امیرهوشنگ انوری گفت: نخستین بار که یونانیها، این خلیج را در نقشه ثبت کردند، آن را خلیج پارس نامیدند؛ در دوره امپراطوری هخامنشی در قرن پنجم پیش از میلاد. هخامنشیان موفق شدند کنترل کامل این دریا را از نظر سیاسی و اقتصادی در اختیار بگیرند و همین نکته سرآغازی بر انتخاب نام خلیج فارس بود و این نام، معادل خلیج ایران است.
دلیل نامگذاری خلیج فارس چه بوده و تاریخ این نامگذاری به چه زمانی برمیگردد؟
نخستین بار که یونانیها، این خلیج را در نقشه ثبت کردند، آن را خلیج پارس نامیدند. در دوره امپراطوری هخامنشی در قرن پنجم پیش از میلاد. هخامنشیان موفق شدند کنترل کامل این دریا را از نظر سیاسی و اقتصادی در اختیار بگیرند و همین نکته سرآغازی بر انتخاب نام خلیج فارس بود و این نام، معادل خلیج ایران است.
وسعت این خلیج در گذشته چگونه بوده است؟ روایتهایی است که گویا تا کوهپایه زاگرس، آب بوده است؟
آن وسعت به دورههای زمینشناسی برمیگردد که تمدنی هم در این دورهها وجود نداشت. اگر بخواهیم بزرگ و کوچک شدن آن دریا را در نظر بگیریم، تغییراتی داشتهاند. تغییرات جزئی که منجر به جابهجایی بعضی از بنادر ما شده است. به عنوان مثال، در قرن 3 و 4 هجری، در بندر سیراف، بندر طاهری امروز، زلزله بسیار بزرگی رخ میدهد که باعث میشود، این بندر ویران شود و کشتیهای دیگر بتوانند آنجا پهلو بگیرند. اما در دورهای که تمدن شکل گرفته، این دریا تغییر وسیعی نداشته است.
با توجه به مرز آبی وسیعی که در جنوب ایران وجود دارد، پیشینه دریانوردی در ایران چگونه بود؟
باید ببینیم در طول این دوهزار و پانصد سال چه اتفاقی افتاده که نام پارس همچنان بر این دریا باقی مانده است. تجارت و دریانوردی از وقتی که تاریخ به خاطر دارد در خلیجفارس در اختیار تجار و بازرگانان لاری، شیرازی، کرمانی و اصفهانی بوده است. تسلط اقتصادی، موجب بسط فرهنگ ایران در منطقه شده است. در نتیجه این توسعه فرهنگی نام فارس را روی این دریا ماندگار کرده است همین امروز در بازار دبی، شارجه و حتی مسقط میبینید که هنوز تجار لاری، شیرازی و ... نبض اقتصادی را در اختیار دارند. پس دریانوردی بهعنوان تابعی از یک فرآیند تجاری در اختیار ایرانیها بوده، البته عربها هم نقش داشتهاند. ولی معمولا صاحبان کشتیها، ایرانیها بودند و جاشوها از اعراب.
چون نبض دریانوردی در اختیار ما بود و نبض اقتصادی هم در نتیجه تداوم استیلای اقتصادی باعث شد که نام فارس روی ایران باقی بماند. اما از دوهزار و پانصد و تا سههزار سال پیش از میلاد تا امروز یک دوره پنجهزار ساله است و همواره در خلیجفارس بنادر آباد و پررونقی داشتهایم. هیچوقت رونق همه این بنادر در کل منطقه از دست نرفته است. بلکه امکان دارد از یکی به دیگری منتقل شده باشد. قدیمیترین بندر منطقه، دیلمون در بحرین است که تمدنش متعلق به کاسیهاست. یعنی مردمان صاحب زاگرس. که بعد از مدتی، آبادی خودش را از دست میدهد و آبادی آن به دیگری منتقل میشود. بهنوعی میتوان انتقال این رونق از بندری به بندر دیگر را به این ترتیب بررسی کرد؛ دیلمون، مکون، سیراف، هرمز، دوبی، مسقط، قطیف، بوشهر، قشم و بصره. این بندرها در حدود 5هزار سال آباد بودند اما همواره و حتی امروز تا حدودی تعداد بندرهایی که در کرانه شمالی خلیجفارس بودند، بیشتر از کرانه جنوبی است. چون بندرهای شمالی به مناطق پسکرانهای کرمان، فارس و خوزستان منتقل میشدند که مملو از جمعیت و شهرهای آباد بود. در حالی که این قاعده در جنوب وجود نداشت چون جنوب بندرهای خلیجفارس بیابان بود.
درباره حضور استعمارگران در خلیجفارس بگویید؟
تاریخ خلیجفارس از نظر من به دو دوره کاملا متفاوت تقسیم میشود؛ دوره پیشااستعماری که به ابتدای قرن 16 میلادی برمیگردد و دوره پسااستعماری که بعد از این تاریخ است. و منظور از استعمار، استعمار جدید است. در دوره قبل، یک دوره بسیار طولانی که نظم سنتی داریم و یک ساختار مشخص با ویژگیهای نظم سنتی که در نتیجه باعث نفوذ فرهنگی ایران در کل منطقه شده بود. این نفوذ یا از طریق حکومت مرکزی ایران بود. یا از طریق حکومت محلی مثل حکومت ایالت تاریخی پارس یا ملوک هرمز. دیگر اینکه یک آرامش صلحآمیز در منطقه وجود داشت به نحوی که هیچیک از خصومتهای امروز مثل خصومت عرب و ایرانی یا شیعه و سنی وجود نداشت یا بسیار کمرنگ بود و مردم منطقه در یک مسالمت عمومی زندگی میکردند.
اما در دوره پسااستعماری دو ویژگی مهم وجود دارد. یکی افزایش تعداد نزاعها و چپاولها و یغمابردن ثروت منطقه و دوم سیاست ایرانیزدایی و روبهرو کردن مردم منطقه باهم. از این جاست که در بحث عرب و ایرانی مدام پررنگ میشود و بحث اختلافات مذهبی و نزاعهای قومی پیدا میشود. یکی از اقدامات استعمار بهخصوص انگلیس بهوجود آوردن مناطق متنازعفیه یعنی مناطقی که بین کشورهای منطقه سر آنها دعواست مثل جزایر سهگانه بین ایران و شارجه. یا ناحیه لحسا بین بحرین و عربستان و موارد مشابه بین کویت و عراق. این یکی از مسائلی است که استعمار به آن دامن زده است. بحث دیگر طرح نام دیگری برای خلیج فارس در دوره پسااستعماری است که با اهداف سودجویانه دنبال میشود.
تاثیر نفت در این منطقه در حضور استعمارگران در خلیجفارس و کشور ما در تاریخ معاصر چگونه بوده است؟
نفت موقعی کشف میشود که حکومت مرکزی ما ضعیف است. سلطنت مظفرالدین شاه قاجار است و ایران کنترل چندانی روی منطقه خلیجفارس ندارد. انگلیسیها پس از اینکه در منطقه نفتون مسجد سلیمان به اولین چاه نفت رسیدند با بختیاریها قرارداد بستند. آن موقع قدرت محلی منطقه با بختیاریها بود. و «ویلیام ناکس دارسی» با خوانین بختیاری منجمله سردار اسعد قرارداد میبندد و با این کار عملا قدرتهای کوچک محلی را در مقابل حکومت مرکزی قرار میدهد. چون آنها را ذینفع قرار داده همه آن خوانین محلی هم حکومت مرکزی را بهخاطر عدم یکپارچگی و همدلی با هم در قراردادی که با انگلستان میبندند، دست پایین را میگیرند و در نتیجه نفت ایران را به رایگان به تاراج میبرند. پیدا شدن نفت در خوزستان توازن و معادله قدرت در خلیجفارس را تغییر میدهد و براهمیتش میافزاید تا قبل از کشف نفت در ابتدای قرن بیستم که خلیجفارس برای انگلیسیها به لحاظ دفاع از هند مهم بود و از این پس خلیجفارس به خاطر نفت و برای خودش اهمیت پیدا میکند. از این زمان است که شکلگیری شیخنشینهای جنوب خلیجفارس در قالب کشورهای کوچک کلید میخورد و جدا کردن بحرین از ایران وارد مرحله جدی میشود. کشف نفت باعث میشود که به سرعت آمریکاییها هم وارد منطقه شوند و شرکت نفتی آرامکو در عربستان بهوجود بیاید. هنوز هم همین شرکت و شرکتهای نفتی مثل شل در سازوکارهای سیاسی منطقه تاثیر زیادی دارند.
و سخن آخر؟
امروز خلیجفارس برای همه ایرانیها، یک دغدغه ملی است. شما به خاطر این روز با من مصاحبه میکنید و وقتی نشنال جئوگرافی در 2004 نام خلیجفارس را از روی نقشههای خودش برداشت، یک حرکت ملی از سوی ایرانیها شکل گرفت و نشنال جئوگرافی را مجبور به عقبنشینی کرد. این خیلی مهم است. امروز خلیجفارس، محل همدلی و همگرایی ملی است. اما چه اتفاقی افتاده که ما ایرانیها نسبت به خلیجفارس آگاه شدیم. اما این اتفاق، هنوز درباره آذربایجان یا منافع ملی ما در خزر یا تهدیدهایی که برای ما در مرزهای شرقی وجود دارد، هنوز نیفتاده و مردم نسبت به آن آگاهی ندارند. اگر به 150 یا 160 سال قبل برگردیم حتی حاکمان ما هیچ آگاهی نسبت به اهمیت خلیجفارس ندارند.
حاجمیرزا آغاسی در اعطای امتیاز شیلات به روسها گفته بود؛ «وقتی با مشتی آبشور میتوان دوست را راضی کرد مضایقه به چه معناست» ما از آنجا به امروز رسیدیم و این اتفاق به سادگی رخ نداده است. آدمهای بزرگی کارهای بزرگی انجام دادهاند که فهرستوار به آنها اشاره میکنم. در زمان امیرکبیر برای سهولت در کار تاجران ایران کارپردازیهایی در برخی شهرهای مهم از جمله بمبئی تاسیس میشود. اولین کارپرداز ایران در زمان ناصرالدین شاه، میرزا حسنخان قزوینی است که بعدها باعنوان سپهسالار صدراعظم ناصرالدین شاه میشود. نامههایی که این کارپرداز از بمبئی به شخص شاه نوشته اولین نوشتههای یک ایرانی است که نسبت به اهمیت خلیجفارس، ثروت خلیجفارسی و تهدیدات خارجی هشدار و آگاهی میدهد.
دیگری روزنامه حبلالمتین است که در کلکته چاپ میشود. مطالب این روزنامه درباره خلیجفارس شامل یک کتاب هزار صفحهای میشود و نخبههای ایرانی با استفاده از مطالب این روزنامه نسبت به اهمیت خلیجفارس آگاهی پیدا میکنند. مورد سوم دو نویسنده هستند که اولین کتابهایی را با روش جدید نسبت به اهمیت و تهدیدات خلیجفارس نوشتهاند؛ یکی «فارسنامه ناصری»، نوشته میرزا حسنخان فصاحی است و دیگری آثار متعدد «سدید السلطنه کبابی مینابی» است در ابتدای قرن بیستم که امروز یکی از مهمترین منابع خلیجفارسشناسی موجود است و میشود این سدیدالسلطنه را پدر خلیجفارسشناسی ایران دانست. این کتابها سرآغازی هستند بر آشنایی ما ایرانیان در مورد خلیجفارس. بعد از آن در دهه 1960 که سرچارلز بلگریو تحت تاثیر سر ارس کین لاخ بحث خلیج عربی را مطرح میکند، نویسندههای ایران در دفاع و پاسخ کتابها و مقالات زیادی درباره تاریخ، جغرافیا، مردمشناسی، جمعیتشناسی و ... خلیجفارس مینویسند.
عباس اقبال، سعید نفیسی، محمدعلی جناح، حسین نوربخش، احمد اقتداری، پیروز مجتهدزاده، محمدباقر وثوقی و ... کسانی هستند که شاکله دانش امروز ما درباره خلیجفارس را طی چنددهه گذشته فراهم آوردهاند.
نظر شما