قربانیان بر حسب عادت، سبکی غریب و بدبینانه در دیدگاه و توصیفشان از دنیا و مردم دارند و گرچه این قربانی بودن اغلب ممکن است یک عمر طول بکشد، فقط عادت است. وقتی درک شود، به سرعت (چیزی) جایگزین (آن) میشود. کتاب «خودتان را دوباره بسازید» درباره چیزی است که باید جایگزین این عادت شود.
در بخشی از مقدمه کتاب نویسنده انگیزه خود را از تالیف این اثر اینگونه بیان میکند: «در طول سالها مشاهداتم به عنوان مشاور و محرک بهرهوری (افراد) به من ثابت کرده است که در هر موقعیت معین تنها دو نوع از افراد وجود دارند: قربانیان و مالکان.
قربانی کسی است که قدرت را به مثابه چیزی ورای کنترل خویش می بیند. قربانیان بر حسب عادت، سبکی غریب و بدبینانه در دیدگاه و توصیفشان از دنیا و مردم دارند و گرچه این قربانی بودن اغلب ممکن است یک عمر طول بکشد، فقط عادت است. وقتی درک شود، به سرعت (چیزی) جایگزین (آن) میشود. این کتاب درباره چیزی است که باید جایگزین این عادت شود.
قربانیان عادت خود را به ارث نمیبرد. آنها با تفکرات خویش خودشان را دچار آن میکنند و غم انگیز این است که طرز فکر آنها در حد ابتدایی بودن تفکر مسطح بودن جهان، مبتنی بر کژفهمی بنیادی است: قربانیان فکر میکنند تمام قدرت در بیرون از خودشان نهفته است. آنها گمان میکنند قدرت در افراد درگیر و در محیط اطراف وجود دارد. قربانیان سپس این تصور غلط را با فکر کردن و گفتن عبارات عمیقاً بدبینانه درباره هر چیزی که آنها را به چالش میکشد، ادامه میدهند. آنها به راحتی دلسرد میشوند، و از عباراتی مانند وضع نامساعد بشریت و تراژدی زندگی انسانی استفاده میکنند. داستانهایشان لحن کسلکننده افرادی را دارد که همیشه در سایه خودشان زندگی میکنند و انرژی پایدار کمی برای هر چیزی دارند. گرایش منفعل آنها به ابتلای افسردگی اظهار نظر آندره ژید را یادمان میآورد که معتقد بود: «غمگینی تقریبا همیشه شکلی از خستگی است.» این غمگینی مایه دلشکستگی و اندوه است چراکه خیلی بی مورد است.
بعد از رسواییهای شرکت انرون و رویدادهای متعاقب آن که خیلی از مدیران ارشد شرکتها را راهی زندان کرد، خیلی از مردم نتیجه گرفتند که حتما «اقتصاد بازار آزاد» یا «نظام سرمایهداری» مشکلی دارند و واکنش معمول فرد قربانی این بود: شانه خالی کردن از مسئولیت شخصی و نسبت دادن آن به عاملی مبهم و تهدید آمیز که در حال قربانی کردن همه ماست. اما آنچه واقعا در این رسواییها سزاوار سرزنش بود رفتار فردی مجرمان و رفتار غیر اخلاقی تاجران بود. آنها آدمهای خاصی بودند. هر چه بیشتر مشکل را به ورای انسانها تعمیم دهیم و آن را تقصیر نظام بدانیم آیندگان نیاز کمتری به پاسخگو بودن خواهند داشت.»
مخاطبان در چهار بخش اصلی با عناوین مالکان روح، مالکیت روابط، جملات مرگ و زندگی و آتش اشتیاق را در «خود» تان شعلهور کنید، میتوانند با مباحث این اثر آشنا شوند.
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «در محل کسب و کار بزرگسالان هیچ کجا فریادهای شادی شنیده نمیشوند. آن صداها کجا رفتند؟ چه اتفاقی افتاد؟ در برخی از ما، این روح کاملاً به خفا رفته است و فقط منتظر شعلهور شدن دوباره یک حادثه بیرونی غم انگیز (مثل یک فاجعه) است. اما لازم نیست منتظر چنین بحرانی باشیم. ما میتوانیم این روح را دوباره احساس کنیم اگر مایل به استنشاق زندگی درون آن باشیم. این روح شعلهای فناناپذیر است. میتوانیم این آتش را شعلهورتر کنیم اگر مایل به شناخت روش آن باشیم. همه مطلب این است که ما خود و دیگران را چطور میبینیم. ما میتوانیم با یافتن کلماتی برای فکر کردن، گفتن و حتی آواز خواندن، اکسیژن این روح را تامین کنیم. بیایید با این جمله شروع کنیم: این نور کوچک از من است. میخواهم بگذارم بدرخشد.»
کتاب «خودتان را دوباره بسازید» با عنوان فرعی چگونه به کسی تبدیل شوید که همیشه میخواستید باشید نوشته استیو چندلر با ترجمه اسماعیل نوری با شمارگان هزار و 100 نسخه در 303 صفحه به بهای 19 هزار تومان از سوی نشر ققنوس در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما