میرجلالالدین کزازی در نشست «کارنامه ژوکوفسکی» گفت: مرگ واژه کاری خرد و خام نیست. بزرگی، دلبندی از دودمانی میمیرد. اگر واژهای بمیرد، سوگی است بزرگ و فراگیر. زیرا واژه با مرگ خویش، پارهای از فرهنگ و تاریخ ایران را میمیراند. به ویژه در این دوران که رسانههای عمومی، واژگان را میفرسایند.
مرگ واژه کاری خرد و خام نیست
کزازی در ابتدای این جلسه گفت: میدانم که شما برای شنیدن درباره یکی از کهنترین و نژادهترین گویش ایرانی که گویش بختیاری است، راهی دراز را پیمودهاید و به این بزم دانشورانه آمدهاید. گاهی من از بختیاران بختیاری هم میشنوم که خوشتر میدارند که آن را زبان بختیاری بنامند. انگیزه برگزاری این نشست هم رونمایی از کتاب «موادی برای مطالعه گویش بختیاری» نوشته والنتین ژوکوفسکی، ایرانشناس نامبردار روس است که سرکار خانم دکتر مریم شفقی با همکاری دکتر مهدی دادرس، آن را به فارسی برگردانیدهاند و ویراستهاند. و هم این که سالگرد درگذشت این ایرانشناس پرتلاش است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: همه ما در این سالیان با آگاهی و استواری بیشتر میدانیم که زبانها و گویشهای ایرانی، گنجینههای گرانسنگ و بسیار والا، ارجمند و حجتی بیجایگزین هستند. سرچشمههایی بیمانند در شناخت فرهنگ و پیشینه نیاکانی و ایرانی. چند سال پیش در همایشی که درباره زبانها و گویشهای ایرانی سامان داده شده بود، سخنی بر زبان من رفت که گسترش و آوازهای هم یافته است. آن سخن این بود که اگر واژهای از زبان یا گویشی ایرانی بمیرد، از میان برود، کارکرد خود را از دست بدهد، ایرانیان جانآگاه و خویشتندوست، بزم پرسه به راه خواهند انداخت که فلان روز در فلان جا گرد هم خواهیم آمد که در مرگ این واژه بموییم.
وی افزود: مرگ واژه کاری خرد و خام نیست. بزرگی، دلبندی از دودمانی میمیرد. چه کسانی اندوهناک هستند؟ به سوگ مینشینند؟ خانواده، خویشان، وابستگان، دوستان. فراتر از این کسان نیست. دیگران حتی آگاه نمیشوند که آن کس از جهان رفته است. اما اگر واژهای بمیرد، سوگی است بزرگ و فراگیر. زیرا واژه با مرگ خویش، پارهای از فرهنگ و تاریخ ایران را میمیراند. به ویژه در این دوران که رسانههای عمومی، واژگان را میفرسایند.
میرجلالالدین کزازی
این شاهنامهپژوه گفت: گویشها و زبانهای ایرانی به نیا میمانند و زبان فارسی به نواده. و اگر بخواهیم نواده را بشناسیم، چارهای جز این نداریم که نیا را به شایستگی بشناسیم. گویش بختیاری، ناب است. من این دیباچه را گفتم تا بگویم؛ کتابی مانند این کتاب که امروز پرده از رخسار آن برمیگیریم، تا چه پایه ارزشمند است. ما نیاز داریم که در این زمینه، بسیار بیش از آنکه کوشیدهایم، بکوشیم. از دید من درخشانترین بخش، در کارنامه روانشاد، ژوکوفسکی، که یکی از مایهورترین و کوشاترین و پرکارترین، ایرانشناسان جهان است، آن بخشی است که در آن به گویشهای ایرانی پرداخته است. دامنه پژوهشها و کاوشهای او بسیار گسترده است. در زمینه ادب پارسی هم تلاشهای ارزندهای دارد. اما آنچه در پژوهشهای او میدرخشد، پژوهشهای زبانشناختی او است.
این چهره ماندگار افزود: پیشینه آگاهیهای ما در مورد زبانهای ایرانی، دستاورد نیرانیان است؛ دانشمندان کشورهای دیگر. ژوکوفسکی دیرزمانی با این تیره دیرینه ایرانی زیسته است. گویش آنان را آموخته است. سرودههای کهن بختیاری را از زبان بازگویی شنیده است. در زمانی که هیچ ایرانی، شاید سر به چنین سودایی نمیسپرده است. بر همین پایه است که هنگامی که آقای محمدخانی گفت که میخواهیم بزمی بیاراییم در بزرگداشت ژوکوفسکی، به پاس صدمین سالگرد زادن او، و از سوی دیگر، همکار گرامی و دانشفر من، سرکار خانم دکتر شفقی، که بانویی است گرامی، آراسته و ارجمند، از من خواست بهرهای در این بزم داشته باشم، پذیرفتم. انگیزه سومین، این کتاب بود. مرگ واژه، مرگیست دریغانگیز. کسانی که میکوشند از مرگ واژگان پیش بگیرند، در چشم من، مردمانی والایند.
عضو هیات امنای بنیاد فردوسی ادامه داد: دیباچه این کتاب، سنجیده و باریکبینانه است. این نخستین پوشینه است، از پوشینهای چند که به یاری خداوند چاپ خواهد شد. در رویه چهاردهم کتاب، نکتهای هست که جای درنگ دارد. در این رویه آمده است که در بختیاری، مادر را مار میگفتند و خواهر را خوار. امروز مادر را دا میگویند. آنچه گویشی را از گویشهای دیگر جدا میدارد، زمینهای است شایسته درنگ و بررسی بیشتر. یعنی شما اگر به گویشی بازخوردید که واژههایی در آن به کار میرفت که در هیچ گویش دیگر نمونهای نداشت، این خود به تنهایی میتواند نشانهای باشد از دیرینگی این گویش.
مولف کتاب «زیباشناسی سخن پارسی» گفت: گویشهای قدیمی را باید از کسانی شنود که دانشآموخته نیستند. ما همیشه میکوشیم آگاهی را از کسانی بجوییم که دانشآموختهاند. در پژوهشهای گویش کار وارونه است. زیرا آنکه دانشآموخته است با گویشها و زبانهای دیگر به ناچار آشنا است. دانش بومی او میآلاید. اما آن پیر سالخورده ده نشین، به گویشی ناب سخن میگوید. هر کدام از این پیران، گنجینههای گرانبها هستند. اگر سر بر خاک مرگ بنهد، آن گنجینه به یکبارگی از دست خواهد رفت. هر واژه گوهری است گرانبها برای کسی که ارج فرهنگ را میشناسد. آن واژه جدید در گویش بختیاری، به گمان دیگران از دیگر گویشهای لری به آن زبان راه جسته است. آن «مار» یا «خوار» باید گویش بختیاری را نشان بزند. از دودمانی ریشهشناختی است که واژه خواهر، مادر و دهها واژه دیگر به آن وابسته هستند. گیلکان هم مادر را مار میگویند. آن «دا» از دودمان ریشهشناختی دیگری است.
نویسنده کتاب «پارسا و ترسا» توضیح داد: در رویه نوزده این کتاب درباره فعلهای پیشوندی نوشته شده؛ تنها در اشعار عامیانه قدیمی بختیاری است که شواهدی از این افعال دیده میشود. در توجیح این افعال میتوان دو فرضیه را مطرح کرد. نخست این که استعمال این افعال، تحت تاثیر سنت شعری فارسی است. دوم این که در بختیاری قدیم این افعال کاربرد داشتهاند. اما امروزه دیگر منسوخ شدهاند. من با این نگاه، همداستان نیستم که این ریختهای فعلی در بختیاری از زبان فارسی ستانده شده است. در گویششناسی بختیاری، لری، کردی و شاید در همه گویشهای ایرانی، نکته بنیادین این است که سرودهها و ترانهها، همواره گفتاری هستند.
نویسنده «نامه باستان» تاکید کرد: درست است که بسیاری از گویشهای امروز به نوشتار درآمدهاند اما ویژگی سرشتی و ساختاری گویش، آن است که گفتاری است. هنگامی که گویش به نوشتار در میآید، به گونهای میشود که به زبان دربیاید. مانند زبان دلانگیز و دلآویز پارسی. چرا فارسی، زبان شد؟ زیرا به نوشتار درآمد. گویشی از زبانهای ایرانی بود در خراسان کهن. در ایران پس از اسلام، چون نخستین فرمانروایان ایرانی در خراسان پدید آمدند، نخستین کانونهای فرهنگی و ادبی ایران، به همان سان و این زبان، اندک اندک زبان دیوانی و ادبی و هنری شد. پس آنکه این سرودهها را بر زبان میآورد، دانش نیاموخته است. دشوار میتوان اندیشید که ریختهای زبان فارسی را از زبان و ادب پارسی ستانده باشد.
میرجلالالدین کزازی در پایان سخنانش گفت: این گونه سرودهها و ترانههای بومی، در دم و به یکباره، سروده میشوند. سراینده، خواننده و آهنگساز، یک تن است؛ یا در سوگ یا در سور. در میان کردان ترانههای سور را هوره میخوانند که بیشتر مردان میخوانند. ترانههای سوگ را موره که بیشتر زنان میخوانند. پارهای از نکات دیگر که در این دیباچه آمده است، به این نکته بازمیگردد که این ویژگی ترانههای بومی درنظر گرفته نشده است که این ترانهها را تودههای مردم پدید میآورند.
احمد تمیمداری
تمدن از شرق شروع شده است
در ادامه این نشست احمد تمیمداری گفت: درباره گسترش زبانهای ایرانی در کشورهای آسیایی و همینطور تاثیر زبانیهای آسیایی در دیگر زبانهای باستانی جهان، در کتابی که در سال 2016 منتشر شده، نویسنده آورده که مرزهای ایران به مرزهای سیاسی و جغرافیایی منتهی نمیشود. بلکه مرزهای زبانی و مذهبی و فرهنگی هم دارد. مرزهای سیاسی معین هستند. سیم خاردار میکشند. اما مرزهای زبانی و فرهنگی و مذهبی، فراتر از مرز سیاسی پیش میرود. از سوی دیگر، نویسنده مینویسد که شناخت زبانهای ایرانی و تاریخ ایران، برای شناخت تاریخ یونان، رم، هند، مصر و دیگر تمدنهای بزرگ جهان لازم است.
این پژوهشگر فولکلور گفت: نکته دیگری که فولس، حکیم یونانی اشاره میکند این است که ما در کشورهای اروپایی یک مشکلی داریم که وقتی کشوری، امتیازی فرهنگی به دست میآورد، آن را به کل اروپا نسبت میدهند. اما متاسفانه در کشورهای اروپایی، هر وقت که نام ایران میآید، ایران را به عنوان عرب مطرح میکنند و ایران را جزء کشورهای عربی به شمار میآورند. در حالی که نویسنده مینویسد، زبانهای ایرانی و آثار ایرانی با آثار عرب متفاوت است. اگر چه ایرانیان، از جمله کسانی بودند که دانشمندانشان پایهگذار صرف و نحو هستند. و شاعر بزرگی مثل ابونواس، شاعری اهوازی و ایرانی است. نکته دیگری که میگوید در باب قدرت ایران در غربستیزی است. در میان تمام کشورها، تنها ایران است که به خاطر مایههای قوی فرهنگی که دارد در مقابل فرهنگهای دیگر، تسلیم نیست.
استاد تمام دانشگاه علامه طباطبایی گفت: نویسنده این کتاب به این نکته هم اشاره میکند که کشورهایی که زبانشان، زبان فارسی بوده است، مثل کشورهای آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و کشورهای دیگر، اینها نه تنها زبان فارسی داشتهاند، بلکه فرهنگ فارسی هم در کشورهای دیگر فارسی زبان راه پیدا کرده است. مثل انواع جشنها و آداب و رسوم. از سوی دیگر، کشورهایی هم هستند که زبان فارسی ندارند، اما فرهنگشان تحت تاثیر فرهنگ ایرانی بوده است. استاد محترمی در کلکته است به نام پروفسور عبدالسبحان، کتاب نوشته درباره زبان فارسی و زبان عربی در هندوستان. در این کتاب نوشته که در استان بنگال، هشتصد هزار مدرسه، زبان فارسی میخواندند. و زبان عربی را هم که به عنوان فریضه دینی میآموختند به واسطه زبان فارسی بود. حتی خانهها را به مدرسه تبدیل میکردند و در آنجا زبان فارسی میخواندند.
نویسنده کتاب «تاریخ ادب فارسی» افزود: درباره زبان فارسی و تاریخ این زبان کتابهای متعددی نوشته شده است. کتاب دکتر خانلری با نام «تاریخ زبان فارسی» از آن جمله است. یا کتاب آقای ابوالقاسمی و خانم دانشمند، دکتر مهری باقری که کتابهای اینها، در واقع کتاب درسی هستند. مقدمه دکتر معین بر فرهنگ معین هم در همین راستا است. تا جایی که من میدانم نزدیک به چهل زبان ایرانی نام برده شده است که ما امروز اینها را به عنوان گویش مطرح میکنیم. این چهل زبان ایرانی، یک رشته و پیوند مشترک از زبان فارسی از دیرترین ایام، از دوره ماد و هخامنشی تا دوره معاصر دارند. از نظر واژه، از نظر دستور، از نظر معنا و فرهنگ، یک رشتهای در تمام این زبانها مشترک هست که در تمامی زبانهای آسیایی نفوذ پیدا کرده است.
مرحوم آقای دکتر اظهر دهلوی، سال 1383 که من برای سمیناری به هندوستان رفته بودم، میگفتند که تا سال 1383، ششصد و بیست و یک زبان در هندوستان کشف شده است و تمامی این زبانها به نوعی، تحت تاثیر زبانهای ایرانی است. و در موسسات آموزشی که زبان فارسی یاد میدادند از باهوشترین و با استعدادترین افراد استفاده میکردند، برای این که آنها هم بتوانند در دربارها و وزارتخانهها به زبان فارسی سخن بگویند.
تمیمداری افزود: دانشگاه اصفهان در حدود سال 1353 کتابی با نام «سیری در تاریخ فرهنگ ایران» منتشر کرد. حمدالله شارقی یکی از نویسندگان بزرگ این کتاب بود. در آن کتاب از یافتههای باستانشناسی استفاده کردند. در غارهایی در مازندران، آثاری پیدا کردند که متعلق به هفتاد و پنج هزار سال پیش است. از طرف دیگر معلوم نیست که دورههای باستانشناسی چند قرن بودند و چگونه این زبانها در کشور ما تحول پیدا میکردند.
نویسنده کتاب «فرهنگ عامه» ادامه داد: در منابع آمده که شرقشناسی در روسیه از سال 1804 شروع شده است و کم کم راههای زمین و دریایی کشف شد و نهضتهای شرقشناسی بعد از رنسانس در اروپا و به ویژه بعد از قرن هجدهم شروع شد، گروههای فراوانی از مستشرقان، زبانشناسان، ادیبان و حتی ماموران سیاسی به سرزمینهای شرقی راه پیدا کردند. در گذشته باستان اقالیم به هفتگانه تقسیم میشوند و منطقه ایران، یکی از مهمترین اقالیم بوده است و نصفالنهار نیمروز در سیستان، مبداء بوده و تمام نسبتهای جغرافیایی را از شرق چین حساب میکردند. ولی حالا، نصفالنهار مبدا در گرینویچ و در لندن است و همه چیز نسبت به غرب سنجیده میشود.
نویسنده کتاب «گستره شعر فارسی در انگلستان و آمریکا» درباره این که چرا مستشرقان به ایران جذب شدند، گفت: به خاطر منابع فرهنگی غنی و زبان ما. و این که زبان فارسی به خاطر کهن بودن و باستانی بودنش و سوابق بسیار طولانی در دورههای اسطورهای، طبعا روی زبانهای دیگر اثر داشته است. در همین کتاب «سیری در تاریخ فرهنگ ایران» آمده، در زمانی که اروپا در زیر یخبندان به سر میبرد و مردم در جنگلها به شکل پراکنده زندگی میکردند، آسیا سرزمین بارانهای موسمی بود و صاحب فرهنگ. و معلوم میشود که تمدنها و فرهنگها بیشتر در سرزمینهای شرقی و از جمله ایران بوده و بعد به اروپا منتقل شده است. به همین دلیل یکی از انگیزههای مستشرقان برای آمدن به ایران و هند و کشورهای شرقی این است که زبانهای خودشان را بهتر بشناسند.
این پژوهشگر افزود: در روسیه، تا آنجایی که من در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دیدم، گروهی برای ایرانشناسی تاسیس شده بود و از قرن هجدهم تا امروز، حدود دویست مستشرق در این کشور وجود داشته است. و نکته دیگر این که من در مورد این کتاب شاهد بودم که خانم دکتر شفقی و آقای دکتر دادرس بسیار زخمت کشیدهاند.
میراث ژوکوفسکی سه کتاب ایرانشناسی است
در ادامه جلسه، شهرام همتزاده، گفت: این کتاب فصل سوم پایاننامه دکتری ژوکوفسکی است. او برای مطالعات ایرانشناسی به ایران میآید و «فرهنگ عامه در قاجار» نوشته او است. اما از کارهای مهم ژوکوفسکی، تعیین اصالت اشعار خیام است. ژوکوفسکی ثابت میکند که در میان هشتاد و دو شعری که به عنوان اشعار خیام در دیوان او ثبت شده است، اغلب اشعار، اصلا متعلق به خیام نیست و مربوط به سی و نه شاعر بعد از او است. چرا که برخی از واژگان اصلا در دوره او وجود نداشته است.
مدیر گروه زبان و ادبیات روسی در دانشگاه شهید بهشتی افزود: از ژوکوفسکی سه کار در مجموع مانده است. کاری که او روی اشعار خیام انجام داده، پژوهشی درباره انوری و پایاننامه او. پایاننامهاش، چهار سال بعد از فوت او منتشر میشود و کاملا تحسینبرانگیز است. البته ترجمه هم فوقالعاده است و من به هر دو مترجم این کار، تبریک میگویم.
بازخوانی اشعار از زبان فارسی به روسی
در ادامه مریم شفقی، از مترجمان کتاب «موادی برای مطالعه گویش بختیاری» گفت: این کتاب، دومین کار شرقشناسی من است. کار من بیشتر در حوزه زبان روسی است. البته کار شرقشناسان روس در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران، بسیار گسترده است. این کتاب ژوکوفسکی در اصل سه فصل دارد و به لهجههای ایرانی پرداخته است. فصل اول به لهجههای منطقه کاشان اختصاص دارد. فصل دوم، به لهجههای شهرهای سمنان، اصفهان و شیراز است و فصل سوم به لهجه بختیاری اختصاص دارد؛ لهجههای چهار لنگ و هفت لنگ. من بختیاری نیستم و این کار را به پیشنهاد دکتر دادرس که خودشان هم بختیاری هستند، انجام دادیم. در این کار، بازخوانی اشعار از زبان فارسی به روسی را من انجام دادم و اصل کار، زحمت و تلاش دکتر دادرس است.
شفقی افزود: این کتاب پایاننامه دکتر ژوکوفسکی است که در سه جلد تدوین شده و او برای این کار به مدت سه سال به ایران مسافرت کرد و به شهرهای مختلف ایران رفت. او به هر سرباز، پیرزن و به هر شهری که میرفت پای صحبت افراد مینشست و آنچه که مردم عامه میگفتند را مکتوب میکرد. البته ما فقط روی جلد سوم این کتاب کار کردیم.
سید مهدی دادرس
اولین کتاب جامع در مورد گویش بختیاری
در ادامه سید مهدی دادرس، مترجم دیگر کتاب، گفت: ژوکوفسکی در این کتاب، شانزده گویش ایرانی را بررسی کرده است و جلد سوم کتاب او به گویش بختیاری اختصاص دارد. نهصد و نود و دو بیت بختیاری در این کتاب آوانویسی شده است. ارزش کتاب ژوکوفسکی در این است که اولین کتاب جامعی است که در مورد گویش بختیاری صورت گرفته است.
وی توضیح داد: ژوکوفسکی برای ضبط نمونههای گویشی به اصفهان میرود. در زمانی که ظلالسلطان، حاکم اصفهان بود و در رکاب او، جمعی از سواران بختیاری حضور داشتند و اصفهان محل زندگی خوانین بختیاری بود. جالب اینجاست که حتی خود لوریمل که بعد از ژوکوفسکی، ضربالمثلهای بختیاری را جمعآوری کرده، این کار را در کرمان انجام داده است و نه در منطقه بختیاری. بعد از ژوکوفسکی، بیشترین حجم گردآوری، متعلق به لوریمل است و بعد از او، متوقف شده است. در دهههای اخیر هم محققان ایرانی و فارغالتحصیلان زبانشناسی شروع به کار تحقیقی در این زمینه کردهاند.
این مترجم افزود: علت اصلی این نگاه شرقشناسی، مسئله سیاسی بود. لازم است که ما گاهی باید از دیدگاه نقد استعماری به این مساله توجه کنیم. مطالعات گویشی، صرفا پدیده علم برای علم نبود و دقیقا زیر ساختی استعماری دارد. در زمان ناصرالدینشاه، بختیاریها در اوج قدرت خودشان بودند و ایل بختیار قدرت بلامنازع در ایران است. زمانی که بختیاریها در اوج بودند، غربیها احساس نیاز کردند که این قوم را بیشتر بشناسند. به همین دلیل هم یک سوم کار ژوکوفسکی به بختیاریها اختصاص دارد.
وی افزود: مطالعه گویش بختیاری اهمیت بسیاری دارد. گویشهای لری، بزرگترین خانواده گویشهای غربی هستند و نزدیکترین خویشاوند به زبان فارسی. و مطالعه در این گویشها، میتواند به شناخت زبان فارسی کمک کند. سرمنشا زبان فارسی همین منطقه جنوب غربی است.
دادرس در پایان تاکید کرد: متن ژوکوفسکی به خط سیریلیک آوانویسی شده و ما سعی کردیم اشتباهات را اصلاح کنیم و اشارات تاریخی در اشعار حفظ شود. از جمله این اشعار، میتوان به شعری درباره حسینقلی خان ایلخانی، با گویش بختیاری اشاره کرد. این شعر از زبان خود حسینقلی خان است، پیش از آنکه ظلالسطان او را به قتل برساند.
نظر شما