مرتضی بخشایش میگوید: شعر نو در مقایسه با هنرهای دیگر این قابلیت و ویژگی را دارد که از پس آن گذشته شعری شکوهمند برآمده و توانسته خودش را در جامعه جاری کند؛ بنابراین شاید به اشاره برخی اساتید این درست باشد که تنها هنری که در ایران به شدت مدرن شده همین شعر است و شعر نو هم میتواند نماد آن باشد.
بسیاری معتقدند مهمترین تمایز شعر سپید با شعر کلاسیک این است که به لحاظ سبک و فرم با قالب شعری قدیم فاصله دارد و درآن معنا بیشتر از قالب مطرح میشود، نظر شما در این باره چیست؟
درست است که در شعر امروز وزن، قافیه، این قبیل خصوصیتها و آن نظم آهنگینی که در شعر قدیم ایران بوده و باعث میشد که جذابیتهای سماعی و شنوایی در شنونده و خواننده ایجاد کند را ندارد ولی در خودش یک سری قابلیتهای دیگر دارد و میتواند هم در کلمات و هم در سطرها و تقطیعهای خود یک نظم درونی را دنبال کند؛ با این حساب همانطور که شما گفتید محتوای شعر میتواند خیلی مهم باشد همین که شعر ما فراتر از دغدغههای خاص خودمان باشد و یک مقدار موضوعات دیگری از جامعه، تاریخ و مسائل دیگر در شعر نمود داشته باشد،کمک میکند که شعر غنیتری داشته باشیم. اگر بخواهم ویژگی متمایزی برای شعر امروز قائل باشم که بتواند خود را از شعرهای گذشته جدا کند، همین تجربه کهنی است که دارد و اینکه به هر حال در دنیای امروز که مدرن است، وارد شده است. شعر امروز ما از این نظر دارای قابلیتهای مهمی است، چون برپایه یک گذشته شعری بسیار طولانی ایستاده و آن ریشهها را هم از نظر زبانی و هم از نظرمحتوایی و مفاهیم در درونمایه خودش دارد، هم اینکه شعر نو در مقایسه با هنرهای دیگر این قابلیت و ویژگی را دارد که از پس آن گذشته شعری شکوهمند برآمده و توانسته خودش را در جامعه جاری کند؛ بنابراین شاید به اشاره برخی اساتید این درست باشد که تنها هنری که در ایران به شدت مدرن شده همین شعر است و شعر نو هم میتواند نماد آن باشد.
آمارها نشان میدهد که در دهه اخیر با عدم اقبال به شعر روبهرو هستیم، به نظر شما چرا اینقدر استقبال از شعر کم است؟
حقیقت این است که من چنین چیزی را قبول ندارم، اتفاقا فکر میکنم که اقبال به شعر خیلی زیاد شده و نشانهاش هم این است که هم تعداد شاعرها و هم تعداد کتابهای منتشر شده، زیاد شده است و در فضای مجازی صفحات بسیار زیادی شعر منتشر و پخش میکنند که اگر در اشتراکگذاریهایی که در تلگرام، اینستاگرام و این قبیل فضاها انجام میشود، بررسی کنید، میبینید که بخش زیادی از آن را شعرها دربرمیگیرند، به همین دلیل است که من فکر نمیکنم این گزاره، گزاره درستی باشد. ولی اگر درباره اینکه تیراژ کتاب پایین آمده، صحبت کنیم، بالطبع وقتی این همه کتاب منتشر میشود از آن طرف تیراژ کتاب کم میشود، ضمن اینکه شعر به صورت الکترونیکی و در فضای مجازی منتشر میشود و برای خواندن آن حتما لازم نیست که کتاب بخریم، این میتواند علت آن باشد ولی اینکه مردم به شعر اقبال کمتری نشان دادهاند، فکر نمیکنم درست باشد.
شما ابتدا کارتان را با شعر شروع کردهاید و برای دو مجموعه شعر در دو جایزه نیما و شاملو نامزد هم شدهاید که این خود بیانگر ارزش بالای کار شما در شعر است و در ادامه به داستان هم گریزی زدهاید که با اقبال خوبی هم مواجه شده است، با این تفاسیر وجه تمایز نویسندگی با شاعری شما چیست؟
جهان شعر، جهان متفاوتی است. من قبل از اینکه داستان بنویسم _اگرچه از خیلی گذشته هم داستان مینوشتم ولی هیچوقت آنها را منتشر نمیکردم_ برای شعر و شاعری جایگاهی قائل بودم که آن جایگاه خیلی فراتر از همه هنرها بود، شاید الان هم کمابیش چنین جایگاهی را قائل باشم اما فکر میکنم جهان داستانی ویژگیهایی دارد که بعضی حرفها را فقط در آن جهان نمیشود مطرح کرد. به نظر من یک نویسنده یا شاعر یا یک به طور کلی یک هنرمند وقتی میخواهد به یک موضوع یا سوژهای بپردازد باید نگاه کند که از چه ابزار و قالبی استفاده کند، چون بعضی موضوعات را میتوانید در شعر بهتر اجرا کنید، بعضی موضوعات را در قالب داستان و بعضی موضوعات را ممکن است در قالب یک نمایشنامه با فیلمنامه یا حتی یک مقاله بتوان روی آن کار کرد؛ این است که هر کدام از این قالبها ویژگیها و قابلیتهایی دارند - چون داستانهایی که من نوشتهام، زیاد شاعرانه نبوده و اتفاقا یا خیلی فانتزی یا خیلی جدی بودهاند- این است که فکر میکنم در عین اینکه بین این فضاها ارتباطاتی وجود دارد، هر کدام قابلیتهای خاص خود را دارند که میتوان به آنها پرداخت.
اصولا داستان و شعر را دو حوزه جداگانه یا در پیوند با یکدیگر میبینید؟
تصمیم ندارم نوشتن را یک تقسیم بندی کلی کنم، به هر حال نوشتن یک موضوع بسیار مهم است، حتی آن شخصی هم که برای خودش دلنوشته مینویسد هم در واقع به امر نوشتن روی آورده است. نوشتن در ذات خودش ویژگیها و قابلیتهایی دارد که در هر نوشتهای میتوان آن را جستوجو کرد، بنابراین نمیتوانم تقسیمبندی کنم که جهان داستانی با جهان شعر متفاوت است ولی میگویم که هر کدام از این قالبها قابلیتها و ویژگیهایی دارند که ممکن است به بعضی چیزها در شعر بهتر و به بعضی در داستان بهتر پرداخت.
خودتان را بیشتر شاعر میدانید یا نویسنده؟
چون کتابهای شعر بیشتری منتشر کردهام و اینکه ابتدا با شعر شروع کردهام، بالطبع وجه شاعریام غلبه دارد ولی به شخصه داستان را هم خیلی دوست دارم، به آن میپردازم، مینویسم و جهان آن را دوست دارم.
وضعیت شعر، داستان و به طور کلی ادبیات معاصر را از لحاظ تولید آثار با کیفیت و بازار فروش چگونه میبینید؟
تولید آثار با کیفیت کما بیش وجود دارد اگرچه شاید زمانی که نویسندگان و شاعران یک دفعه چهره و خیلی برجسته شوند، تمام شده، حتی در دنیا هم دیگر کمتر این طور افرادی به وجود میآیند که یک دفعه چهره شوند، بدرخشند و یک قرن تمام نفر اول باشند. فکر میکنم، جهان در حال تغییر، وقایع و اتفاقات است که این تاثیر را روی ادبیات گذاشته است. ما روی بازار فروش، روی تولید و اینکه کارهای با کیفیت به دست مخاطب برسند خیلی مسئله داریم، چون ما با یک سری افراد مواجه هستیم که فعالیتهای تبلیغاتی گستردهای دارند و با آن قدرت رسانهای و ارتباطی که دارند و با شلوغ کاری، میتوانند اندک نوشتهها و بعضا نوشتههای کمتر با کیفیتشان را به شکل گستردهای به نمایش بگذارند؛ از طرفی نویسندها و شاعران بسیار زیادی داریم که کیفیت کارهای خوبی دارند اما این امکانات را ندارند یا به هر حال دست به این کارها نمیزنند و به این گروه بندیها، ارتباطات و بدهوبستانها وارد نمیشوند، در نتیجه ممکن است کارشان کمتر دیده شود. من فکر میکنم زمان باید بگذرد تا جامعه بتواند آن کارهای با کیفیت و ادبیات نابتر را پیدا کند و به آن روی بیاورد، اما موضوع بازار نشر فکر میکنم خیلی وضعیت نامناسبی دارد هم از سوی ناشران و هم از سوی مخاطبان که لازم است یک مقدار روی آن بیشتر کار شود و سر و سامانی پیدا کند.
کار جدیدی هم اگر در دست نگارش یا چاپ دارید هم بفرمایید.
مجموعه شعری در نشر روزنه به اسم «زیباییات به وقت محلی» است که مجوز آن از ارشاد آمده و تا پایان امسال منتشر خواهد شد. یک مجموعه داستان هم با عنوان «سال مرگ دخترم نهال» است که انتشارات کتاب کولهپشتی آن را در دست چاپ دارد و احتمالا تا نمایشگاه کتاب آماده خواهد شد.
در پایان اگر نکته یا صحبتی دارید، بفرمایید.
نگاه من به ادبیات خیلی مثبت است. اولا اینکه فکر میکنم ادبیات میتواند نقش بسیار مهمی در جامعه و تلطیف آن، بهبود وضعیت مردم و در اینکه انسانهای بهتری باشیم داشته باشد. دوم اینکه نگاهم مثبت است به اینکه آدمهای زیادی کتاب منتشر میکنند و شعر پویایی خیلی خوبی دارد، در این میان ممکن است افرادی هم باشند که کتابشان مورد استقبال قرار نمیگیرد یا کم فروش میرود، مدام به آشفتگیهای ادبیات امروز بپردازند ولی به نظر من اینها همه نشان پیشرفت و پویایی ادبیات کشور است.
نظر شما