«از گورب خبری نیست» رمانی است علمی ـ تخیلی، اما نویسنده از رهگذر این ژانر و با رویکردی طنز به مسائلی عینی و واقعی، از جمله رفتارها و مناسبات اجتماعی، زیست و ذهنیت بشری و نیز مباحث تاریخی میپردازد.
ادواردو مندوسا، رمان اولش را در سال 1975 با عنوان حقیقت ماجرای ساولتا منتشر کرد و با همین رمان به شهرت رسید و کتابش مورد توجه قرار گرفت. مندوسا، توانایی خود را در بهرهگرفتن از منابع و سبکهای مختلف آشکار کرد. او در این کتاب واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهر بارسلون و همراه با آن، درگیریها و مناقشات اسپانیا را در ابتدای قرن بیستم روایت میکند. «از گورب خبری نیست» را منتقدان سرآغازی بر تغییرات اجتماعی در اسپانیای بعد از ژنرال فرانکو و نیز اولین رمان دوره گذرا به دموکراسی میدانند.
منتقدان «شهر شگفتیها» (1986) را مهمترین رمان ادواردو مندوسا میدانند که در آن تحولات اجتماعی و مدنی شهر بارسلون، حدفاصل سالهای 1888 تا 1929 را دستمایه کار خود قرار داده است. ماریو کامو با اقتباس از همین رمان در سال 1999 فیلمی را کارگردانی کرد.
«از گورب خبری نیست» ادامه رمان «شهر شگفتیها» است که مندوسا آن را را در سال 1990 نوشت و پس از آن در سال 1992 رمان سال سیل را، که روایت درگیری ذهنی یک راهبه پس از ملاقات با «آگوستو آیخلا» است و دل باختن به او. البته ضمن روایت، محرومیتهای رایج در اسپانیا بعد از جنگ با کلامی تاثیرگذار توصیف میشود.
کمدی ملایم (1996) و آخرین سفر هوراشیو دوس (2001) دیگر رمانهای این نویسندهاند. آخرین سفر هوراشیو دوس را روزنامه معروف اسپانیایی، ال پایس، بهصورت پاورقی منتشر کرد.
ادواردو مندوسا یک مجموعه رمان پلیسی نیز دارد که روایتی پارودیک و محوریت شخصیتی عجیب، کارآگاهی خل وضع، دارد.
این رماننویس در سال 2010 بهخاطر رمان دعوای گربهها، مادرید 1936 جایزه «پلانهتا» را از آن خود کرد و در سال 2013 نیز برای همین رمان موفق به دریافت «جایزه کتاب اروپا» شد.
مجتبی ویسی مترجم «از گورب خبری نیست» در مقدمه کتابی که در نشر ثالث منتشر شده است، مینویسد: «از گورب خبری نیست» رمانی است علمی ـ تخیلی، اما نویسنده از رهگذر این ژانر و با رویکردی طنز به مسائلی عینی و واقعی، از جمله رفتارها و مناسبات اجتماعی، زیست و ذهنیت بشری و نیز مباحث تاریخی میپردازد. به تعبیری، مندوسا به مدد داستانی فانتزی مسائلی هستیشناسانه مطرح میکند و با خلق یک جهان احتمالی، امکان مقایسه آن با جهان واقعی ما را فراهم میآورد. تمهید خلق موجوداتی فضایی که از سیارهای دیگر آمدهاند، به نویسنده (و همچنین خواننده) امکان میدهدتا زمین و رخدادهای آن را از دریچهای دیگر ببیند.
نکته جالب آن است که برخی گزارشها و تحلیلهای راوی داستان، یکی از دو موجود فضایی، قابل اعتماد نیست که همین امر به شکلگیری روایتی پارودیک و متناقضنما دامن زده است.»
بخشی از رمان
روز دوازدهم
30: 10 قهوه با برندی خوب جواب داد. به سفینه برمیگردم، پیژامه را میپوشم و دراز میکشم. تصمیم میگیرم باقی روز را به استراحت بگذرانم. برای آنکه وقت هدر نرود، تصمیم میگیرم دست به پژوهشی روشمند در مورد روایتهای معاصر اسپانیایی بزنم، آنهایی که در این سیاره و بسیاری سیارات دیگر سخت مورد توجه واقع شدهاند.
30: 13 کتاب برتولدو، برتولدینو و کاکازنو را تمام میکنم. باران بند آمده اما هوا هنوز ابری است. تصمیم میگیرم به داخل شهر بروم. میخواهم یک بار برای همیشه قضیه پول را برای خودم حل کنم. هنوز مبلغی از پول بختآزمایی دیروز برایم باقی مانده است، اما ترجیح میدهم تا وقتی قرار است روی کره زمین باشم، از یک زیست راحت یقین حاصل کنم.
50: 13 ده دقیقه قبل از تعطیل شدن بانک پسانداز «سییرا مورنا» در آنجا حاضر میشوم. برای قوت قلب و اعتماد کارکنان، به قیافه عالیجناب «پاپ پیوس دوازدهم» در میآیم؛ که روانش قرین شادی باد.
52: 13 تحویلدار باک یک فرم به دستم میدهد و من آن را پر میکنم.
«از گورب خبری نیست» نوشته ادواردو مندوسا با ترجمه مجتبی ویسی در نشر ثالث با قیمت 16500 تومان منتشر کرده است.
نظر شما