محمدعلی بهمنی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
لحظه سال تحویل منزوی برایمان شعر میخواند/ اجازه نمیدهم شاعران جوان غربت شعر را احساس کنند
محمدعلی بهمنی، شاعر پیشکسوت در آغاز سال نو به بررسی وضعیت شعر در سال 96 و بیان خاطرات خوب سالهای دور پرداخت.
از دیدگاه محمدعلی بهمنی سال 96 چگونه گذشت؟
نمیتوان فرقی میان سالها گذاشت و به نظر من شعر را باید در سطح کشور تجزیه و تحلیل کنیم شاید ما در این سال شاهد اتفاقات خوبی در پایتخت بودهایم اما اگر این اتفاقات در سطح شهرستانها رخ نداده، است، یعنی ما شرایط خوب و قابل قبولی نداشتهایم. به طور کلی وقتی شعر در هر گوشه و کنار کشوری یک پیش اندیشی نداشته باشد، اتفاق خاصی رخ نمیدهد. ما نباید به اتفاقات روزانه دلخوش کنیم و به همین بهانهها شعر بگوییم و خوشحال باشیم که اتفاق خاصی رخ داده است. اگر هم ملاک خوب و بد بودن جشنوارههایی که برگزار شد باشد که اتفاق خاصی رخ نداده است. اینکه ما چه بگوییم و برای چه و که بگوییم با ذات شعر همخوانی ندارد. ذات شعر یک اتفاق ناگهانی است که تنها در آن فرصت شعر به سراغ شاعر میآید. پس از هر زاویهای بخواهیم خودمان را توجیه کنیم که سال 96 چطور گذشته است، به جواب مشخصی نمیرسیم.
اشارهای به شهرستانها داشتید. آیا امکانات مناسبی برای شاعران در شهرهای مختلف وجود دارد؟
بعضی وقتها که به شهرستانها مراجعه میکنم تا در جلسات شعرخوانی حاضر شوم، بهتزده میشوم که یک شهر کوچک چه شاعران خوب و بزرگی میتواند داشته باشد. وقتی شعرهای این شاعران را میشنوم، متوجه میشوم که در میان این شعرها چقدر نواندیشی یا نگفتهاندیشی وجود دارد. همه اینها به آن دلیل است که آنها مسخ چه بگوییمها نیستند و مسخ آنچه شعر از آنها میخواهد هستند. با همه این تفاسیر اختلاف امکانات پایتخت با شهرستانها بسیار محسوس است.
صدای این شاعران بااستعداد در جامعه شعری امروز شنیده میشود؟
نه. متاسفانه صدای این افراد شنیده نمیشود و همانطور که گفتم، تفاوت امکانات میان تهران و شهرستانها به قدری زیاد است که باعث ناراحتی این افراد میشود. در تکمیل سوال نخست شما باید بگویم که وضعیت شعر امروز را نمیتوان در حال حاضر بررسی کرد؛ چراکه همیشه بعد از گذشت سالها درباره یک دوره مطالبی مطرح میشود و به نظر من آیندگان هستند که میتوانند قضاوت کنند که آیا ما کار قابل قبولی انجام دادهایم یا خیر.
پس شما مانند سایر دوستان نگران به حاشیه رفتن شعر نیستید؟
به نظر من دوستانی که نگران شعر و ادبیات هستند، ذات شعر و ادبیات را نمیشناسند. شما تاریخ شعر را درنظر بگیرید؛ عده زیادی بودند که مجموعه چاپ کردند و همه جا صحبت از این افراد بوده است؛ سوال من از شما این است که آیا تاریخ بیشتر از چند نفر از اینها را برای ما نگه داشته است؟ بدون شک ما چند صدهزار شاعر داشتهایم اما آیا بیش از چند نام برای ما باقی مانده است؟ امروز ناشران بسیار زیادی شروع به فعالیت کردهاند که هر کدام در ازای دریافت مبالغی اقدام به انتشار کتاب شعر میکنند، بنابراین تعداد عنوان کتابهای این حوزه هم نمیتواند بیانگر پویایی شعر امروز باشد و در شرایط فعلی تنها باید صبر کرد. هر وقت کسی فکر کرد که نامش ماندگار خواهد شد، بررسی کند که تا همین 100 سال پیش چه نامهای درخشانی در حوزه شعر بودهاند که حتی امروز کسی اسمشان را هم نمیشناسد.
از بهترین و بدترین اتفاقات سال 96 برایمان بگویید.
اتفاق شاخصی در سال گذشته رخ نداد که ما شاهد بهبود وضعیت رفاهی شاعران باشیم و به آینده امیدوار شویم؛ اما بدون شک بدترین اتفاق سال گذشته زمانی رقم خورد که عزیزانی را دست دادیم، خصوصا که ما در روزهای پایانی سال 95 افشین یداللهی نازنین را از دست دادیم و سال را با تلخی آغاز کردیم. البته این بخش جزو برنامههای حذف نشدنی هر سال ماست؛ چراکه معمولا در هر سال تعدادی از عزیزانمان را از دست میدهیم. از طرفی این دعواها و بحثهایی که میان شاعران شکل میگیرد بیش از همه من را ناراحت میکند.
دلیل این بداخلاقیها میان شاعران چیست؟
دلایل زیادی دارد. شما دقت کنید که هنوز که هنوز است ما یک جشنواره پویا نداریم که به آن ببالیم؛ چراکه معمولا در هر جشنوارهای عدهای دور هم جمع شدهاند و عدهای قهر کردهاند و عدهای آن جشنواره را باور ندارند. بنابراین اتفاق خاصی نمیافتد. من معمولا حتی اگر مریض هم باشم در جشنوارهها شرکت میکنم اما وقتی از جشنواره برمیگردم و بررسی میکنیم، میبینیم که هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده است و اگر در آن زمان استراحت می کردم، مفیدتر بود. این روزها هرکس جبهه خودش را مشخص کرده است و هیچ کدام از این جبههها دیگری را قبول ندارند و حتی همدیگر را تمسخر میکنند و همین باعث شده تا ما جشنواره قابل قبولی نداشته باشیم. جشنواره زمانی معنا پیدا میکند که همه در کنار هم باشند؛ نه اینکه وقتی اسم فلان جشنواره را میآوریم، شاعران زیادی از آن فرار کنند و حتی نخواهند اسمشان در میان شعرخوانان آن مراسم باشد.
چرا محمدعلی بهمنی جزو این دستهها و گروهها نرفته است؟
من از ابتدا به همین شکل رفتار کردم و اهل رفتن در گروهی نبودم؛ به همین دلیل باید در ابتدا این نکته را بررسی کنیم که آیا کار این عزیزان درست است یا کار من. شاید باید به این گونه رفتار کرد و من اشتباه میکنم. به هر حال من به این شکل آفریده شدهام و هیچ چیز مثبتی را هم نمیخواهم به خودم نسبت بدهم. فکر میکنم باید از استعدادها حمایت کرد و شاید به همین دلیل رابطهام با اکثر شاعران خوب است. من وقتی استعدادی را در یک نفر میبینم حتی اگر او خودش نخواهد، سعی میکنم به او نزدیک شوم؛ چراکه من به شخصه غربتهای شعری را تجربه کردهام و سعی میکنم که با در اختیار قراردادن تجربههایم به این عزیزان کاری کنم که این بچهها مثل من این غربتها را تجربه نکنند. من این کارها را برای دلخوشی کسی انجام نمیدهم؛ بلکه تنها هدفم این است که خودم از خودم راضی باشم؛ به همین دلیل حتی وقتی به شهرستانها میروم از بچهها سوال میکنم که فلان شاعر شهرتان کجاست و از آنها خواهش میکنم که من را پیش او ببرند و حتی اگر بچهها نتوانند کمکم کنند، خودم راهی منزل آن شاعر عزیز میشوم.
گاهی وقتها شاعران جوانتر انتقادهایی از شما دارند که کمتر به آنها واکنش نشان میدهید. دلیل این رفتار چیست؟ برای مثال چند وقت پیش یغما گلرویی انتقاداتی از شما داشت اما شما واکنشی نشان ندادید.
هرکسی آزاد است تا تفکراتش را در جامعه بیان کند. من مخالف اندیشه یغما نیستم. او شعر خوب مینویسد و اندیشه دوستداشتنی دارد؛ اما من به این موضوع توجه دارم که الفبای ترانه را خودم به او یاد دادهام، پس چطور میتوانم از او ناراحت شوم و واکنش نشان دهم. یادم هست که سالها پیش او بهعنوان کتابفروش در فروشگاه دارینوش مشغول به کار بود و من در آن زمان سر چند پروژه کاری با دارینوش همکاری داشتم و به آنجا میرفتم. در همان زمان او پیش من آمد و ترانهای را خواند و من نیز دیدم که اثرش از کار خیلی از ترانهسرایان آن زمان بهتر بود؛ از طرفی دوست داشت وارد این حوزه شود، شعر بگوید، ترجمه کند و من به این کار تشویقش کردم. نمیخواهم در اینجا ادعا کنم که سرمشق او بودم اما باید این را بگویم که بسیار او را تشویق میکردم تا با انگیزه بیشتری از استعدادهایش استفاده کند. در حال حاضر هم از او ناراحت نیستم؛ انسانها میتوانند به شکلهای مختلف دست به معرفی خودشان بزنند و شاید این دوست عزیز هم راهش را یاد گرفته و فکر میکند که از این راه میتواند در جامعه بیشتر مطرح شود. در کل دلگیر نمیشوم و دوستش دارم چراکه برای اولین بار خودم در حوزه شعر و ترانه به او شیر دادم. در جامعه در هر حوزهای آدمهایی هستند که راه خودشان را پیدا کردهاند و از همان راه دست به مطرح کردن خود میزنند تا خودشان را متفاوتتر جلوه دهند و شاید مناسبتر راه برای این عزیز همین راهی است که ما میبینیم.
به موضوع اصلی خودمان برگردیم. همیشه در تمامی مراسم ما ایرانیان مانند شب یلدا، لحظه تحویل سال، شبنشینیهای اقوام، شعر عضو جدانشدنی آن مراسمها بوده است. دلیل این اتفاق چیست؟
مفهوم شعر را از زوایایی میتوان به شعور نسبت داد. از طرفی در هنر تعریفی داریم که میگوید به طور کلی شاعر وجود ندارد و شاعران کاتبان شعر هستند و شعر است که شاعر را مجبور به نوشتن میکند. حال ما در اینجا معکوس این حالت را داریم؛ یعنی در عین حال که عدهای از شاعران در جمع ما حضور دارند و این موضوع را درک کردهاند، عدهای هم هستند که شعر میسازند. در گذشته علاوه بر امتیازهای شعری، شاعران را شاهد شعور میدانستند و وقتی کسی را شاعر صدا میکردند به آن دلیل بود که معتقد بودند شعور بیشتری داشته است. همه اینها دلایلی است که ما میبینیم شعر و شعرخوانی همیشه بخش جدانشدنی مراسم سنتی ما ایرانیان بوده است و در همین سفره هفتسین سال نو نیز دیوان شعر حافظ در کنار قرآن کریم میآید.
در خاطرات شاعرانی مثل منزوی و صلاحی از شبنشینیهای شاعران در لحظات تحویل سال نو مطالبی بیان شده است. از آن شبها و روزها برای ما بگویید.
در گذشته و پیش از انقلاب بسیاری از شبهای سال نو را در جمع شاعرانه خودمان بودیم. از شبهای قبل از سالنو شبنشینیها شروع میشد و در خیلی از مواقع شبهای عید را در کنار هم بودیم و به شعرخوانی میپرداختیم. خاطرات بسیار زیاد است اما به خاطر دارم که جمع آن سالهای ما شامل حسین منزوی، عمران صلاحی، جلال سرفراز و چند شاعر دیگر بود. فکر میکنم سالهای 42، 43 بود که سال تحویل در کنار هم بودیم. معمولا شعرخوانیها مرتبط با شعرهای نوروز بود و کار را با حافظ شروع میکردیم. در آن زمانها بیشتر کسی شعر میخواند که حنجره بهتری داشت و همه از شعر خواندنش لذت میبردند. برای مثال منزوی دوستداشتنی شعر میخواند؛ چراکه موسیقی درون کلمه را میشناخت و به بهترین شکل ممکن آن را بیان میکرد، به همین دلیل معمولا نخستین کسی که شعر میخواند، حسین منزوی بود.
آیا امکان برگزاری این برنامه در حال حاضر نیز وجود دارد؟
در حال حاضر شاعران به قدری درگیر هستند که تلاش میکنند تا به هر شکلی شرایط مناسبی را برای سال نو فراهم کنند، به همین دلیل وقت آنکه به این گونه مراسمها بپردازند بسیار کم است.
برای سال نو چه کتابی را به دوستان علاقهمند شعر پیشنهاد میدهید؟
در سال گذشته کتابهای بسیار خوبی منتشر شده است که من از انتشار آنها بسیار خوشحال هستم. برای مثال از این میان میتوان به کتابهای محمد سلمانی، علیرضا بدیع و امید صباغنو اشاره کرد. در مجموع بهترینها زیاد بودند و اگر من از چند نفر اسم بردم تنها به این دلیل بود که این آثار در انتهای سال منتشر شده است.
در سال جدید برای شعر و ادبیات یک آرزو کنید.
آرزو میکنم که مشکلات شعر و شاعران در سال جدید کمتر باشد و این افراد بتوانند با ذهنی آزاد به شعر و ادبیات بپردازند.
اگر مایل هستید این گفتوگو را با یک شعر به پایان ببریم و شما یک شعر به مخاطبان ایبنا هدیه دهید.
با کمال افتخار.
«عیدانهها رسیده برایم سبدسبد/ گل نه گلایههای خودم از خودم چه بد
تبریکهای گمشده از سالهای پیش/ که عطر وعدههای شما را نمیدهد
ماخولیای ذهن شلوغی که مدّعی ست/ از یک هزار و سیصد و بشمار تا ابد
آیینهای ندیدهام و بیدلیل نیست/ گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
دیشب کسی به خواب من آمد شبیه من/ بهتر از آینه حرکات مرا بلد
تا صبح در حواشی من هی قدم زد و/ تا صبح در حواشی من هی قدم نزد
بر خواستم مصاحب بیمار خود شوم/ تختم شبیه بود به تابوت بیجسد
امسال هم حواس خبرهای مستند/ پرت است و شهر پر شده از شایعات خوب!»
نظر شما