«اولیسِ» جیمز جویس، نویسنده شهیر ایرلندی نخستین بار میان سالهای 1918 تا 1920 میلادی و به صورت قسمتهای کوتاه در مجله «لیتل ریو» منتشر شد و دیروز سالگرد انتشار نخستین قسمتش بود که همزمان با تولد جیمز جویس منتشر شده بود.
نگاهی به نظرات موافق و مخالف این داستان معروف در سالگرد صدمین سال انتشارش خالی از لطف نیست.
ولادیمیر ناباکوف، نویسنده شهیر روس معتقد است؛ «اولیس اثری هنری و الهی است که در قرون آینده نیز راهش را ادامه میدهد. اسطورههای یونانی زیادی در اولیس به کار رفته است و به نظر من جویس کارش را خیلی بهتر از هومر انجام داده است. به یاد دارم به یکی از دانشجویانم برای اینکه در مقالهاش که مربوط به اساطیر یونانی بود فقط نام هومر را برده و نامی از جویس نیاورده بود، نمره کمی دادم. بسیاری از مردم کار من را با جویس مقایسه میکنند. اما جویس در این عرصه قهرمان است و من مانند کودکی هستم که فقط با توپ بازی میکند.»
تی. اس. الیوت، خالق شعر مدرن «سرزمین هرز» معتقد است: «اولیس نماینده مهمی از دوره مدرن زندگی انسان است. کتابی که همه ما وامدارش هستیم و نمیتوانیم از آن بگریزیم. این کتاب به من لذت، شگفتی و حتی ترس زیادی بخشیده است.»
ارنست همینگوی، نویسنده داستانهایی چون «پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه» گفته بود داستان جویس بسیار خوب است و جرج اورول معتقد بود جویس با این اثر سبب شده است خود را در مقابل تواناییهای نویسنده ایرلندی هیچ بشمارد: «اولیس من را دچار عقده حقارت میکند. وقتی چنین کتابی را میخوانیم و سپس به آثار خود نگاه میکنم احساس حقارت میکنم.»
ایمیر مکبراید، نویسنده «دختر یک چیز نیمهشکل یافته است» و برنده جایزه فولیو میگوید خواندن «اولیس» زندگی و نگاهش را کاملاً تغییر داده است: «خواندن اولیس همه چیز را تغییر داد. 25 ساله بودم و سوار بر قطاری بودم که من را از لندن به لیورپول میبرد و برای گذراندن وقت شروع به خواندن «اولیس» کردم. اغراق نیست اگر بگویم وقتی از قطار پیاده شدم آدم دیگری بودم. با خودم فکر میکنم چگونه یک انسان میتواند تا این حد از توانایی زبان بهره گیرد.»
«اولیسِ» جیمز جویس مخالفان زیادی نیز داشت. پائولو کوئیلو، نویسنده «کیمیاگر» معتقد بود جویس با نوشتن این کتاب قصد داشت نویسندگان دیگر را تحت تأثیر قرار دهد: «یکی از بدترین آثار جمیز جویس داستان «اولیس» است و نویسنده در آن فقط به سبک توجه کرده است. اولیس بسیار احمقانه است!»
دانا تارت، نویسنده «سهره طلایی» و برنده جایزه پولیتزر میگوید نه همینگوی را دوست دارد و نه جویس را ! و هیچوقت «اولیس» و حتی «ایلیاد و اودیسه»ِ هومر را درک نکره است.
کارل یونگ، روانشناس معروف نیز یکی از مخالفین «اولیس» به حساب میآید: «این کتاب 735 صفحه فقط درباره یک روز داستان میگوید. صفحاتی که میتوانست 735 سال را دربرگیرد. یک روز که هیچ اتفاق خاصی نیز در آن رخ نمیدهد! 735 صفحه از کتاب را خواندم و در هر صفحه با خود فکر میکردم درکش میکنم اما فایدهای نداشت و کنارش گذاشتم.»
ویرجینا وولف، نویسنده شهیر انگلیسی و خالق آثاری چون «خانم دالووی» و «اتاقی از آن خود» یکی از مخالفین سرسخت «اولیس» است. وولف در یادداشتی مینویسد: «در حال خواندن «اولیس» هستم. 200 صفحه خواندهام و دو، سه فصل اول تا پایان صحنه قبرستان را دوست داشتم اما کمی بعد گیج شدم. اصلاً نمیفهمم چرا تام -تی. اس. الیوت- این کتاب را با «جنگ و صلح» مقایسه میکند. داستان مرد مغروری که آدم را دچار حالت تهوع میکند.»
نویسنده «خانم دالووی» در یادداشت دیگری و پس از اتمام خواندن کتاب «اولیس» مینویسد: «خواندن «اولیس» را تمام کردم. قطعاً هوش زیادی در این اثر نهفته، اما به عقیده من حقیرانه است. نه تنها به صورت کل بلکه از نظر ادبی نیز بسیار پراکنده و متظاهرانه است. یک نویسنده درجه یک به حدی برای کارش ارزش قائل است که برای ابراز نظراتش از کلک و حقه استفاده نمیکند. انسان را به یاد پسرک باهوش اما خودخواهی میاندازد که امیدوار هستی با رسیدن به سن بلوغ تغییر کند. اما جویس الان 40 ساله است و بعید میدانم تغییر کند. به نظر من مقایسه او با تولستوی بسیار مسخره است.»
دی. اچ. لارنس، نویسنده «زنان عاشق» و «رنگینکمان» نیز درباره «اولیس» میگوید: «متأسفم اما نمیتوانم «اولیس» را بخوانم. البته خوشحالم که کتاب را خریدم زیرا در اروپا نام من و جویس را در کنار هم میآورند و دوست داشتم بدانم با چه کسی در یک گروه قرار گرفتهام. البته فکر نمیکنم جویس چنین کنجکاوی درباره من داشته باشد. در هر صورت شباهتی بین خودم و او نمیبینم.»
نظرات