«جامعه مصرفی و شهر پسامدرن» نوشته دیوید کلارک با ترجمه حمید پورنگ از جمله كتابهاي قابل تاملي است كه رشد شهرها و پيامدهاي آن را تحليل و بررسي ميكند.
«شهر و مسائل مرتبط با آن، همواره یکی از علایق اصلی متفکران اجتماعی از گذشته تا به حال بوده است. بیشک نخستین جرقههای اندیشیدن در مورد شهر از سوی متفکران یونانی صورت گرفت و پولیس ـ چه در شکل واقعی و چه از نظر اتوپیایی آن ـ بخشی از آثار ارسطو، افلاطون، پریکلس و غیره را شکل میداده است.
طی قرون متمادی، تغییرات بسیاری در دیدگاههای مربوط به شهر پدید آمده است؛ وقتی فقط با پیدایش تفکر اجتماعی پیدا میکند. تا پیش از این دوران که در رابطه با مطالعه شهر میتوان آن را دوره پیش از ظهور جامعهشناسی کلاسیک نامید، اندیشیدن درباره شهر تحت تسلط دو نوع نگاه بود؛ نگاه نخست متأثر از متفکران یونانی بهویژه افلاطون و ارسطو بود که نوعی نظریه آرمان شهری را در خود داشتند. نظریه شهر آرمانی یا اتوپیای افلاطون و ارسطو، مبنی بر تصور خوشبینانه درباره امکان ایجاد شهرهایی است که از هر نظر نظامیافته بوده، با نظارت دقیق دولت یا سازمانهای خاص دینی یا سیاسی و حقوقی همراه باشند یا بهوسیله فلاسفه و حکما یا ایدئولوژها اداره شوند. این نوع رویکرد به شهر در ادوار بعدی نیز همچنان بالنده بود و کسانی نظیر سنت اگوستین (شهر خدا)، توماس کامپانلا (شهر آفتاب)، توماس مور (اتوپیا)، فرانسیس بیکن (آتلانتیس نوین) در حوزه تمدنی غرب و نیز فارابی (مدینه فاضله) در حوزه تمدنی اسلام مروج تفکر آرمانشهری بودند. نگاه دوم عمدتاً توصیفی / تاریخی بود که در آثار جغرافیدانان و سفرنامهنویسان که بهویژه در حوزه تمدنی اسلامی میزیستند، نمود پیدا میکرد. «از جمله مهمترین اینگونه آثار میتوان به اشکالالعالم (جیهانی / اوایل قرن چهارم هجری)، نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق (ادریسی/ قرن پنجم هجری)، معجمالبلدان (یاقوت حموی/ قرن هفتم هجری)، تقویمالبلدان (ابوالفداء / قرن هشتم هجری) و مانند اینها اشاره کرد».
در دوران مدرن و بهویژه پس از انقلاب صنعتی که با دگرگونیهای گسترده (ازجمله این تغییرات میتوان به تغییر در روابط و نیروهای تولید، مهاجرتهای وسیع به شهرها، ظهور کارخانهها، جنبشهای شهری و نظایر اینها اشاره کرد) در فرم و ساختار شهرها همراه بود، نوع نگاه به شهر نیز عمیقاً تحول پیدا کرد. اندیشمندان اجتماعی همعصر با این تحولات که میتوان آنها را جامعهشناسان کلاسیک نامید، نگاه تحلیلی ویژهای به شهر و تحولات آن داشتند و بخشی از آثار خود را بهطور مستقیم (برای مثال وبر: شهر در گذر زمان؛ زیمل: کلانشهر و حیات ذهنی) و یا غیرمستقیم (برای مثال تونیس: گمین شافت و گزلشافت؛ دورکیم: همبستگیهای ارگانیکی در شهر) به این مهم اختصاص دادند.
دوره دوم تحول مطالعه شهر در عصر مدرن بهویژه با ظهور مکتب شیکاگو آغاز شد. رشد سریع شهرها و پیامدهای آن از مهمترین عوامل موثر بر تحلیلهای جامعهشناختی زندگی شهری در قرن بیستم بود. نخستین مطالعات عمده جامعهشناختی زندگی شهری در قرن بیستم بود. نخستین مطالعات عمده جامعهشناسی درباره شهرهای مدرن از شیکاگو و بهوسیله مطالعات عمده جامعهشناسی درباره شهرهای مدرن از شیکاگو و بهوسیله رابرت پارک آغاز شد؛ شهری که هم از نظر نرخ توسعه و از هم از نظر نابرابریهای بسیار فاحش، نمونه بینظیری به شمار میرفت. در این مکتب، دو رهیافت اساسی پرورانده شد که تا دهه 70 میلادی در حوزه جامعهشناسی شهری مسلط بودند؛ یکی موسوم به رهیافت بومشناختی که رابرت پارک آن را اشاعه داد و دیگری تعریف «شهرنشینی بهمنزله روش زندگی» که بهوسیله لوئیس ورث ارائه شد.
از دهه 70 به بعد و با ظهور اندیشههای پسامدرن، مسئله شهر جهات مختلفی به خود گرفت؛ برخی نظیر مانوئل کاستلز و دیوید هاروی با نقد دیدگاه مکتب شیکاگو، نوعی اقتصاد سیاسی شهری را بنا نهاده و بر این اعتقاد بودهاند که شهرنشینی فرایند مستقل و خودمختاری نیست؛ بلکه باید در ارتباط با الگوهای عمده تغییر سیاسی و اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. برخی دیگر (نظیر بودریار) نیز که متأثر از اندیشههای پسامدرن بودند، شهر را بهمثابه جایگاهی برای مصرف تلقی میکردند. اهمیت مصرف برای این گروه اخیر تا جایی است که معتقدند مصرف در دوران جدید روندی است که در آن خریدار کالا از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداریشده، بهطور فعالی مشغول تلاش برای خلق و حفظ یک حس «هویت» است. بهعبارتی دیگر افراد، هویت چه کسی بودن خویش را امروزه از طریق آنچه مصرف میکنند، تولید و یا بهتر بگوییم «جعل» میکنند. این روند تا مرحله تبدیل شهرها به بازارهای بزرگ در زمان کنونی ادامه یافته است. بازار (که در گذشته نوعی محدوده مکانی داشت) به تمامی نقاط شهر سرایت کرده و در حومه خیابانهای شهرهای بزرگ به جای خانه، نشسته است.
کتاب جامعه مصرفی و شهر پسامدرن اثر دیوید کلارک، در زمره همین نگاه بالا به شهر قرار دارد. کتاب یادشده متأثر از کارهای بانفوذ نظریهپردازانی نظیر ژان بودریار و زیگمونت باومن است. فحوای اصلی کتاب به قول خود نویسنده این است که جامعه مصرفی، شهر را در تصویر خاص آن دوباره شکل داده است.
کلارک در تبیین روابط میان مصرف و شهر، نگاه عمیقی به الزامات مصرفگرایی برای شهر دارد. مصرفگرایی مدنظر وی فراتر از خرید و استفاده از کالاهاست و او به این مسئله میپردازد که چگونه مصرفگرایی، ماهیت و طراحی شهری را دوباره شکل میدهد. این کتاب تحول جامعه امروزی غربی و انواع متفاوت مصرف را تبیین میکند. کلارک معتقد است هسته اصلی زندگی شهری، مصرفگرایی است. از منظر رابطه مصرف و شهر، کلارک به موضوعات عمیقتری نیز میپردازد. در بحث از نابرابریهای اجتماعی که به مصرف شهری برمیگردد، کلارک به ویژه تحت تاثیر بودریار و باومن است. این تأثیر در مباحث بعدی کتاب نظیر بحث سبک زندگی نیز بهخوبی مشخص است.
شاید بتوان گفت فصل دوم مهمترین فصل کتاب است که به شکلی جزئی به مصرفگرایی و شهر میپردازد و برای کسانی که علاقهمند به بحث درباره مصرفگرایی و رابطه آن با شهر هستند، بسیار مفید خواهد بود. با اینحال، همه فصول کتاب چه به شکل جداگانه و چه در کلیت کتاب، حاوی دیدگاههای نظری ارزشمندی است که برای همه افراد علاقهمند به تبیین تئوریک شهرهای امروزی که روزبهروز به مصرفگرا شدن تمایل دارند، بسیار کمککننده خواهد بود
با توجه به رشد فزاینده شهرنشینی در ایران که طبق آخرین آمارها به بالای 70 درصد رسیده، مقولاتی همچون مصرف شهری اهمیتی دوچندان پیدا میکند. امروزه در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران شاهد مراکز بزرگ خرید و حتی هایپرمارکتهایی هستیم که با برخی مراکز بزرگ خرید در کشورهای توسعهیافته برابری میکنند. در شماری از مرازک خرید شهری در تهران، برندهایی وجود دارد که در شهرهای پسامدرن امروزی نیز نمونه آنها یافت میشود؛ بنابراین پرداختن به مصرف شهری در قالب تألیف، ترجمه، طرح پژوهشی و نظایر اینها، میتواند چشماندازهای مناسبی را پیش روی پژوهشگران، برنامهریزان و کلیه علاقهمندان به مسائل شهری در ایران قرار دهد.»
کتاب «جامعه مصرفی و شهر پسامدرن» اثر دیوید کلارک با ترجمه حمید پورنگ در 472صفحه با شمارگان 1000 نسخه از انتشارات علمی و فرهنگی وارد بازار نشر شد.
نظر شما