مریم جهانی نویسنده و برگزیده بخش رمان دهمین دوره جایزه ادبی جلال آلآحمد میگوید: فکر میکنم اینکه روی کتابی عنوان برگزیده بودن برای جایزهای باشد، خواننده را ترغیب به خرید و خواندن آن میکند. به نظرم این جوایز تاثیر خودش را میگذارد.
با توجه به اینکه «این خیابان سرعتگیر ندارد» اولین رمان شماست،کمی درباره تجربیات نویسندگی خود و روند نوشتن این رمان برایمان بگویید.
من از دوران دبیرستان شعر میگفتم و داستان کوتاه مینوشتم. چند سالی در کلاسهای داستاننویسی کرمانشاه که زیرنظر احمد محمدی برگزار می شد،شرکت کردم. به نظرم احمد محمدی یکی از منتقدان برجسته این روزهاست که در کنار نقد، مدرس داستاننویسی هم هست. مجموعه داستان اول من نتیجه همین کارگاه داستاننویسی است که زیر نظر ایشان اداره میشد. داستانهای این مجموعه را در این کارگاه نوشتم. اسم این مجموعه «چراغهای خاموش» است که سال 1393 از سوی انتشارات هزاره ققنوس منتشر شد. بعد از این مجموعهداستان حدود یک سالی روی رمانم کار کردم و سال 1394 کار نوشتن آن به پایان رسید. وقتی کار نوشتن این رمان به پایان رسید، احساس کردم رمان سرپایی نیست و با راهنمایی استادم احمد محمدی توانستم به صورت تخصصی اشکالهایش رارفع کنم. رمان را برای بررسی به نشر مرکز فرستادم و پس از چند ماه برای انتشار جواب مثبت دادند.
ایده اولیه این رمان چگونه در ذهنتان شکل گرفت و به نظرتان این کاراکتر مابه ازای خارجی در جامعه ما دارد؟
اوایل سال 1393 بود که ایده نطفهای این رمان در ذهنم شکل گرفت. وقتی سوار تاکسی شدم و چششم به راننده زنی افتاد که ماشیناش پنچر شده بود، این ایده به ذهنم رسید و تا مدتها ذهنم را مشغول کرده بود. این قضیه چندماهی مرا درگیر خودش کرد و حدود یکسالی روی این ایده کار کردم.
به عنوان یک نویسنده زن که در اولین رمانتان هم قهرمان یک زن است، به نظرتان چرا اولویت نوشتن اکثریت زنان نویسنده از جنس خودشان است؟
وقتی به آثار مردان نویسنده هم نگاه میکنیم بیشتر مسائل جنسیتی و قسمتهای اروتیک روابط را میبینیم و خیلی طبیعی است چون بخشی از دنیای یک مرد را همین مسائل میسازد. این مساله درباره زنان هم صادق است. بخشی از دنیای زنان را مسائل مربوط به خودشان میسازد و طبیعی است که از این بخش بیشتر بنویسند. به نظر من ادبیات زنانه و زنانهنویسی وجود ندارد و به این تقسیمبندیهای مردانه و زنانه اعتقادی ندارم. چیزی که هست داستان درباره هر مسالهای که نوشته میشود و به عنوان مثال دغدغه نویسنده هر چیزی مانند فلسفه، سیاست و...باشد، داستان در درجه اول باید روایت کند و وجه تماتیک داستان نباید اینقدر پررنگ باشد تا روایت را تحت تاثیر خودش قرار بدهد. یک داستان درباره هر مسالهای که باشد باید در درجه اول روایت کند و توانایی جذب مخاطب را داشته باشد اما اینکه به طور مثال فلسفه را بار داستان کنیم، اسمش را نمیشود داستان گذاشت.
شما در اولین رمان خود محور اصلی داستان را یک زن قرار دادهاید آیا اولویت نوشتن شما هم از زنان و مسائل مربوط به زنان است؟
بله قهرمان رمان اولم یک زن بود اما من خودم را محدود نمیکنم که تنها از زنان و مسائلشان بنویسم. در مجموعه داستانی که در دست نوشتن دارم بیشتر تاکیدم روی مسائل اجتماعی است و فقط مسائل زنان را شامل نمیشود. در مجموعه داستان «چراغهای خاموش» تمام داستانها درباره زنان است اما در مجموعه جدیدم اینگونه نیست و به مسائل اجتماعی هر دو جنس پرداختهام.
جشنوارههای ادبی بسیاری طی سالهای اخیر برگزارشده است. آیا این برگزیدگان این جشنوارهها و آثارشان را دنبال کردهاید و اینکه به نظرتان این جوایز تاثیری روی دیدهشدن نویسنده و اثرش دارد؟
جوایز ادبی را که در سالهای اخیر برگزارشده است، دنبال کردهام. برای پاسخ به سوالتان از خودم مثال میزنم؛ مجموعهداستانها و کتابهایی که اسم جایزه رویشان است را همیشه خریده و خواندهام و فکر میکنم اینکه روی کتابی عنوان برگزیده بودن برای جایزهای باشد، خواننده را ترغیب به خرید و خواندن آن میکند. به نظرم این جوایز تاثیر خودش را میگذارد.
آثار کدام نویسندگان زن را از جریان ادبیات معاصر ایران دنبال میکنید و همچنین نویسندگان زن خارجی مورد علاقهتان چه کسانی هستند؟
از بین نویسندگان زن معاصر کارهای زویا پیرزاد را دوست دارم. ویژگی که داستانهای پیرزاد دارد این است که داستانهایش به وسیله ابزار روایی، روایت میشود. پیرزاد از ابزارهای محیطی به نحو احسن استفاده میکند و روایتاش صرفا گفتن چیزها نیست. به عنوان مثال در رمان « چراغها را من خاموش میکنم»، من خواننده کاراکتر زن رمان را میبینم، حس میکنم. به نظرم خانم پیرزاد برای این موفق شده است که روایت دارد و این همان چیزی است که داستان امروز ما به آن احتیاج دارد. از بین نویسندگان خارجی هم کارهای آلیس مونرو را خواندهام و دوست دارم.
به نظرتان چه تفاوتی میان نویسندگان زن ایرانی و غربی است و فکر میکنید تا چه حد شباهت درونمایه این میان وجود دارد؟
به نظرم نویسندگان خارجی بهتر مینویسند. البته این مساله یک دلیل دارد. اینکه آثارغربی ترجمهشدهای که در ایران منتشرمیشود در واقع گلدرشتهای ادبیات غرب هستند و آثار نویسندگان شاخص جهاناند. بنابراین این مقایسه کلا درست نیست و نمیشود همه را با هم مقایسه کرد. هر کشور و ملتی نویسندگان سطح پایین هم دارد و این درست نیست که ما کل نویسندگان خود را با مطرحترین نویسندگان جهان مقایسه کنیم.
کار تازهای در دست نوشتن دارید؟
یک مجموعه داستان دارم که کار نگارش آن تمام شده است اما کمی وسواس دارم و دلم میخواهد روی آن بیشتر کار کنم. در حال حاضر روی یک رمان تازه کار میکنم. طرح اصلی این رمان را نوشتهام و در حال حاضر مشغول کار بر روی کاراکترهای رمان هستم.
نظرات