دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۰
رمان جدیدم از دل «درک یک پایان» درآمده است

جولین بارنز، نویسنده بریتانیایی برنده جایزه من‌بوکر که رمان «تنها داستان» را به تازگی منتشر کرده، درباره این کتاب و بسیاری موضوعات دیگر با گاردین به صحبت نشسته است که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین - جولین بارنز، نویسنده ۱۳ رمان ازجمله؛ «درک یک پایان» است که در سال ۲۰۱۱ میلادی جایزه من‌بوکر را برای وی به ارمغان آورد. او همچنین سه داستان کوتاه، چهار مجموعه مقالات و دو کتاب غیرداستانی به نام‌های «هیچ چیز برای ترسیدن وجود ندارد» و کتاب پرفروش «مراحل زندگی» را نیز در کارنامه خود دراد. بارنز در سال ۲۰۱۷ میلادی نشان لژیون دونور را به دست آورد. رمان جدید او که داستانش در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی اتفاق می‌افتد «تنها داستان» نام دارد. این نویسنده بریتانیایی در جدیدترین مصاحبه‌ خود با گاردین، از واپسین اثر خود و بسیاری موضوعات دیگر صحبت کرده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

- رمان جدیدتان درباره رابطه عاشقانه میان یک مرد جوان به اسم پل و یک زن بزرگ‌تر از خودش، سوزان است. کدام‌ یک اول به ذهن‌تان رسید: شخصیت‌ها، موقعیتشان و یا مضمون سادگی و تجربه؟
مثل همیشه موقعیت. من هیچ‌وقت با ساختن یک سری شخصیت شروع نمی‌کنم که تازه بعدش بخواهم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است برایشان بیفتد. به موقعیت فکر می‌کنم، یک تنگنای غیرممکن، یک سردرگمی اخلاقی یا عاطفی و بعد فکر می‌کنم این ممکن است برای چه کسی، چه وقت و کجا اتفاق بیفتد. این رمان تا حدی از دل درک یک پایان درآمده که در آن رابطه‌ای بین یک مرد جوان با زنی میانسال وجود دارد که درباره آنها چیزی به ما گفته نشده است و باید از روی شواهد بسیار ناچیز حدس بزنیم اوضاع از چه قرار است. اما در این داستان به ما گفته می‌شود، گرچه این زوج با زوج آن داستان متفاوت است.

- آیا عشق اول منحصرا دردناک، تماما پوشیده و بالقوه خطرناک است؟ خواننده ممکن است چنین احساسی پیدا کند.
هر عشقی پوشیده و ذاتا خطرناک است؛ بالاخره شما قلب‌تان را در دستان یک نفر دیگر می‌گذارید. با این کار یک نیروی باورنکردنی انواع دردها را برایتان به همراه می‌آورد. این واضح است. اما یک مطلق‌گرایی دیگر نیز در مورد عشق اول وجود دارد، چرا که چیزی برای مقایسه ندارید. شما هیچ چیز نمی‌دانید، در عین اینکه حس می‌کنید همه چیز را می‌دانید. این می‌تواند فاجعه‌بار باشد. ایوان تورگینف را به خاطر بیاورید؛ یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان پیرامون موضوع عشق. رمان او «اولین عشق» بر اساس رویدادی در اوایل زندگی‌اش نوشته شده است. او در سن ۱۳ سالگی به شدت شیفته یک زن حدودا ۲۰ ساله می‌شود تا اینکه این واقعیت تکان‌دهنده را در می‌یابد که این زن معشوقه پدرش است. و همانطور که پل در کتابم می‌گوید: «عشق اول زندگی را برای همیشه تثبیت می‌کند، چه به عنوان یک الگو و چه به عنوان یک مثال نقض. تورگینف در بسیاری از مراحل بعدی زندگی‌اش عاشق می‌شود، اما وضعیتی که سرانجام برمی‌گزیند زندگی با پولین ویاردو، خواننده پیشگام اپرا و شوهرش است. دشوار است که بخواهیم این راه حل محتاطانه را به اثر سوزاننده عشق اول مرتبط نکنیم.»

-پل یک راوی غیرقابل‌ اعتماد نیست، اما اصرار دارد به خواننده یادآوری کند که حافظه، غیرقابل اعتماد است و وقایعی که او توصیف می‌کند تمام چیزی نیست که اتفاق افتاده. چرا؟
نه، من هم فکر نمی‌کنم پل غیر قابل اعتماد باشد. او تلاش می‌کند حقیقت را بگوید، اما این حقیقت می‌تواند، همانطور که برای همه ما هست، تنها از دریچه چشم او باشد. او سعی می‌کند شرافتمند باشد و به حقیقت و سوزان احترام بگذارد. اما احساس می‌کند باید به خواننده هشدار بدهد که به نوسانات حافظه تن در داده است. من فکر می‌کنم حافظه خطی نیست و وقایع را بیشتر برحسب اولویت دسته‌بندی و تفکیک می‌کند تا ترتیب زمانی و به تدریج غیر قابل اعتمادتر می‌شود.

-در مورد سوزان چطور؟ ما او را تنها از چشم پل می‌بینیم؛ او در آن واحد حاضر و غایب است.
او یک زن در زمان و کلاس خودش است: ذاتا باهوش، بامزه و خوش‌بین، در عین حال محروم از تحصیل و در تلاش برای یافتن راهش در دنیایی که به نظر می‌رسد تنها مردان قوانین آن را نوشته‌اند. با این همه علاقه‌ای به پذیرفتن آن محدودیت‌ها ندارد که باعث می‌شود وقتی فشارهای مغایری بر او قرار می‌گیرد، بسیار آسیب‌پذیر باشد. پل تا آنجایی که می‌تواند او را خوب توصیف می‌کند، اما او را با چشمان یک عاشق می‌بیند و به همین خاطر چیزی که می‌بیند نسبی است. اما من فکر می‌کنم او مثل بسیاری از زنان در دنیایی گنجانده می‌شود که خود را در آن می‌بیند.

- چه کتاب‌هایی روی پاتختی‌تان است؟
ژورنال‌های کیت وان، نقاش بریتانیایی، اشعار برگزیده جیمز فنتون، زندگی ادبی نوشته پاسی سیموندز، بیوگرافی جان آپدایک نوشته آدام بگلی. اما روی همه این‌ها کتاب‌های مناسب برای هنگام خواب قرار دارد: مجله چشم محرمانه و روزنامه هنر.

- آخرین کتاب واقعا بی‌نظیری که خواندید چیست؟
می‌توانم این سوال را به «آخرین کتاب یک نویسنده بی‌نظیر» تغییر بدهم؟ ژنرال ارتش مُرده از اسماعیل کاداره. در تعجبم که چرا او برنده نوبل نشده است.

- کدام رمان کلاسیک را این اواخر برای اولین بار خواندید؟
«نورثنگر ابی» از جین آستن. همیشه از خواندنش اجتناب می‌کردم چون فکر می‌کردم کمی پایین‌تر از استاندارهای جین آستن است. اما بعد دیدم چند دوست رمان‌نویسم از آن به عنوان بهترین اثر او نام می‌برند. تصور می‌کنم آنها از ارجاعات او به خودش لذت بردند. اما از میانه داستان به بعد کتاب افت می‌کند. بنابراین من هنوز فکر می‌کنم «ترغیب» بهترین اثر اوست.

- در کودکی چه جور کتابخوانی بودید؟
می‌توان گفت بیشتر از وسواسی، پیگیر بودم. تا ۱۰ سالگی‌ام هنوز تلویزیون نداشتیم، بنابراین تخیلاتم اول از همه با کلمات چا‌پ‌شده برانگیخته شد. کمیک‌ها و کتابخانه‌های عمومی، کتاب‌های انید بلایتون، بیگلز، ویلیامز و غیره. داستان مورد علاقه‌ام یک کمیک درباره یک گروه از فوتبالیست‌ها بود که به هم می‌پیوندند و گردان پالس را در جریان جنگ جهانی اول راه می‌اندازند. آنها یک توپ فوتبال با خود داشتند و همانطور که بالا می‌رفتند و از سرزمین ها می‌گذشتند، همینطور دریبل می‌زدند و توپ را جلو می‌بردند. یک چرت و پرت معرکه برای یک بچه ۱۰ ساله.

- مردم ممکن است از دیدن چه کتاب‌هایی در قفسه کتاب‌هایتان تعجب ‌کنند؟
«شکار گراز» نوشته سر رابرت بادن پاول، «طناب‌ریسی» از دی.دبلیو پینکنی،«چرا جوان بزرگ نشوم؟» از رابرت سرویس، «سیستم من برای کودکان» از جی.پی مولر و بسیاری از همین دست کتاب‌ها.

- بهترین کتابی که به عنوان هدیه دریافت کردید چیست؟
بهترین از نظر بیشترین رجوع؛« اطلس جهان» از سری کتاب‌های تایمز که یک دوست برای پنجاهمین سالگرد تولدم به من داد. بسیار لازم برای جدول و عالی برای سفرهای رویایی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها