در نشست نقد و بررسی کتاب «ایرانی از نگاه دیگری» مطرح شد
بسیاری از وقایع از دید سفرنامهنویسان مغفول مانده است
شهرام یوسفیفر با اشاره به اینکه بسیاری از وقایع از دید سفرنامهنویسان مغفول مانده گفت: نگارش سفرنامهها توسط ایرانیان و کسانی که به ایران میآمدند امری دیرپاست. کسانی که از این سرزمین رد میشدند مشاهداتشان را به نگارش درمیآوردند. ایرانیان از دیرباز علاقهمند به جستجوی تصویر خود در نگاه دیگران بودند.
جستجوی تصویر ایرانیان در نگاه دیگران
شهرام یوسفیفر، معاون اسناد ملی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در ابتدای این نشست گفت: با اینکه حوزه مطالعات من تاریخ است و بیشتر سفرنامههای خارجی را در باب ایران از نظر گذراندهام و قبل از اینکه دوستان این کتاب را منتشر کنند هم مقالهای را که در این زمینه نوشته بودند در کلاسها به دانشجویانم بهعنوان منبع مطالعاتی پیشنهاد میدادم، اما در این کتاب، نکات و روشی دیدهام که در فهم سفرنامهها بهما کمک میکند. نگارش سفرنامهها توسط ایرانیان و کسانی که به ایران میآمدند امری دیرپاست. کسانی که از این سرزمین رد میشدند مشاهداتشان را به نگارش درمیآوردند. ایرانیان از دیرباز علاقهمند به جستجوی تصویر خود در نگاه دیگران بودند.
این پژوهشگر حوزه تاریخ افزود: آنچه که اهمیت دارد این است که سفرنامهها اطلاعات دست اولی برای ایرانیان به ارمغان داشتند. تا زمانی که امکانات جدید تبادل اطلاعات بهوجود نیامده بود، سفرنامهها منابع قابل تأمل اطلاعات بودند. از سوی دیگر در برخی اوقات، سفرنامهها تأثیر شگرفی در جامعه ما داشتند. بهعنوان مثال سفرنامه ابنبطوطه نوعی فهم شبکهای و اجتماعی برای ایرانیها در برداشت. برخی از این سفرنامهها از سوی جویندگان علم انجام میشد و خواندن سفرنامه در جامعه ما منجر به تغییراتی در اذهان میشد و حامل دانشی بود که زندگی افراد را تغییر میداد. اما خواندن سفرنامهها دشواریهای خاص خودش را دارد. سفرنامههایی که نگارنده آنها، افق ذهنیشان با ما تفاوت داشت. این نوع سفرنامهها از سوی اروپاییها و روسها انجام شده و خوانشش با دشواریهای همراه است.
شهرام یوسفی فر
سفرنامهنویسان متکی به نوشتههای قبلی هستند
یوسفی فر گفت: سرزمین ایران بهلحاظ تاریخی سرزمینی است که از سطح رشد تمدنی یکسانی در تمام مناطق برخوردار نیست. بخشی از جامعه ایران که در مسیر راههای ترددی قرار داشتند از تمدن بیشتری برخوردارند. در نتیجه نواحی مرکزی ایران از سطح رشدیافتهتری به نسبت سایر نواحی برخوردارند. بحث تعمیم این مسئله به کل فلات ایران در سفرنامهها، نکته قابل تأملی است. چون روایتشان از سایر نواحی غیرمرکزی مبتنی بر شنیدههاست و یک سادهانگاری معرفتی در این زمینه از سوی برخی از سفرنامهنویسان اروپایی وجود دارد. بهعنوان مثال؛ شماری از متون آشنا برای آنها که از دوره یونان باستان وجود دارد معمولا بهعنوان منبع برای سفرنامهنویسان دورههای بعد هم مورد استفاده قرار گرفته است. در این سفرنامهها با کلیدواژههای تکراری برخورد میکنیم. بهخاطر اینکه مطالعات پیشین بهنگاه آنها شکل داده و معمولا در حال مقایسه دیدههای خودشان با خواندههای پیشینیان هستند. سفرنامهنویسان بسیار متکی بر نوشتههای قبلی هستند. بههمین دلیل بسیاری از وقایع از دید سفرنامهنویسان مغفول مانده است.
معاون اسناد ملی سازمان اسناد و کتابخانه ملی توضیح داد: در دوره قاجار و زندیه ما با بروز رخدادهایی در جامعه ایران مواجه هستیم که مناسبات اجتماعی را در کشور دگرگون میکند. بهعنوان مثال زمانی که صفویه عمرش به سر میرسد دوره جولان افغانهاست تا دوره ظهور آقامحمدخان قاجار. تغییرات این دوره به حدی است که دیوانسالاری، نظام حکومت و سررشتههای آن در دوره آقامحمدخان قاجار از نو نوشته میشود. در نتیجه مسئلهای مثل مالکیت خصوصی و مالکیت زمین در یک دوره صدساله، چنان در ایران دچار تغییر میشود که زندگی را مختل میکند. سفرنامهنویسی که به ایران میآید و متون دوره صفوی را هم خوانده است و در دوره قاجار هم از آنها استفاده میکند، متوجه این تغییرات در جامعه نمیشود و تصور آنها این است که جامعه ایران در دوره قاجار ادامه دوره صفوی است.
او درباره ترجمه این سفرنامهها گفت: اگر به تاریخ سفرنامههایی که به زبانهای مختلف نگارش شده است توجه کنیم به این نکته میرسیم که وجه غالب این سفرنامهها زبان غیرفنی است. مثلا در دوره قاجار «محتسب» را «پلیس» ترجمه کردهاند. علت برمیگردد به این نکته که در ترجمه سفرنامهها در جامعه ما تقاضاهایی در بین مردم وجود دارد و همین نکته، باعث ورود افراد غیرحرفهای به این حوزه شده است. البته افرادی نظیر کیکاووس جهانداری و اسماعیل جهانشاهی ترجمههای خوبی در این زمینه ارائه دادهاند. چون مترجمان به زبانهای روز، آگاهی دارند اما به زبانهای تاریخ آن روزگار آگاهی ندارند، مشکلات فنیای در این متون دیده میشود. بهعنوان مثال ما ترجمههای خوبی از شاردن نداریم چون این کار مستلزم زباندانی است که اطلاعات دقیقی از ویژگیهای زبانی در آن حوزه تاریخی داشته باشد.
مجموعهای غنی از سفرنامههای ترجمهنشده
یوسفی فر گفت: ترجمه اغلب سفرنامهها روانسازی شدهاند، سفرنامه جیمز موریه در ایران با همین سفرنامه در انگلستان دو روایت متفاوت هستند که با هم همخوانی ندارند. از سوی دیگر انتخاب سفرنامهها برای ترجمه، فاقد برنامه فکری بهنظر میرسد. در کتابخانه ملی ایران مجموعهای غنی از سفرنامههای ترجمهنشده وجود دارد به زبانهای مختلف؛ به زبان روسی، پرتقالی، لاتینی و ... و برخی از این سفرنامههای مهم تاکنون به فارسی ترجمه نشدهاند. اما در سفرنامههایی که ترجمه شدهاند نیز چند نکته باید مورد توجه قرار بگیرد. نویسندگان این سفرنامه از منظر خودشان، نوعی هژمونی را مطرح میکنند و معتقدند در کشور خودشان نمونه بهتری از آن وجود دارد. اما نکته مهم آن است که آنچه در این سفرنامهها گزارش میشود، توسط ما چگونه باید داوری شود. این مساله در دو زمینه قابل تأمل است؛ یکی درباره استبداد در ایران و دیگری اقتصاد در ایران.
این پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران توضیح داد: سفرنامههای دوره صفوی، در هنگام پیدایش مرزها و مسائلی از این قبیل شکل گرفته است که همین مسئله در نزد کشورهای آن زمان مفروضاتی را بهوجود میآورد. در اغلب این نوشتهها کشور ما فردمحور و استبدادی مطرح شده است که همهچیزش به وجود شاه وابسته است. اما فهم واقعیت تاریخی نکته دیگری است. بسیاری از افراد در خواندن این سفرنامهها با آن همنوا میشوند. براساس موقعیت تاریخی سرزمین ما ساختاری بهنام سلطنت روی کار آمده و آنچه از دیدی سفرنامهنویسان مخفی مانده، این است که شکل حکمرانی مطلوب با نام حکومت شاهی آرمانی طراحی شده که این شکل از حکومت و هرآنچه که ایرانیان بهعنوان مواریث سیاسی خود میدانند از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است که مفهوم آن در عبارت «شاهی آرمانی» نهفته است. البته اینکه شاهان ایرانی به چه میزان از این مفهوم پیروی کردهاند، بحث دیگری است. اما سفرنامهنویسان این نکته را درک نکرده و همهچیز را به حکومتهای فردی مستبد تقلیل دادهاند.
اطلاعات ادوارد براون در سفرنامهاش بینظیر است
وی افزود: نکته دیگر در مورد فضای اقتصادی در ایران است؛ اغلب سفرنامهنویسان با نخبگان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران ارتباط دارند و در سفرنامهها مطالبی را مطرح میکنند که گفته میشود در ایران اقشار فرهنگی و نخبگان سیاسی پایداری ندارد و موضوع استمرار طبقات اجتماعی در ایران، توسط آنها زیر سئوال میرود. اما در جامعه ایران، نخبگان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ بخشی که بهعنوان بیوتات یا خاندانها موسوم بودند و بخش نخبگان غیرحکومتی و بسیار باثبات ما هستند. اما آنچه که سفرنامهنویس میبیند عبارت از تعدادی از نخبگان است که بر گرد قدرت سیاسی حلقه زدهاند که قسم دیگر نخبگان ما را تشکیل میدهند. این نخبگان با از بین رفتن حکومتها از بین میروند.
یوسفی فر ادامه داد: در ایران چرخش جالبی از ثروت و قدرت وجود داشته که هر حکومت جدید این مناسبات را از وابستگان حکومت قبلی سلب میکرد و بین اعوان و انصار جدید بازتولید میکرد. یکی از معروفترین این افراد که دچار حادثهای از این دست میشود، حسنک وزیر است که در کوتاهترین مدت، هر آنچه را که داشته از عزت، اعتبار، مال و مقام از دست میدهد. اما کسانی از حکومت منتفع میشوند که وفاداری آنها صادر شود و در واقع آن پاداشی است که حکومت به آنها میدهد. البته در بخشی از جامعه ما خاندانها و ایالاتی وجود دارد که اعتبارشان را نسل در نسل حفظ میکنند و اینها خواجگان و میرزاها بودند که تا دورههای دهه 40 و 50 هم بسیاری از این خانوادهها باقی بودند.
این نویسنده تاکید کرد: نکته بعدی در باب فهم سفرنامهها به این برمیگردد که آنها اطلاعات خودشان را از کجا آوردهاند. بهعنوان مثال؛ وقتی ادوارد براون به ایران میآید به ساختارهای زبانی ما بسیار نزدیک میشود و اطلاعاتی که او در سفرنامهاش میآورد، بینظیر است. اما برخی از سفرنامهنویسان، معمولا در بدو ورود مترجم دارند و یا هیئتهای میسیونری که به ایران میآیند آنها چه کاتولیک و چه پروتستان زبان را یاد میگیرند تا بتوانند تبلیغ کنند. از جمله زباندانان دیگر کشور ما، ارامنه و یهودیان هستند. اما به جز اینها،کم هستند ایرانیانی که بهدلیل سفر به کشورهای همسایه مثل ترکیه یا روسیه زبان این کشورها را هم یاد گرفته باشند. وقتی منابع اطلاعاتی سفرنامهنویسان شناسایی شود امکان تحلیل گفتمانی نوشته او بهوجود میآید.
حسین میرزایی
جغرافیا در سفرنامهنویسی اهمیت مییابد
در ادامه حسین میرزایی، پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی، گفت: زاویه دید ما در نگارش این کتاب در حوزه علوم اجتماعی و یک کار درونرشتهای است. آقای یوسفیفر به این موضوع نگاه تاریخی دارد و ما تصمیم گرفتیم که این کار را بهصورت بینارشتهای ادامه دهیم. این کتاب محدودیتهای خودش را هم دارد. سفرنامهها، روایتهای متفاوت و متعددی از جامعه ایرانی دارند که گاه متفاوت و گاه متضاد هستند. اما نکته دیگری که در این موضوع اهمیت دارد این است که سفرنامهنویس از کدام بخش وارد ایران شده است؛ به این ترتیب جغرافیا در سفرنامهنویسی اهمیت مییابد. گاهی هم نگاه آنها اذیتکننده است. گاهی چنان عبارات تازیانهواری در مورد کشور ما بهکار رفته است که برای ما پذیرفتن آن دشوار بود. البته ما در این کار بهدنبال رد یا تأیید یک مسئله نبودیم. گاهی هم توصیف کامل را در کتاب نیاوردیم. دغدغه ما فهم فرهنگ و جامعه ایرانی در سفرنامههای خارجی بود.
نویسنده کتاب «گزارش وضعیت اجتماعی کشور» گفت: واقعیت این است که ابتدا این کار انجام شد و سفرنامهها مورد خوانش قرار گرفت و در مرحله بعد رویکردهای معرفتشناختی به آن اضافه شد. نکته دیگر این است که بیانصافی و خطاهایی هم در آنها دیده میشد، اما قسمتهایی که در این کار باید تکمیل شود در حوزه نقد سفرنامههاست و این کار دقیقا باید از سوی یک تاریخدان انجام شود.
جبار رحمانی
درک یک فرهنگ، فرایندی کوتاهمدت نیست
در ادامه جبار رحمانی، انسانشناس، گفت: از ابتدا قرار نبود ما یک کتاب به این شکل بنویسیم بلکه بهتدریج و در لابهلای مطالعات سفرنامهها این کتاب شکل گرفت. ما قصد داشتیم فارغ از نگاه صدق و کذبی به نگاه دیگری برسیم. ما از سفرنامهها برای تمجید و تکذیب خودمان استفاده میکنیم و اصولا ایرانیها «ما اینگونهایم» را از جانب فرنگیها نقل میکنند. سعی کردهایم در این کتاب به یک نگاه هرمنوتیکی برسیم و این فهم، حاصل مجموعهای از عوامل پیچیده است. در فصلی هم در این مورد بحث کردهایم که جنسیت سفرنامهنویسان چه تاثیری در روایت آنها از جامعه ما دارد.
مولف کتاب «ایرانی از نگاه دیگری» گفت: از سوی دیگر به سفرنامههایی که ایرانیان از اروپا نوشتهاند توجه کردهایم که یکی از آنها «حیرتنامه» از ابوالحسنخان ایلچی است. یا سفرنامهمانندی که یک ایرانی ساکن هند از آنجا مینویسد که در این سفرنامه از حیرت به مکالمه میرسند. کما اینکه کلمه مکالمه در نام کتاب هم میآید؛ «مکالمه سیاح ایرانی با شخص هندی». کل ایده کتاب این است که از یک مواجهه صدق و کذبی خارج شویم. چون این نوعی پیشفرض است که معلوم نیست از کجا آمده است. تلاش ما این است که با فرهنگ ایرانی و توصیفاتی که از این فرهنگ در جوامع دیگر باب شده است آشنا شویم.
توصیفهای چندگانه از فرهنگ ایرانی
رحمانی گفت: بسیاری از آثار هنری که درباره ایران و یا شرق شکل گرفته است، بدون دیدن ایران و براساس خواندن سفرنامهها شکل گرفته است. این تلقی خودمحوری یا خودمرکزبینی ما ایرانیها معمولا باعث شده است که به سفرنامهنویسان غربی، اتهام بدفهمی بزنیم. یکی از کسانی که تلقی خود را از ایران در یک سفرنامه بهدقت بررسی کرده، پولاک است. سفرنامه او سهمرحله دارد؛ در مرحله اول، یک نوع شیدایی شدید نسبت به فرهنگ ایرانی دیده میشود که یک سیاح، تحت تاثیر تازگیهای مملکت جدیدی که در آن قرار گرفته شروع به نوشتن کرده است.
مرحله دوم؛ بیانگر نوعی سرخوردگی و یأس است و جایی اشاره میکند که بعدها دریافتم که نوعی دورویی در ایرانیان وجود دارد و مرحله سوم؛ به یک درک دقیق و پختهتر از فرهنگ ایرانی میرسد و بهنوعی امتزاج افقها در جامعه ایرانی را دیده است. پولاک نشان میدهد که فرایند درک یک فرهنگ، یک فرایند کوتاهمدت نیست. ما باید در مواجهه با سفرنامهها دقت کنیم. به سادگی نمیشود سفرنامهها را در یک هسته قرار داد نکات ظریفی در سفرنامهها هست که اگر با یک رویکرد میانرشتهای به سمت آنها برویم، ما را به یک فهم چندصدایی یا چندروایی از فرهنگ ایرانی میرسانند.
وی در پایان تاکید کرد: برخی از سفرنامهها، مثل سفرنامه شاردن در این زمینه تبدیل به منبع میشود. به این معنا که سفرنامههایی که بعد از آن نوشته شده است دوباره به این متن بازمیگردند و در نگاه دوباره، توصیفهای چندگانهای از فرهنگ ایرانی را ارائه میدهند.
نظر شما