ابوالفضل هادیمنش، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین بر این عقیده است که تاریخ اسلام کمتر زنی با شخصیت، جایگاه و تأثیر، حضرت زینب (س) سراغ دارد. اما نگاهی به کتابهایی که درباره ایشان نوشته شده، کاملا گویای شخصیت و برازندگی آن بانو نیست.
در این بین حضور زنی از خاندان رسول خدا (ص) با ویژگیهای منحصربفرد، شایسته توجهی دوچندان است و شاید به جرأت بتوان گفت، فقط و فقط یک زن در این برهه حضور دارد که جدای از پیوند نَسبیاش با خاندان رسول خدا، پس از مادرش حضرت فاطمه (س)، موثرترین زن در طول این قرن محسوب میشود؛ او زینب دختر امیرالمؤمنین (ع) است. زینب نامی ناآشنا در آن زمان نبود. برخی گفتهاند زینب در عربی، نام تکدرختی خوشمنظر در بیابان است، نامی ریشهدار در بین اعراب گذشته و امروز. اما پدرش این نام را گونهای دیگر تفسیر کرد؛ پدرش او را «زین أب» خواند به معنی زینت پدر.
او و مادرش فاطمه، تنها دخترانی بودند که در اسلام، نامشان تفسیری دگرگونه مییافت. هم «فاطمه» در بین عرب رواج داشت و هم «زینب». فاطمه به معنای جداکننده خیر و شر و امابیها به معنای مادر پدرش نام گرفت و زینب، زینت پدر. بهطور حتم قرار بود با این تفسیر جایگاه آنان نسبت به دیگر همنامهایشان جدا گردد و منزلتی والاتر بیابد.
از نام او بگذریم؛ سخن از راه اوست. تاریخ اسلام کمتر زنی با این شخصیت و این جایگاه و این تأثیر، سراغ دارد. اما نگاهی به کتابهایی که درباره او نوشته شده، کاملا گویای شخصیت و برازندگی او نیست. گاه کتابهای ترویجی زیادی درخصوص شخصیتهای مهم تاریخ اسلام نوشته میشود، اما تحلیلی در آن دیده نمیشود و صرفا به بیان سرگذشتها، رویدادهای مهم زندگی فرد و ... بسنده میشود؛ دستکم در مقایسه و نسبت اینگونه است. نه، این کافی نیست!
برخی تاریخپژوهان گاهی درخصوص یک سلسله یا یک شخصیت تاریخی مثلا آل بویه یا فلان وزیر فلان دولت شیعی کتابها و مقالهها مینویسند، اما درباره تحلیل شخصیت و جایگاه فردی ممتاز، برجسته و مؤثر که ظرفیت بالایی از شخصیت و تأثیر او همچنان ناشناخته باقی مانده، به گفتار سخنرانان یا کتابها و مقالات ترویجی اکتفا میشود.
من به دنبال آن نیستم که بگویم چرا درباره حضرت زینب (س) کمتر نوشته شده، نه! من میگویم این کتابها، درخور نیست. نباید در جهانی که امروز تشنه شناخت اسلام و تشیع خصوصا در تبیین جایگاه زن مسلمان است، کار را به این چند قلم کتاب بعضا ترویجی، فروکاهیم. بیایید اینگونه به مساله بنگریم: صحبت از کم نوشتن نیست، سخن از رعایت اولویت در انجام کار علمی و پژوهشی است. چه خوب میشد اگر اساتید و دانشگاههای ما در این رشته، به جای توجه به شخصیتها و رویدادهای محض تاریخی، اولویتها را در مقالات و پایاننامهها بیشتر درنظر میگرفتند. البته نباید از نظر دور داشت که فراوانی کتابهای ترویجی در موضوعی، گاه پژوهشگران از رویآوری پژوهشی به موضوع بازمیدارد تا تلاشها، برچسب تکرار یا دوبارهکاری نخورد، نمیدانم! اما آنچه میدانم این است که رعایت اولویتها، خصوصا در شخصپژوهی، اگر ضروری نباشد، یقینا منصفانه خواهد بود.
این اعیاد و وفیات، فرصت خوبی برای تدقیقی دوباره بهدست میدهد. امید که بیشتر و بهتر حق این شخصیت منحصر بفرد تاریخ اسلام را ادا کنیم.
نظر شما