اشخاص با تلسکوپ نگاه می‌کردند. نوشته‌هایی که در مورد برخی از شخصیت‌های تاریخی صورت گرفته یا مریدان نوشتند که شیخ‌شان را بزرگ کردند یا معترضان نوشتند که تمام عیوب ریز را به شیوه میکروسکوپ‌واری دیده‌اند و بزرگ کرده‌اند. این درحالی است که اگر کسی درباره یک شخصیت چیزی بنویسد اول باید از خودش خارج شود با گرایش نمی‌شود از شخصیتی نوشت. هم بغض و هم حب از منابع  شناخت خارج است.

این نویسنده تاکید کرد: وقتی که من کتاب «حلاج در ترازوی نقد» را نوشتم، در مقدمه آن هم آوردم که من بر نوشته‌های تاریخی و صوفیانه درباره حلاج نقد دارم. حلاج انسان سرگشته‌ای است نه شیخ طریقت است و نه در تصوف صاحب رای است. برخلاف بایزید بسطامی، برخلاف سهل توستری و دیگران. حلاج آدم کم‌طاقتی است. در تصوف به فرد ریاضت می‌دهند تا طاقتش گسترده شود. شمس تبریزی هم درست مثل حلاج کم‌طاقت، بی‌ریشه و فراری است. حال آنکه این فرد کم‌طاقت، در نگاه مریدانه تبدیل می‌شود به «شمس پرنده»! درحالی که اصلا ریشه‌ای برای بحث کردن نداشته و مولانا مثل یک طبیب از این شخص فراری رونده و رمنده مراقبت کرد تا درمان شود.
شمس پیش هیچ استادی دوام نیاورد. حرف‌هایش هم کلی‌گویی، پراکنده‌گویی و در روال کار غیرصوفیانه است. این کم‌تحملی در تصوف یک فاجعه است. حلاج هم کم‌تحمل است و هرکس او را نقد کند، حلاج محو می‌شود. در مقابل  حلاج یا باید شاگرد یا مرید باشی یا او از تو فاصله می‌گیرد. البته من به این نکته آگاهم که کتاب من یک  انفجار هسته‌ای برای اهل تصوف است.


این نشست با رونمایی سه کتاب از نشر «نجم کبری»؛ «جستاری در معرفت مرگ»‌ و «حلاج در ترازوی نقد» نوشته  کاظم محمدی و «شیددخت» نوشته نرگس گل‌پروری‌راد به اتمام رسید.
 
سی‌ویکمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران تا 22 اردیبهشت در مصلای بزرگ امام برپاست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها