محسن عشق به کتاب را در سرم انداخت
نقی سلیمانی در این مراسم با اشاره به اینکه برادرش، محسن، انسان خودساختهای بود و در کودکی به سرعت درس را فرا میگرفت، گفت: در دهه چهل و پنجاه، که انتشار کتاب در اوج بود و حتی کتابهای ارزان و جیبی در تیراژ وسیع منتشر میشد و تقریبا هم کم و بیش آنها را میخواندند. محسن بیشتر از همه کتاب میخواند و عشق و اشتیاق به کتاب را، قبل از اینکه به مدرسه بروم در سرم انداخت و پولهای تو جیبیمان را روی هم میگذاشتیم و محسن کتاب کرایه میکرد و برای من تعریف میکرد یا برایم میخواند.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: محسن از نسلی بود که حتی اجازه نمیداد یک قطره از وقتش تلف شود و بعدها که دید یکی از نویسندگان مورد علاقهاش زبان انگلیسی میداند و این مساله انگیزهای قوی شد که او به آموزشگاه زبان برود و بعد هم در رشته زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت. در دانشگاه یکی از استادانش طاهره صفارزاده شاعر بزرگ معاصر بود. در دوران دانشجویی محسن، پدرم که یک کارگر ساده بود، از دنیا رفت. از نظر اقتصادی آن دوران دورانی سخت بود. گرچه قبلاً ما خانواده پولداری نبودیم، اما حالا مادرم باید به تنهایی چرخ زندگی را میچرخاند. مادرم میگفت «یک روز با محسن درد دل میکردم که چگونه از پس خرج تحصیل برادران کوچکترت حسن و حسین برایم، خیلی سخت است و محسن گفته بود نگران نباش من هستم».
وی افزود: درواقع یکی از ویژگیهای محسن این بود که حامی و پشتیبان بود و این ویژگی او فقط مخصوص خانوادهاش نبود. در سالهای بعد هم دست خیلیها را گرفت. همین چند وقت پیش یکی از دوستان هم دانشکدهایش که اکنون مترجم گرانقدری در صحنه ادبیات ایران است گفت: «من بارها خسته و ناامید میشدم اما محسن هیچ وقت ناامید نشد و من از محصولات پیگیری سلیمانی بودم. بارها خسته و ناامید میشدم ولی بارها او مرا به ادامه کار تشویق میکرد امیدوارم شاگرد خوبی برای او بوده باشم».
برادرم بسیار فروتن بود
سلیمانی همچنین گفت: برادرم هرگز خودنما نبود و بسیار فروتن بود. بقدری فروتن بود که به قول قدیمیها اگر کمکی یا حمایتی میکرد این دستش از آن دستش خبردار نمیشد و همه اینها را در لابهلای شوخطبعیاش قایم میکرد. محسن در بین خانواده و دوستان بسیار محبوب و دوستداشتنی و اهلِ شوخ طبعی بود و خنده به لبها مینشاند. اما بیشتر از شوخطبعی، در کار، خودش را گم میکرد و بهتر است بگوییم در کار خودش را پیدا میکرد. او بسیار سختکوش بود. فقط حدود 30 سال روی ادبیات داستانی کشور ما کار کرد و رنج کشید و حدود 70 کتاب مفید منتشر کرد.
وی در ادامه یادآور شد: محسن نویسندهای بزرگ و نافذ بود. زمانی که در جوانی کتاب «سالیان دور» را منتشر کرد دوستان از ظهور نوسنده بزرگی در آینده، به خود امید میدادند. اما مشکل اصلی این بود که نیاز اساسی نویسندگانی جوان و حتی نویسندگان پیر، این بود که متنهای آموزشی کافی وجود نداشت تا فنون داستاننویسی را فراگیرند. در دانشگاههای کشور هم از این درسها خبری نیست. نویسنده اگر بخواهد رشد داشته باشد ضروری است فنون رشتهاش را خوب یاد بگیرد.
این نویسنده با بیان اینکه قصه چهارهزار سال تاریخ دارد و داستاننویسی اصلا کار آسان نیست. افزود: در اینجا بازهم محسن حامی ادبیات داستان شد. ما در زمینه ادبیات داستانی دو جور کتاب داریم؛ یکی کتابی که شناخت میدهد و دوم کتابهای آموزشی و به اصطلاح کتاب «کار» و کاربردی. نیاز اصلی همه نویسندگان کتاب آموزشیِ کاربردی بود که در جامعه ما در 35سال پیش، تقریبا چیز مهمی وجود نداشت. حالا آن چند کتاب آموزشی موجود هم چه ایرادی داشتند. محسن در مقدمهای که بر تجدید چاپ کتاب تأملی دیگر در باب داستان در سال 87 دارد، مینویسد: «معمولا پژوهشگران ما، اغلب کتب داستاننویسی را برای مخاطب یا خوانندگان خاصی ننوشتهاند به این معنی که آنها همزمان کتاب را برای هنرجویان داستاننویسی، منتقدان آینده و نیز خوانندگانی که در پی ارتقای دانششان نسبت به داستان هستند، نوشتهاند».
سلیمانی گفت: اولین کتابی که محسن در این زمینه ترجمه کرد: تأملی دیگر در باب داستان در دوران دانشجوییاش بود که به سرعت مورد توجه همه نویسندگان قرار گرفت و «دید» همه را تقریبا تغییر داد. هنر محسن این بود که کتاب را به زبان بسیار ساده و روشن ترجمه کرده بود و برای همه نویسندگان واقعی مفید و ضروری بود. این یک کتاب دانشگاهی ویژه در دانشگاههای آمریکا در زمینه نویسندگی خلاق بود و بارها تجدید چاپ شد.
وی درباره این کتاب توضیح داد: این کتاب داستانها را به دو بخش عمده ادبیات داستانی تفریحی و ادبیات داستانی تحلیلی طبقهبندی میکند. ادبیات داستانی تفریحی صرفا بدینمنظور نوشته میشود تا ما اوقاتمان را بهطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم اما ادبیات تحلیلی نوشته میشود تا آگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد. بعد نویسنده این طبقهبندی را در دل همه عناصر دیگر داستان که در فصلهای بعدی ما آورد نشان میدهد مثلاً در طرح داستان، در شخصیتپردازی در مفهوم و بیان داستان در زاویه دید در احساس و طنز داستان و ... مثلاً در شخصیتپردازی داستانهای تفریحی شخصیت اصلی زیبا باهوش قدرتمند است و همه چیزهای خوب را یکجا دارد که در زندگی واقعی هم میدانیم که اینطور نیست.
سلیمانی در ادامه بیان کرد: در طول این سالها من از خیلی از نویسندگان میشنوم که میگویند این کتاب کتابی درجه اول و راهگشاست و هنوز هم بهترین کتاب در همین زمینه است. به طور مثال داوود غفارزادگان که یکی از نویسندگان مطرح ماست، این را به من میگفت. با این نیاز شدید محسن سی سال از عمر خود را پای کتابهایی گذاشت که به نیازهای اساسی نسل امروز و فردای نویسندگان ما پاسخ میدهد. خودش مینویسد «در همان اوایل کار به دلیل رشته تحصیلیام تلاش داشتم به عطش و میل شدید گروه [گروه داستان در حوزه اندیشه و هنر] برای آموختن بهتر و بیشتر فنون داستاننویسی نیز پاسخی در خود بدهم به همین دلیل هم دائم به فکر ترجمه و نگارش متون آموزشی ادبیات داستانی بودم که این اشتیاق هنوز هم ادامه دارد». این مقدمه را در سال 1387 مینویسد یعنی 25 سال بعد که از سال 62 محسن هنوز دارد کتابهای مهم ادبیات داستانی ترجمه میکند کتابهایی مثل کتاب بسیار مهم درسهایی درباره داستاننویسی.
وی همچنین به ارائه مثالی در این زمینه پرداخت و گفت: فرض کنید در کشوری میخواهند سدی بسازند. اگر این سد را در جای بدی بسازند و اگر با برنامهریزی و نقشه دقیق و آیندهنگری این کار را نکنند، سیستم آبوهوایی کشور را به هم میریزند. فرض کنید سد را جایی بزنند که به جای آبشیرین، آب شور تحویل دهد و خلاصه هزار و یک جور مشکل دیگر ایجاد کند، اگر داستاننویسان ما هم قصه بنویسند، بدون اینکه فنون داستاننویسی را خوب یاد بگیرند فاجعه به پا میشود. چون داستان پایه هنرهای دیگر هم هست. هم در فیلم و هم در نمایشنامه ما داستان میگوییم. فقط در رمان و داستان کوتاه که نیست. اگر در همه این قالبها به شکل ضعیفی داستان بگویند ناگهان شما مثلا میبینید، ایرانیها دارند مرتب فیل ترکیهای یا هالیودی میبینند. و خلاصه چرخ سینما و تلویزیون در ایران واقعا لنگ میزند در عالم کتاب هم رمانی که باید 100 هزار تا چاپ شود هزار تا چاپ میشود (در پرانتز بگویم که فعلاً به مشکلات پخش و توزیع کتاب یا سانسور یا عدم تبلیغ کتاب و ناشران ناوارد از دیدگاه جهان کاری ندارم و فقط از دیدگاه داستان دارم به موضوع نگاه میکنم.»
وی با بیان اینکه محسن اهمیت حیاتی این سدسازی را خوب درک کرد، افزود: او شروع کرد به ترجمه متون آموزشی و کاربردی مفید در زمینه داستان و رمان. در کنار ترجمه آثار کلاسیک ادبیات جهان البته. در اینجا یک نویسنده بزرگ ادبیات بهخاطر حمایت همه جانبه از ادبیات کشورمان، خود را به کلی فراموش کرد. ایثار محسن عزیز به خاطر روحیه حمایتگر و حامی بودن همیشگی اوست او تمام سعی خود را کرد تا راه نویسندگان و ادبیات داستانی ایران هموار شود. داستان درخشان بنویسد، که مثل «سالیان دور» بدرخشد. اما روح خلاقاش را فدای نویسندگان ایران کرد تا نویسندگان ایران فنون داستاننویسی را خوب فرا بگیرند و هرچه بهتر بنویسند. آیا محسن عزیز خودش را قربانی کرد؟ نه، طبع بلند محسن و ویژگی مهم او حمایتگری بود. روح یک حامی این چنین است. او میخواست ایران به جای یک نویسنده خلاق صدها و بلکه هزاران نویسنده خلاق داشته باشد.
آثار محسن به نیازهای اساسی جامعه پاسخهای حقیقی داده است
به گفته سلیمانی، هرچه زمان بگذرد قدر محسن بیشتر شناخته خواهد شد چون آثارش به نیازهای اساسی جامعه ما در زمینه ادبیات داستانی پاسخهای حقیقی داده است و چنانکه همه میدانیم ادبیات برای ایرانیان اصیل مانند نان شب ضروری مفهوم «جریانسازی» در ادبیات همین است که این استاد فرهیخته، این بزرگوار دنبال کرد. ادبیات برای ما مثل آسمان پرستاره در بیابان است همین که دست دراز کنیم میتوانیم ستاره بچینیم. البته منظورم ادبیات بیدروغ و بینقاب است نه ادبیات زرد.
وی افزود: محسن، برادر ادبیات داستانی و چشم و چراغ روشنفکران و بخصوص روشنفکران مسلمان و دکتر روحهای خسته و خاموش و حامی نویسندگان و کسی بود که از هر شکست و خاموشی یک پیروزی و چراغ برای ما هدیه میآورد.
سلیمانی در ادامه به اوج کار محسن در دهه آخر عمرش پرداخت و گفت: محسن در 10 سال آخر عمرش ناگهان پی برد که تقریبا هیچ کتاب روشمند، اصول طنزپردازی را به خیل عظیم نویسندگان امروز و آینده ایران نمیآموزد. در واقع درباره فنون طنز و طنزپردازی در زبان فارسی تقریبا هیچ کتابی نداشتیم. فعلا کاری به جزئیات ندارم و نمیخواهم از اولین تلنگری که محسن عزیز را به این سو کشاند، حرف بزنم. آن روزها تازه عمران صلاحی طنزپرداز گرانقدر، تازه از دنیا رفته بود. بههرحال ده سال آخر عمر محسن صرف پژوهشهای گسترده در زمینه طنز نویسی و طنز پردازی شد.
وی افزود: آثار بسیار را از زبان انگلیسی گردآورد و تعدادی اثر طنز بومی ایران را بررسی کرد که حاصلش دو کتاب است 1ـ «اسرار و ابزار طنز پردازی» که محسن این کتاب را به عمران صلاحی تقدیم کرده است. 2ـ کتاب دوم که به نظر من بسیار بسیار پختهتر و نابتر است نامش را گذاشته: «طنزپردازی به زبان ساده». هنر این کتاب این است که یک کتاب آموزشی و کاربردی در زمینه فنون طنز و طنزنویسی و طنزپردازی است. یعنی در زمینه فلسفه طنز بحث نمیکند. بلکه یک کتاب کاملا آموزشی به اصطلاح و کتاب «کار» است. تیتر دوم این کتاب این است: علل خلا و فنون و تمرینهایی برای طنزنویسی. اما این یک کتاب خشک آموزشی نیست. کاملاً شاد و مفرح است. تقریباً یک سوم کتاب طنز است.
به گفته سلیمانی، این کتاب هزار صفحهای، تقریبا تمام رشتههای طنز را آموزش میدهد: نوشتن رمان طنز ـ استندآپ کمدی یا طنز حضور، طنز پردازی تلویزیون، شوخیساز، انواع فنون طنز، ساختار شوخیها و غیره. از این هم مهمتر اینکه اگر در زمینه طنز کتابی آموزشی منتشر میکنید باید مثالهایی این کتاب یا نمونهها بیشترشان بومی باشد که هم هنرجویان خوب مطلب را درک کنند. محسن شوخطبع این کتاب هزار صفحهای را با یک سوم از طنزها و شوخیهای ایرانی و جهانی پُرکرده. یعنی یک سوم کتاب طنز دارد که اگر کسی نخواهد طنزنویسی هم بیاموزد میتواند این کتاب را بخواند و بخندد. کتاب تقریبا از همه طنز پردازان ایران و جهان سخن میگویند و نمونههایی از طنزهای خندهدارشان را میآورد، هم آموزش میدهد هم میخنداند.
سلیمانی همچنین بیان کرد: جالبتر از این، آن است که این کتاب تألیفی را محسن طوری نوشته مثل یک داستان با زاویه دید من راوی یعنی اول شخصی و خیلی خودمان ـ یعنی انگار او روبهروی خواننده کتاب نشسته و آرام آرام و صمیمی دارد با خواننده سخن میگوید. بسیار ساده سخن میگوید و مطالب را بیشتر فهم میکند. تمرین هم میدهد. چه خوشبختاند نسل امروز که چنین کتابهایی را برای طنزنویسی در اختیار دارند و حال آنکه نسل گذشته هیچ کتاب آموزشی طنز نداشت و باید افتان و خیزان از روی نمونههای طنز حدس میزد که روش طنزنویسی چیست و بلکه سالها میگذشت و چیزی در این باره نمیدانست یا یادنگرفته بود و مطالب عبوس مینوشت. همه اینها با مثالهای روشن و نمونهها طنز همراه است.
نظر شما